فلسفه حجاب
برای این که کانون گرم خانواده، و محبت زوجین باقی بماند و اختلاف و نفرت آن را به سردی نکشاند خداوند قید و بندها و محدودیتهایی را برای هریک از مردان و زنان مقرر فرمود, تا با رعایتنمودن آن زندگی راحت و خوشی را بگذرانند.
فلسفه حجاب, چیز مکتوم و پنهانی نیست، زیرا بیحجابی زنان که طبعاً پیامدهایی همچون آرایش، عشوهگری و امثال آن را همواره دارد مردان را مخصوصاً جوانان را در یک حال تحریک دائم قرار میدهد و آمارهای قطعی و مستند نیز نشان میدهد, که با افزایش بیحجابی در جهان, طلاق و از همگسیختگی زندگی زناشوئی در دنیا به طور مداوم بالا رفته، چرا که «هرچه دیده بیند دل کند یاد» و هرچه دل، یعنی، هوسهای سرکش بخواهد به هر قیمتی باشد به دنبال آن میرود و به این ترتیب هر روز دل به دلبری میبندد و با دیگری وداع میگوید.
گسترش دامنۀ فحشاء و افزایش فرزندان نامشروع, از دردناکترین پیامدهای بیحجابی است که نیازی به ارقام و آمار ندارد و دلائل آن در جوامع غربی آنقدر نمایان است که حاجتی به بیان ندارد.
مسئله ابتذال زن و سقوط شخصیت او در این میان نیز حایز اهمیت فراوان است، هنگامی که جامعه, زن را با اندام تحریک آمیزش بخواهد؟ طبیعی است که روز بروز تقاضای آرایش بیشتر و خود نمایی افزونتر, از او دارد، در جامعهای که تنها افتخار زن، جوانی، زیبائی و خودنمائی اش شده و به این ترتیب مبدل به وسیلهای برای اشباع هوسهای سرکش یک مشت آلوده و انساننمای دیوصفت میگردد، در چنین جامعهای با ویژگیهای اخلاقی اش زن چگونه میتواند آگاهی و دانای اش را جلوهگر نماید؟ و حایز مقام والای خویش گردد؟ [۷].
[۷] تفسیر نمونه، ج ۱۴، ص ۴۴۳.