داستان ولیمۀ حضرت زینبل
«عَنِ ابْنِ شِهَابٍ قَالَ أَخْبَرَنِى أَنَسُ بْنُ مَالِكٍ أَنَّهُ كَانَ ابْنَ عَشْرِ سِنِينَ مَقْدَمَ رَسُولِ اللَّهِجالْمَدِينَةَ، فَخَدَمْتُ رَسُولَ اللَّهِجعَشْرًا حَيَاتَهُ، وَكُنْتُ أَعْلَمَ النَّاسِ بِشَأْنِ الْحِجَابِ حِينَ أُنْزِلَ، وَقَدْ كَانَ أُبَىُّ بْنُ كَعْبٍ يَسْأَلُنِى عَنْهُ، وَكَانَ أَوَّلَ مَا نَزَلَ فِى مُبْتَنَى رَسُولِ اللَّهِجبِزَيْنَبَ ابْنَةِ جَحْشٍ، أَصْبَحَ النَّبِىُّجبِهَا عَرُوسًا فَدَعَا الْقَوْمَ، فَأَصَابُوا مِنَ الطَّعَامِ ثُمَّ خَرَجُوا، وَبَقِىَ مِنْهُمْ رَهْطٌ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِجفَأَطَالُوا الْمُكْثَ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِجفَخَرَجَ وَخَرَجْتُ مَعَهُ كَىْ يَخْرُجُوا، فَمَشَى رَسُولُ اللَّهِجوَمَشَيْتُ مَعَهُ حَتَّى جَاءَ عَتَبَةَ حُجْرَةِ عَائِشَةَ، ثُمَّ ظَنَّ رَسُولُ اللَّهِجأَنَّهُمْ خَرَجُوا فَرَجَعَ وَرَجَعْتُ مَعَهُ، حَتَّى دَخَلَ عَلَى زَيْنَبَ فَإِذَا هُمْ جُلُوسٌ لَمْ يَتَفَرَّقُوا، فَرَجَعَ رَسُولُ اللَّهِجوَرَجَعْتُ مَعَهُ، حَتَّى بَلَغَ عَتَبَةَ حُجْرَةِ عَائِشَةَ، فَظَنَّ أَنْ قَدْ خَرَجُوا، فَرَجَعَ وَرَجَعْتُ مَعَهُ، فَإِذَا هُمْ قَدْ خَرَجُوا، فَأُنْزِلَ آيَةُ الْحِجَابِ، فَضَرَبَ بَيْنِى وَبَيْنَهُ سِتْرًا» [۱۶].
ابن شهاب/میفرماید: «انس بن مالکسبه من خبر داد که هنگام تشریف فرمائی رسول اللهجبه مدینه ده ساله بودم، مدت ده سال که آن حضرتجحیات داشت، در خدمت وی بودم و من از بقیه مردم نسبت به موضوع حجاب داناترم، ابی بن کعبس مرا از آن میپرسید، نخستین وقت نزولش زمانی بود که رسول اللهجزینب بنت جحشلرا به نکاح خویش درآورد، اولین بامداد از جشن عروسی آن حضرتجبود، مردم را جهت صرف ناهار دعوت نمود، آنها پس از صرف غذا بیرون رفتند، اما چند نفری با رسول اللهجنشستند، تا این که این نشستن به طول انجامید، حضرت انسسمیفرماید: آنحضرتجبرخاست و از حجره خارج شد، من هم همراه وی خارج شدم تا آنها هم بیرون روند، آن حضرتجتا دروازۀ حجرۀ حضرت عایشهلرفت، سپس به گمان این که آنها خارج شده اند برگشت و من هم همراه آن حضرتجبودم، تا این که نزد حضرت زنیبلآمد، اما دید که آنها هنوز نشسته اند، دو مرتبه برگشت و من هم همراه وی بودم، تا این که به دروازۀ حجرۀ حضرت عایشه لرسید، بازهم به گمان این که آنها برخاسته اند از آنجا برگشت، من هم برگشتم، این دفعه آنها رفته بودند، اینجا بود که حجاب نازل شد و آن حضرتجمیان من و خودش پرده انداخت»، از این حدیث مسائل ذیل مفهوم میگردد:
۱- هنگام ولیمه حضرت زنیبلحکم حجاب نازل گردید.
۲- دعوت ولیمه بعد از ازدواج سنت میباشد.
۳- اگر شخصی جایی میهمان شد، از نشستن زیاد که موجب ناراحتی میزبان گردد, بپرهیزد.
۴- اگر شخصی این آداب را مراعات ننمود، با او طوری برخورد شود که به اشتباهش پی ببرد.
۵- حجاب آنست که پرده و حائلی در میان زن و مرد باشد, تا یکدیگر را نبینند.
۶- زن باید از خدمتگذار هم در حجاب باشد.
۷- با وجود عدم احتمال فتنه، بازهم حجاب واجب است.
۸- کثرت رفت و آمد و روابط صمیمانه در رعایت حجاب تأثیری ندارد.
۹- حجاب از پسر بچۀ پانزده ساله نیز واجب است.
[۱۶] بخاری، ج ۲، ص ۱۹۲.