قرآن میگوید: مردگان هیچگاه بدنیا بر نمیگردند
از اینرو هر حدیثی که بر خلاف این میگوید، بقول امام جعفر بن محمد÷مزخرف و باطل است.
۱ـ ﴿وَحَرَٰمٌ عَلَىٰ قَرۡيَةٍ أَهۡلَكۡنَٰهَآ أَنَّهُمۡ لَا يَرۡجِعُونَ ٩٥ حَتَّىٰٓ إِذَا فُتِحَتۡ يَأۡجُوجُ وَمَأۡجُوجُ وَهُم مِّن كُلِّ حَدَبٖ يَنسِلُونَ ٩٦﴾[الأنبیاء: ٩۵-٩۶] یعنی: هر قریهای که ما آن را یعنی اهلش را هلاک کرده و میمیرانم واجب ولازم است اینکه به دنیا بر نگردند تا موقع باز شدن سد یاجوج و ماجوج وپراکنده شدن آنان در روی زمین، یعنی تا موقع انقراض عالم و قیام قیامت، زیرا فتح سد یاجوج و ماجوج بقرینه آیه بعدش و باتفاق همه مفسرین از شیعه و سنی از نشانههای قیامت است، مخصوصاً بنا بقرائت ابن عباس و ابن مسعود که (جدث) با ثا مثلثه بمعنی (قبر) قرائت کرده و کلمه (هم) را کنایه از افراد بشر قرار دادهاند، بطور وضوح دانسته میشود که این موضوع از علائم قیام قیامت است، زیرا بنا بر این مفاد صریح آیه این است: هر قریه ای که ما اهلش را میمیرانیم واجب ولازم است اینکه بدنیا برنگردند، تا موقع باز شدن سد یاجوج و ماجوج و بیرون آمدن مردگان از قبرهای خود، یعنی تا موقع برپا شدن قیامت، خلاصه مفاد این آیه این است هر یک از اهل دنیا وساکنین روی زمین که ما آنها را میمیرانیم واجب است یعنی سنت وقضای حتمی خداوند بر این جاری شده که مادامیکه این دنیا باقیاست بدنیا بر نگردند، بلکه برای آنکه به سزای اعمال خود برسند بازگشت آنان تنها در نشأه آخرت خواهد بود.
پوشیده نیست که این معنی صریحاً نافی رجعت است و تمام مفسرین هم حتی آنانیکه این آیه را دلیل بر اثبات رجعت قرار دادهاند مانند علی بن ابراهیم قمی و مرحوم مجلسی، این آیه را همین طوری که گفته شد معنی و تفسیر کردهاند، ولی رجعین چون نتوانستند از ظاهر و منطوق آیه وحتی از مفهوم آن استفاده بکنند ـ چنانکه در صفحه ۱۵۵ تا ۱۵٧ مبسوطا نوشتم ـ لذا بگمان خود تدبیری به کار برده، از آیه مفهوم گیری کرده سپس مفهوم مخالفش را با اینکه مفهوم وصف آنهم مفهوم مخالف باتفاق علما حجیت ندارد دلیل مدعی خود قرار دادهاند، برای مفسرین در تفسیر این آیه بهمین طوری که گفتیم همه اتفاق دارند، نهایت آنکه در کیفیت استفاده این معنی از آن بطوریکه مطابق با موازین ادبیه باشد هر یک وجهی گفتهاند، جمعی طبق روایتیکه در تفسیر همین آیه از ابن عباس نقل شده و بر حسب عقیده کسائی و فراء و زجاج میگویند: کلمه حرام بمعنی واجبست [۳٩٩]، چنانکه در آیه ﴿۞قُلۡ تَعَالَوۡاْ أَتۡلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمۡ عَلَيۡكُمۡۖ أَلَّا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡٔٗا…﴾[الأنعام: ۱۵۱] نیز این کلمه در واجب استعمال گردیدهاست، چه بدیهی است که عدم شرک واجب است نه حرام، و در اشعار ادبای عرب عصر جاهلیت هم در این معنی استعمال کردهاند، (عبد الرحمن بن جمانه المحاربی جاهلی) میگوید:
