۸- تحریف کتاب الله
بطوریکه علمای ملل و نحل مینویسند: از جمله مزایای ملت یهود تحریف کتاب خدا ـ توارت ـ بود، اینان برای حفظ مصالح خود چیزهائی از توارت کم کرده و یا مطالبی به وی افزوده تا اینکه توارت کنونی را تشکیل دادند [۱۸۲]، قرآن هم در چند جا همین عمل زشت یهود را اجمالاً بما خبر میدهد ﴿...وَقَدۡ كَانَ فَرِيقٞ مِّنۡهُمۡ يَسۡمَعُونَ كَلَٰمَ ٱللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُۥ مِنۢ بَعۡدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمۡ يَعۡلَمُونَ ٧٥﴾[البقرة: ٧۵]، ﴿مِّنَ ٱلَّذِينَ هَادُواْ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ...﴾[النساء: ۴۶]، ﴿وَجَعَلۡنَا قُلُوبَهُمۡ قَٰسِيَةٗۖ يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِۦ...﴾[المائدة: ۱۳]، ﴿يُحَرِّفُونَ ٱلۡكَلِمَ مِنۢ بَعۡدِ مَوَاضِعِهِۦ﴾[المائدة: ۴۱].
این عمل که بتصریح قرآن و باتفاق علمای ملل و نحل از مزایای ملت یهود بود، متأسفانه در مسلمین هم سرایت کرده یعنی فرقه (غلات) آن را تعقیب نموده و بنوبه خود جنایت بزرگی بعالم اسلام وارد آوردهاست!.
نهایت آنکه یهود در این باره موفقیت حاصل کرده، و آنچه را که میخواستند از توارت کم کنند و یا به وی بیفزایند، انجام داده و بالاخره (توارت) فعلی را تنظیم کردند! ولی (قرآن) چون خداوند حفظ و نگهبانی آن را رسما در عهده گرفته، و محفوظ از هر گونه تغییرات میباشد، از اینرو آیات ساختگی (غلات) هنوز هم در میان یک مشت کتاب غبار آلوده جای گرفته و صفحات زیبای قرآن کریم را لکهدار نکردهاست.
در هر حال فرقههای غلات که تمام مقالاتشان از سرچشمه خرافات یهود آب میخورد، و در حقیقت ننگ عالم اسلامی بوده و میباشد، همین عمل یهود را تعقیب کرده و آن را از عوامل مهمه نشر مقالات بچه گانهشان قرار داده بودند! یعنی: عقایدشانرا در قالب الفاظی ریخته و باسم آیه قرآن و یا بعنوان اینکه سوره مخصوصی هست منتشر میکردند واحادیثی نیز مشعر بر اینکه آن جمله و یا آن سوره از قرآن بودهاست جعل نموده به پیغمبر ص و ائمه ‡نسبت میدادند؛ فرقههای (خطابیه) ـ چنانکه در پیش گفتیم ـ که اسامی تمام عبادات و محرمات را باسامی اشخاص تاویل نموده، ووطی محارم را هم جائز میدانستند همه این مقالاتشان مبتنی بر این بود که جمله (بابی الخطاب) را در ذیل آیه: (و یخفف عنکم العذاب) افزوده و احادیث چندی هم برای اثباتش جعل کرده بودند! اینچنین سایر فرق (غلات) کلماتیکه متضمن فضائل علی امیر المؤمنین و سایر ائمه ‡و دیگر مقالاتشان بوده، بعنوان قرآن تنظیم نموده احادیث نیز برای اثبات آنها جعل و منتشر کردند، که متأسفانه بعضی از محدثین ما نیز جمود بهمان احادیث ساختگی نموده و بدون اینکه در آنها قدری دقت و کنجکاوی کرده باشند در کتابهای خود نوشتند! ایکاش بهمین اندازه اکتفا نموده، دیگر همه آنها را در یک کتابی علیحده جمع آوری نمیکردند!.
آری برای اثبات تحریف کتاب خدا، کتابی از خود بیادگار گذاردند، و از این راه کمک شایانی بدشمنان اسلام، مخصوصاً به کارکنان کنیسه نموده حربه بزرگی بدستشان دادند! که در تعقیبش جمعی از بیخردان عصر ما هم کورکورانه همان حربه را در دست گرفته، ندانسته پیکر اسلام را جریحه دار میکنند!!.
