داستان پادشاهی
دانستیم که زنا زیانهای فراوانی را در دنیا و آخرت به دنبال دارد، از جمله: ۱- دخول جهنم و عذاب سخت. ۲- از بینرفتن زیبائی و حسن و جمال. ۳- فقر و تنگدستی. ۴- کوری. ۵- کمعمری. ۶- عوض آن از فرزندانش, گرفته خواهد شد.
زمانی که این سخن به گوش یکی از پادشاهان رسید، خواست که آن را آزمایش کند، دختری بسیار خوبرو و زیبا داشت، آن را به زنی سپرد و به او سفارش کرد تا او را به بازار ببرد، و اگر احیاناً شخصی به او دستدرازی نمود مانع نگردد، و به دخترش گفت: نقاب از چهره بردار، از کنار هر شخصی که میگذشت، وی فوراً از روی شرم و حیا سرش را پائین میانداخت، تمام شهر را دور زد و احدی به او نگاه نکرد، اما موقعی که برگشت, هنوز به خانه وارد نشده بود که شخصی او را نگهداشت و بوسهای زد و به راهش ادامه داد. آن زن , دختر را پیش پادشاه برد و داستان را برایش تعریف نمود، پادشاه به سجده افتاد و شکر پروردگار را به جای آورد و گفت: حمد و ستایش خدایی را سزد که در تمام مدت عمرم, به جز همین یک بوسه, از من سر نزده است، و این هم از من قصاص شد، از خداوند سبحان مسئلت داریم که ما و اهل و عیالمان را از فواحش ظاهری و باطنی محفوظ نگه بدار [۳۰]. شاعر میفرماید:
مکن بد به فرزند مردم نگاه
که فرزند خویشت برآید تباه
سراز مغز و دست از درم کن تهی
چو خاطر به فرزند مردم دهی
[۳۰] تفسیر روح الـمعانی، ج ۱۵، ص ۶۹.