وإن حراماً لا أرى الدهر باكیاً
على شجوةٍ الا بكیت على عمرو
[۴۰۰]
یعنی واجب است اینکه نه بینم روزگاری را که من بر هیچگونه غم واندوهی گریان باشم مگر آنکه بگریم بر عمرو. و در محاوره عرب نیز استعمال اینگونه الفاظ در دو معنی ضد با یکدیگر خیلی شایع است، بنابرین معنی آیه همانطور است که گفته شده، برخی میگویند کلمه حرام در همان معنی متعارفی خود استعمال شده، ولی خبر است از برای مبتدای محذوف و (ان) در کلمه (انهم) را بکسر همزه خواندهاند، یعنی: «حرامٌ عَلَي قَرْيةٍ أهْلَكْنَاهَا رُجُوعُهُمْ، إنهم لا يرجعون» یعنی: «هر قريهاي كه ما اهلش را ميميرانيم، حرام است آنكه بدنيا برگردند، زيرا هيچگاه نخواهند برگشت». بعضی گرچه کلمه حرام را در همان معنی متعارف خود استعمال کردهاند ولی کلمه (لا) را زائده گرفتهاند، مانند آیه: ﴿قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسۡجُدَ إِذۡ أَمَرۡتُكَ﴾[الأعراف: ۱۲] بنابر این مفاد آیه این است، هر قریه که ما اهلش را هلاک میکنیم حرام است اینکه دو باره بدنیا برگردند. در هر حال مستفاد از ظاهر آیه و آن طوریکه همه مفسرین آن را تفسیر کردهاند، این است: قضای حتمی خدواند بر این جاری شده که مردگان بدنیا بر نگردند مگر پس از انقراض عالم و برپا شدن قیامت، مؤید مضمون این آیه: آیه ذیل است.
۲ـ ﴿أَلَمۡ يَرَوۡاْ كَمۡ أَهۡلَكۡنَا قَبۡلَهُم مِّنَ ٱلۡقُرُونِ أَنَّهُمۡ إِلَيۡهِمۡ لَا يَرۡجِعُونَ ٣١ وَإِن كُلّٞ لَّمَّا جَمِيعٞ لَّدَيۡنَا مُحۡضَرُونَ ٣٢﴾[یس: ۳۱-۳۲] یعنی: «آیا اینمردم نمیدانند که آنهمه مردمان قرون گذشته را که ما پیش از اینان آنان را هلاک کردهایم بسوی دنیا نخواهد رجعت کرد؟ تحقیقاً همه افراد بشر از گذشته و آینده در نزد ما یعنی در قیامت حاضر خواهند بود، اینکه کلمه ﴿كَمۡ﴾تکثیریه را روی کلمه ﴿أَهۡلَكۡنَا﴾ذکر کرده، نکتهاش ایناست که میخواهد بفهماند برنگشتن مردگان بسوی دنیا چون از نوامیس حتمیه خداوند است، لذا شما نیز مانند اینان خواهید بود، یعنی وقتیکه مردید دیگر بدنیا برنمیگردید، ولی برای اینکه به جزاء اعمال خود رسیده باشید، همه شما را در روز قیامت نزد خود حاضر خواهیم کرد، این آیه بطوریکه ملاحظه میشود صریحاً نافی رجعت است، این است که (زمخشری) در تفسیرش «کشاف» در ضمن تفسیر این آیه میگوید «وهذا مما يرد قول اهل الرجعه» یعنی: «اين آيه از جمله آياتياست كه مذهب رجعيين را رد ميكند».
و در خاتمه این جملات میگوید: «میگویند که بابن عباس گفتند جماعتی عقیده دارند که علی بن ابی طالب پیش از قیامت رجعت خواهد کرد، ابن عباس گفت اینان که این عقیده را دارند بد مردمی هستند، ما که فعلا زنهای علی را تزویج و میراثش را تقسیم میکنیم، با این حال چگونه میشود که علی بدنیا بر گردد؟ [۴۰۱]».