در بدو نظر بنظر میرسد که اینان در قرآن به آیه ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾بر خورد نکرده اند! ولی وقتیکه قدری دقیق میشویم، میبینیم علت این است که این طرفداران قرآن (!) اساساً قرآن را یک کتاب آسمانی عملی تشخیص ندادهاند، جز آنکه برای کفاره گناهانشان طوطی وار آن را قرائت کنند، و یا آن را رونق مجالس فاتحه و سلاح جن زده و وسیله گدائی قرار دهند، هیچ موقعیتی برایش قائل نبوده و نیستند! و اصلا آن را مانند منتر هندی خارج از حدود ادراک خود دانسته و فهمش را احاله بوجود مقدس حضرت ولی عصر عجل الله فرجه نمودهاند، البته با چنین اوضاعی بایستی آن را فدای هر خبر بیاصل و مجعولی بکنند!!.
باری موضوع اثبات عدم تحریف کتاب بیاندازه مهم و در حقیقت از مسائل حیاتی جامعه اسلامی است، از آن مسائلی است که باید در اطرافش کتابهای چندی نوشت، و خطابههای زیادی خواند، وبالاخره هر طوری هست باید بعالم فهماند که دین اسلام از این بدنامی جداً منزه و کتاب رسمی اسلام از این تهمت مبرا است.
ما خیلی متأسفیم که وضعیت این کتاب مختصر بما اجازه نمیدهد که این موضوع را رسماً مورد بحث قرار داده و مشروحاً در اطرافش چیزهائی بنویسیم، ولی برای این که بکلی شما را در این باره بیاطلاع نگذاریم، آراء و نظریات علمای بزرگ اسلام را ـ بطور اختصار ـ از نظر شما میگذارنیم:
مرحوم صدوق در کتاب «اعتقادات» میگوید: «اعتقاد ما این است قرآنیکه خداوند برای پیغمبرش نازل کرده، همین است که فعلاً در دست ما هست، و بیشتر از این نبودهاست، کسانیکه بما نسبت میدهند که ما میگوئیم قرآن بیش از این بوده و چیزهائی از آن کم شدهاست، دروغ میگویند، ما هیچ وقت قائل باین مقاله نبوده و نیستیم» [۱۸۳].
مرحوم شیخ طبرسی در کتاب «مجمع البيان» میگوید: «چند نفری از امامیه و جماعتی از طائفه (حشویه) نقل کردهاند که در قرآن تغییری رخ داده و چیزهائی از آن کم شدهاست؛ ولی مذهب اصحاب ما (امامیه) این است که در قرآن هیچگونه تغییری پیدا نشدهاست؛ نه چیزی بوی افزوده شده و نه کلمهای از آن حذف گردیدهاست، چنانکه مرحوم علم الهدی سید مترضی در جواب (مسائل الطرابلسیات) در این باره چنانکه باید بیاناتی بس مفید نموده میگوید: علم ما بصحت نقل قرآن همان طور است که نسبت به شهرها و حوادث و وقایع بزرگ و کتابهای مشهور و دیوانهای شعرای عرب داریم، زیرا برای نقل و حفظ قرآن دواعی بیشماری در بین بوده و در این این باره عنایت فوق العادهای بخرج میدادند، بطوریکه دواعی بر نقل و حفظ چیزهای نامبرده هم باین حد نرسیده بود؛ زیرا معجزه نبوت و مأخذ علوم شرعیه و مدرک احکام دینی میباشد، و علمای اسلام در حفظ و حمایت آن بجائی رسیده بودند که حتی هر آنچه که از قرآن: از اعراب قرائت و حروف و آیاتش مورد اختلاف میشد میفهمیدند، با چنین عنایت فوق العاده و اهتمام مخصوصی که درباره آن بخرج میدادند، چگونه میشود که در آن اندک تغییری رخ داده و یا چیزی از آن کم شده باشد؟
و باز میگوید: علم بتفاصیل قرآن و ابعاض آن، در صحت نقلش، مانند علم به جمله و مجموع آن است؛ آنانیکه نسبت به کتاب (سیبویه) و (مزنی) عنایت دارند بطور بداهت میبینیم، همانطوریکه نسبت به جمله و مجموع آنها علم دارند، نسبت بتفاصیل آنها نیز واقفند، بطوریکه اگر کسی یک فصلی از (نحو) بر کتاب سیبویه بیفزاید البته آن را از فصول آن کتاب تمیز داده و میفهمند که بوی ملحق شده و از اصل کتاب نبودهاست، با اینکه این کتابها نسبت بقرآن چندان مورد اهتمام نبودهاست، و آنطوریکه مسلمین در نقل و ضبط قرآن عنایت داشتند، ادباء نسبت باین کتابها نداشتهاند.
