اسلام و رجعت

فهرست کتاب

۵- بحث در کیفیت معراج

۵- بحث در کیفیت معراج

این موضوع که در تفرقه مسلمین کمک شایانی کرده و در عین حال وسیله اظهار فضل عده‌ای از متفلسفین، و سرمایه دکان جمعی دیگر گردیده‌است، متأسفانه اینهم از صادرات دکان خرافات تثلیث: «کنیسه» می‌باشد! شما خواننده محترم البته قصه کشیش‌های مسجد «ایا صوفیه» را که اصلا کنیسه بوده‌است شنیده‌اید، موقعیکه سلطان محمد فاتح شهر قسطنطنیه «استانبول» را محاصره کرده بود در همان موقع کشیش‌های راحت طلب بی‌خبر از همه جا در آن کنیسه راجع به کیفیت عروج عیسی به آسمان مشغول نزاع و جدال بودند که آیا عیسى بابدن عنصری بآسمان عروج نموده بود و یا با پیکر مثالی، ولی بی‌خبر از اینکه مسلمین تاپشت دروازه پایتخت مملکت شان را تصرف نموده و عنقریب است که همین کنیسه و جایگاه تثلیث را مبدل به مسجد و محل توحید نمایند!.

در هر حال هیچ تاریخی نشان نمی‌دهد که مسلمین در صدر اسلام این قضیه را مورد بحث قرار داده باشند، بلکه آنچه که در این باره از قرآن استفاده می‌کردند، و پیغمبر اکرم ص بآنان خبر داده بود بقبول تلقی کرده معتقد بودند تا اینکه چندی بعد از آن جمعی این مسئله و مانند وی را که منشأ هیچگونه فائده دینی و دنیوی نبوده در دست گرفته، با پیرایه‌های مخصوصی مورد مباحثه و موضوع خطابه خود قرار دادند!.

اصلا می‌خواهم بگویم ما را چه رسد که در چنین قضیه‌ای که از مزایای شخص پیغمبر خاتم ص بوده‌است مداخله نمائیم؟ چگونه می‌توان تصور کرد که ما بتوانیم بخصوصیات و کیفیت این قضیه که از حالات شخصیه و اتفاقیه آنحضرت است مطلع شویم؟ کسیکه در دوره عمرش ابدا وارد مرحله عشق نشده، و بی‌خبر از مزایای عشق و عاشقی است، آیا می‌تواند از خصوصیات شب وصل عاشقی هر چند هم برای او شرح داده شود واقف گردد؟

بر ماست که این قضیه را آنطوریکه قرآن گواهی می‌دهد و حضرت رسول ص نیز بما خبر داده‌ است معتقد شویم، غیر از این از حدود و ظایف ما خارج است.

در این موضوع نیز احادیث چندی که قسمتی از آنها مشعر بر تشبیه و تجسم است ساخته شده و در کتب اخبار ما دیده می‌شود.

خلاصه این مسائل که اساس وپایه علم کلام را تشکیل داده‌است، با مراجعه بتاریخ اسلام و کنیسه بخوبی دانسته می‌شود که در اسلام مباحثه در اطراف اینها بهیچ وجه سابقه نداشت، بلکه همه از مباحث لاهوتی کنیسه بود که پس از فتوحات اسلامی بطوریکه گفتیم تدریجا در بین مسلمین اشاعه پیدا کرده و بالاخره فرقه‌های چندی در اسلام تشکیل داده!.

گذشته از اینکه بحث در پیرامون این مسائل لطمه بزرگی بوحدت ملى واجتماعی مسلمین وارد آورده و منشأ تفرق آنان شده‌است، متأسفانه از دیر زمانی افکار مفکرین اسلام را: آنانیکه می‌بایست پیوسته مشغول اصلاح مفاسد اخلاقی و اجتماعی جامعه اسلام باشند، مشغول نموده و وجودشانرا رسماً معطّل و بی‌فائده گذارده‌است!.

بعقیده نگارنده مهمترین عامل مؤثر در انحطاط عالم اسلامی و قویترین چیزیکه ما را از قافله ترقی عقب انداخته‌است، همین است که بسیاری از دانشمندان در عوض اینکه در راه نشر حقایق اسلامی اندکی بذل مساعی نموده و متوجه اصلاح مفاسد اجتماعی و اخلاقی جامعه باشند، عمرشانرا در پیرامون اینگونه مسائل بیهوده صرف نموده و بالاخره خود و عالمی را بدبخت نموده اند!!.