ابن اثیر نیز در کتاب «کامل التاریخ» روایتی که متضمن همین مضمون است از حضرت حسن بن علی نقل میکند: «قال عمرو بن الأصم: قلت للحسن بن علي: إن هذه الشيعة تزعم أن علياً مبعوثٌ قبل القيامة! فقال الحسن: كذب والله هؤلاء الشيعة، لو علمنا أنه مبعوث قبل القيامة ما زوجنا نساءه ولا قسمنا ماله» یعنی: «عمرو بن اصم ميگويد بامام حسن عرض كردم، جماعت شيعه گمان ميكنند كه علي بن ابي طالب پيش از قيامت رجعت بدنيا ميكند، حضرت فرمود قسم بخدا اينان دروغ ميگويند، چنانچه ما بدانيم كه علي پيش از قيامت بدنيا بر ميگردد، البته زنهايش را تزويج و اموالش را تقسيم نميكنيم». در ذیل این روایت ابن اثیر میگوید: مقصود از جمله «هذه الشيعه» بدون شبهه فرقه مخصوصی از شیعه هست، زیرا سایر افراد شیعه قائل باین مقاله نیستند فقط عده کمی از شیعه که فعلا منقرض شدهاند و از آن جمله جابر بن یزید بوده، معتقد باین موضوع بوده اند [۴۰۲]".
۳ـ ﴿وَقَالُواْ مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا ٱلدُّنۡيَا نَمُوتُ وَنَحۡيَا وَمَا يُهۡلِكُنَآ إِلَّا ٱلدَّهۡرُۚ وَمَا لَهُم بِذَٰلِكَ مِنۡ عِلۡمٍۖ إِنۡ هُمۡ إِلَّا يَظُنُّونَ ٢٤ وَإِذَا تُتۡلَىٰ عَلَيۡهِمۡ ءَايَٰتُنَا بَيِّنَٰتٖ مَّا كَانَ حُجَّتَهُمۡ إِلَّآ أَن قَالُواْ ٱئۡتُواْ بَِٔابَآئِنَآ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٢٥ قُلِ ٱللَّهُ يُحۡيِيكُمۡ ثُمَّ يُمِيتُكُمۡ ثُمَّ يَجۡمَعُكُمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ لَا رَيۡبَ فِيهِ وَلَٰكِنَّ أَكۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا يَعۡلَمُونَ ٢٦﴾[الجاثیة: ٢٤-٢٦] یعنی کفار به پیغمبر میگفتند جز این زندگانی دنیا که زنده میشویم و میمیریم ـ با اینکه بعضی زنده شده و برخی دیگر میمیریم ـ زندگانی دیگری برای ما در بین نیست، هلاک نمیکند ما را مگر طبیعت، خدا در مقابل میگوید اینان این حرفها را از روی نادانی میگویند و بهیچ وجه با آنچه که میگویند علم ندارند، پایه همه مقالاتشان فقط مبتنی بر گمان است، اینان مردمی هستند وقتیکه حجج ظاهره و آیات واضحه ما به انان گفته میشود در مقابل حجت و برهانی ندارند مگر آنکه به پیغمبر میگویند: ﴿ٱئۡتُواْ بَِٔابَآئِنَآ إِن كُنتُمۡ صَٰدِقِينَ ٢٥﴾اینکه میگوئی برای این عالم آغاز و انجامی هست اگر راست میگوئی پدران مارا که مردهاند حاضر کن و آنانرا زنده گردان؟ خدا به پیغمبر دستور میدهد که باینان بگو: ﴿يُحۡيِيكُمۡ ثُمَّ يُمِيتُكُمۡ ثُمَّ يَجۡمَعُكُمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾خداست آنکه شما را در دنیا زنده میکند و بعد شما را میمیراند، سپس هم شما را در قیامت که حتمی الوقوع است زنده خواهد کرد، ولی بسیاری از مردم باین معنی علم ندارند، حاصل اینکه خداوند در اینجا به پیغمبر اکرم امر میکند به آنانیکه احیاء پدران مرده خود را از شما درخواست میکنند، بگو زنده کردن پدران شما و بالاخره احیای موتی هم خارج از حدود وظائف من است و هم بر خلاف سنن عادیه خداوند است بلکه سنت و قضای الهی بر این جاری شده که شما را در اینجا زنده گرداند، یعنی از کتم عدم بعرصه وجود آورد، و پس از مدتی شمارا بمیراند، وعاقبت هم شمارا تنها در قیامت که