وباز میگوید: «قرآن در عهد حضرت ختمی مرتبت ص تمام جزواتش جمع آوری شده و صورت یک کتاب مؤلفی یعنی همینطوریکه، فعلاً در دست ماهست، درآمده بود زیرا تمام آن را در آن موقع درس خوانده و حفظ میکردند، حتی جمعی از اصحاب که آن را حفظ کرده بودند، از اینرو در بین سایرین یک مزیتی پیدا کرده بطوریکه مردم آنانرا رسما بهمین عنوان میشناختند، بعلاوه آن را بر پیغمبر اکرم ص عرضه میداشتند و در پیشگاه مقدسش تلاوت میکردند، و جمعی مانند عبد الله بن مسعود و ابی بن کعب چندین دفعه آن را در حضور پیغمبر ص ختم کرده یعنی تمامش را قرائت کرده بودند. اینها همه با اندک تأملی بما میفهماند، - همینطوریکه فعلاً در دست ما هست ـ یک مجموعهای بود مرتب؛ بدون اینکه چیزی از آن کم شده و یا اینکه جزواتش پراکنده بوده باشد، طائفه حشویه و چند نفری از امامیه که در این خصوص با ما مخالف هستند، چون مخالفتشان مستند به عقیده بعضی از خباریین است که اعتماد باخبار ضعیفه نموده و قائل بتحریف شده بودند، از اینرو به مخالفت آنان به هیچ وجه نباید اعتنا کرد» [۱۸۴].
بطوریکه فقید معظم مرحوم شیخ جواد بلاغی در کتاب "آلاء الرحمن في تفسير القرآن"مینویسد: شیخ مفید علیه الرحمه در اواخر فصل الخطاب از کتاب مقالات؛ میگوید:
«جمعیت بیشماری از (امامیه) عقیدهشان ایناست که از قرآن چیزی کم نشدهاست؛ نه از کلمهاش، ونه از آیه و سوره آن، آنچه که در مصحف علی امیر ـ المؤمنین÷حذف شده مطالبی بود که درباره تأویل و تفسیر معانی قرآن در آنجا نوشته شده بود، مربوط باصل قرآن نبودهاست» [۱۸۵].
شیخ بهائی قدِّس سرُّه میگوید: «در زیاده و نقصان قرآن اختلاف شده، نظریه صحیح این است که قرآن عظیم از هرگونه تغییری محفوظ ماندهاست؛ بدلیل آیه ﴿إِنَّا نَحۡنُ نَزَّلۡنَا ٱلذِّكۡرَ وَإِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ ٩﴾اینکه بین مردم مشهور شده که اسم علی امیر المؤمنین÷در بعضی جاها حذف شده مانند آیه ﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلرَّسُولُ بَلِّغۡ مَآ أُنزِلَ إِلَيۡكَ﴾که جمله «في عليٍّ» از آخرش حذف گردیدهاست، حرفی است بیاصل و نزد علما معتبر نیست» [۱۸۶].
مقدس بغدادی در «شرح وافیه» میگوید: «بطوریکه بین اصحاب ما معروف است و حتی حکایت شده که مورد اجماع علماهست، از قرآن چیزی کم نشدهاست» [۱۸٧].
شیخ عبد العالی کرکی در این باره رساله مستقلی نوشته، و در آنجا پس از بیان کلمات صدوق، نسبت به احادیثیکه مشعرست از قرآن کلماتی کم شده اعتراض کرده میگوید: «هر حدیثیکه مفادش بر خلاف دلیل یعنی: کتاب خدا و سنت متواتره و اجماع باشد، در صورتیکه نشود آن را تأویل نمود، طرحش واجب است، باید حتماً آن را بر کنار انداخت» [۱۸۸].
سید قاضی نور الله در «کتاب مصائب النواصب» میگوید: «آنانیکه به (شیعه امامیه) نسبت میدهند: که اینان معتقدند که در قرآن تغییراتی پیداشدهاست، باید بدانید که جمهور امامیه هیچگاه چنین عقیدهای نداشته، و ندارند، مگر چند نفری که گفتارشان ابداً قابل توجه نسیت» [۱۸٩].