حتمی الوقوع است برای جزای اعمالتان زنده بکند، پس این آیه هم معلوم میشود که رجعت و برگشتن مردگان به دنیا بر خلاف ناموس الهی وقضای حتمی خداوند است، اگر گفته شود که این آیه چون تنها رجعت خصوص کفار را نفی میکند پس فقط اخباریکه متضمن رجعت کفاراند مخالف این آیه خواهند بود، نه آنهائیکه مشعر بر رجعت ائمه و مؤمنین میباشند، میگویم پیغمبر اکرم در جواب مقاله کفار چنانچه میگفت پدران شما رجعت نمیکنند البته این اشکال وارد بود، ولی در جواب آنان چیزی میگوید که بالصراحه شامل همه افراد بشر میشود، زیرا این جملات -﴿يُحۡيِيكُمۡ ثُمَّ يُمِيتُكُمۡ ثُمَّ يَجۡمَعُكُمۡ إِلَىٰ يَوۡمِ ٱلۡقِيَٰمَةِ﴾که در جواب گفته شده متضمن یکی از نوامیس کلیه الهیه و در حقیقت از مواد عمومی نظامنامه عالم ملک و ملکوت است، بدون شبهه همه افراد انسان مشمول همین ماده عمومی خواهند بود، کسیکه از یک اداره منظمی چیزی را درخواست کرده و رئیس اداره یکی از مواد عمومی مقررات اداره را که مربوط به سؤال او است باو بگوید، آن جواب گرچه در ظاهر متوجه آن شخص سائل است، ولی چون از مواد عمومی نظامنامه آن ادارهاست در حقیقت متوجه هر گوینده بآن سؤال خواهد بود، مؤید مضمون همین آیه این آیه است:
۴ـ ﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَحَدَهُمُ ٱلۡمَوۡتُ قَالَ رَبِّ ٱرۡجِعُونِ ٩٩ لَعَلِّيٓ أَعۡمَلُ صَٰلِحٗا فِيمَا تَرَكۡتُۚ كَلَّآۚ إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَآئِلُهَاۖ وَمِن وَرَآئِهِم بَرۡزَخٌ إِلَىٰ يَوۡمِ يُبۡعَثُونَ ١٠٠﴾[المؤمنون: ٩٩-۱۰۰] یعنی کفار وقتیکه مشرف بر مرگ شدند و تا اندازهای از حقیقت امر آگاهی یافتند، متذکر بیایمانی و زیان کاری خود شده، و در نتیجه حسرت وندامت آنان را فراگرفته، سپس با حالت تأثر از خدا تقاضای رجعت بدنیا میکنند، میگویند: پروردگارا مرا به دنیا برگردان شاید عمل صالحی کردم و آنچه را که از من ترک شده بجای آوردم، «خدا تقاضایشان را بطور استبعاد و در نهایت شدت رد کرده مىگوید، هرگز روى دنیا را نخواهید دید، رجعت و برگشتن به دنیا کلمهاى است که تنها اینان قال بآن هستند و بهیچ وجه درخور جواب دادن و گوش دادن نیست، در جلو ایشان یک حائل و فاصلى است تا روز قیامت که ایشان ورجعت بدنیا را از هم جدا ساختهاست»، یعنی وقتیکه مردند دیگر به دنیا رجعت نمیکنند تا روزیکه بر انگیخته میشوند به آخرت.
پس فهمیدیم رجعت بر خلاف نصوص قرآن کریم است، و در نتیجه این روایات که متضمن رجعت است چون مخالف باقرآنند بر حسب فرمایش حضرت جعفر بن محمد همه مزخرف و باطل است، باید تمام اینها را طبق امریه آن حضرت بر کنار انداخت و بر دیوار زد.
فرضا هم اگر در قرآن یک آیه مخالف با رجعت نبود چون این روایات موافق با قرآن نیستند یعنی چون در قرآن آیهای نیست که متضمن مضمون این روایات و رجعت باشد، از اینرو نیز باید آنها را طرح نمود، چه در صفحه ۱۱۵ـ ۱۱٧ گفتم اخبار زیادی که بعقیده مرحوم شیخ انصاری به حد تواتر رسیده از ائمه اطهار وارد شده که احادیثی که مضمونش موافق با قرآن نباشد باید انها لزوما طرح کرد.
[۳٩٩] تاج العروس: ج۸ ص۲۴۱. [۴۰۰] تاج العروس: ج۸ ص۲۴۲. [۴۰۱] تفسیر کشاف: ج۲ ص۲۵۱. [۴۰۲] کامل التاریخ ابن اثیر ج۳ ص۱۵٧.