مرحوم شیخ جعفر کبیر در کتاب «كشف الغطا» میگوید: «شکی نیست که قرآن کریم در سایه حفظ و حمایت خداوند متعال از هر گونه تغییری محفوظ ماندهاست، چنانکه خود قرآن هم صریحاً بهمین معنی گواهی میدهد و علمای اسلام نیز در هر زمانی بدین موضوع اجماع کردهاند، خلاصه این مسأله در هر زمانی (اجماعی) بودهاست» [۱٩۰].
دانشمند معاصر فرید وجدی، در «دائرة الـمعارف» در تحت عنوان (سلامة القرآن من التحريف) میگوید: «پیغمبر اکرم ص چندین نفر را برای کتابت قرآن تعیین فرموده، خود وجود مقدسش و چندین ده نفر نیز آن را حفظ کرده بودند و همه اینان مقید بودند که در صلوات خود آن را تلاوت نمایند؛ و در موارد مقتضیه طبق آیاتش قضاوت کنند، با وجود چنین عنایتی که نسبت بآن در بین بود، چگونه میتوان تصور کرد که در آن تحریف رخ داده باشد؟ قرآن که مانند سایر کتابهای آسمانی در دست طائفه مخصوصی محتکر نبوده که چنین احتمالی دربارهاش داده شود، بلکه بر خلاف آنها در بین تمام مسلمین منتشر و در دسترس همه بودهاست، همه موظف بودند که آن را همواره تلاوت کرده و طبق مقرراتش قضاوت نمایند با این حال چگونه تصور میشود که در آن تحریفی پیدا شده و جمهور مسلمین نفهمیده باشند؟ با اینکه آنان عموما آن را رسما سرمشق تمام شئون زندگانی و دستور رسمی خود قرار داده بودند، و در تمام قضایای دینی، دنیوی و اجتماعی همواره بآن مراجعه میکردند.
آیا میتوان تصور کرد که در قرآن تحریف و تغییری پدید آمده و خبر آن بما نرسیده باشد؟ با اینکه میدانید که اصحاب پیغمبر ص الفاظ حدیث و کوچکترین چیزهای مربوط بدین را در کمال دقت مورد عنایتشان قرار داده و همواره بدانها مفاخره میکردند آیا میشود که صحابه چنین امر جلیلی را برکنار گذارده و آن را مورد اهتمام مخصوصی خود قرار نداده باشند؟
گذشته از اینها قرآن در عهد حضرت رسول ص و ابی بکر کاملاً جمع آوری شده بود و بسیاری از آنانی که آن را در صحیفه هائی جمع وضبط کرده بودند همواره آن را در خانههایشان تلاوت میکردند، و وقتیکه عثمان اخیراً شروع بجمع کردنش کرده بود تمام (کتبه) و (قراء) در قید حیات بودند، با این حال چگونه میشود که در آن تغییری راه پیدا کرده و تحریف شده باشد، و حال آنکه مسلمین درباره احادیث و در تحصیل حدیث راست و طرح حدیثی که سندش در نهایت قوت نبود، بطوری دقیق و مواظب بودند که مانند آن در هیچیک از امم دنیا دیده نشدهاست، در موقع حیات حضرت رسول ص که دروغهائی بر آن حضرت بسته و حدیثهائی بنام شریفش ساخته بودند، حضرت ناگزیر شد که در منبر رسماً بمردم اعلام فرموده که: «مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّدًا فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنْ النَّارِ» ولی در دوره حیاتش هیچوقت «مَنْ كَذَبَ عَلَى اللهِ مُتَعَمِّدًا» نفرموده بود زیرا قرآن چون بر خلاف حدیث رسماً مضبوط و مدون بود، این قسمت در او محال بود چنین احتمالی دربارهاش نمیرفت» [۱٩۱].
[۱۸۲] ملل و نحل شهرستانى ص ۱۰۲ و فصل ابن حزم ج ۱ ص ۱۶۰. [۱۸۳] اعتقادات صدوق. [۱۸۴] مجمع البیان: ج۱ ص۵. [۱۸۵] الاء الرحمن فى تفسیر القرآن: ج۱ ص ۲۵ـ۲۶. [۱۸۶] همان کتاب. [۱۸٧] همان. [۱۸۸] همان. [۱۸٩] همان. [۱٩۰] کشف الغطا: ص ۲٩٩. [۱٩۱] دائرۀ المعارف قرن بیستم ج٧ ص ۶۶٧ ـ ۶۶۸.