خروج زنان به مساجد
امام العصر انورشاه کشمیری/در مورد خروج زنان به مساجد چنین مینگارند:
از بسیاری احادیث چنین مستفاد میگردد که زنان در زمان پیامبرجبه نماز جماعت شرکت میکردند و در این باره احادیث قولی نیز موجود است، چنانکه رسول اللهجفرمودند: «لاَ تَمْنَعُوا إِمَاءَ اللّهِ عَنِ الْمَسَاجِد». «کنیزهای خدا از مساجد منع نکنید»، لیکن با وجود این فقهاء کرام رحمهم الله محدودیتهایی قائل اند و متأخرین، خروج زنان را به مسجد مطلقاً ممنوع قرار داده اند، چنانکه این حدیث ابوداود که میفرماید: «عَنْ عَايِشَهَ لقَالَتْ لَوْ أَدْرَكَ رَسُوْلُ اللّهِجمَا أَحْدَثَ النِّسَاءُ لَمَنَعَهُنَّ الْمَسْجِدَ كَمَا مُنِعَتْ نِسَاءُ بَنِى إِسْرَائِيلَ» «از حضرت عایشهلروایت است که میفرماید: اگر رسول اللهجاین زمانه را که زنان چیزهایی را احداث نموده اند درمییافت, البته آنها را از آمدن به مساجد نهی میفرمود، همانگونه که زنان بنی اسرائیل منع شدند».
نیز ناخشنودی حضرت عمرساز رفتن زوجه اش به مسجد چنانکه در صحیح بخاری آمده، و کراهیت خروج از ابن مبارک و فقهای دیگر این مطلب را تأیید مینمایند.
امام العصر علامه انورشاه کشمیری/میفرمایند: در اینجا سری وجود دارد و آن این که من در شریعت اسلام ترغیب و تشویقی جهت حضور زنان در مساجد مشاهده نکردهام، البته برخلاف آن احادیث زیادی روایت شده است، چنانکه حضرت عبدالله ابن مسعودساز پیامبرجروایت میکند: «صَلاَةُ الْمَرْأَةِ فِى بَيْتِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلاَتِهَا فِى حُجْرَتِهَا وَصَلاَتُهَا فِى مَخْدَعِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلاَتِهَا فِى بَيْتِهَا» [۱۱۰]. «نماز زن در خانه بهتر است از نمازی که در چهار دیواری خانه بخواند، و نمازش در اطاقی که داخل سالن است بهتر است از نمازی که در سالن بخواند».
این حدیث صراحت دارد بر این که رضایت پیغمبرجاین بوده که زنان به مسجد نروند، چنانکه در حدیثی دیگر میفرماید: «إن كان لا بد لهن من الخروج فليخرجن تفلات بدون زينة فلا يتعطرن فإن فعلن هن كذا وكذا». «اگر چارهای به جز خروج ندارند، باید خروجشان کاملاً ساده و بدون آرایش باشد مواد خوشبو استعمال نکنند, اگر اینطور کردند آنها چنین و چنان هستند» [۱۱۱]. یعنی اگر هدف عبادت و رضای خداست شرط همین است و اگر شخصی از این دستور سرپیچی کرد هدفش زنا و بدکاری است, نه عبادت.
علامه بدر عالم/میفرماید: «یکی دیگر از اسرار آنست که در حدیث حضرت ابوهریرهسمرفوعاً روایت شده: «خَيْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ أَوَّلُهَا، وَشَرُّهَا آخِرُهَا، وَخَيْرُ صُفُوفِ النِّسَاءِ آخِرُهَا، وَشَرُّهَا أَوَّلُهَا» [۱۱۲]. «بهترین صفهای مردان, صف اول و بدترین آن صف آخر است و بهترین صفهای زنان، صف آخر و بدترین آن صف اول است».
این حدیث شاید در مرحله اول برای شخص تعجب آور باشد که نماز امر معروف و خوبی است این شر و بدی از کجا؟ لیکن بعد از کمی تفکر و تدبر درمییابیم که این بدی در صفوف از ناحیه قرب مردان با زنان است، هر صفی از مردان یا زنان که با جنس مخالفش نزدیک باشد آن شر است، البته نه به این معنا که فی الحال خوب نیست، بلکه آن در شُرُف افتادن و لغزش خوردن است، گویا شر دور و برش را فرا گرفته و هرلحظه احتمال دارد در فتنه بیفتند.
این حدیث اشارةً بیان میکند که زنان در نماز جماعت شرکت نکنند، البته چون حاضرشدن به نماز جماعت کار معروفی بود, برای صاحب وحی مناسب نبود,که زنان را در زمان خود از این کار معروف و خوب باز دارد، لیکن از گفتههای آن حضرتجچنین مفهوم میگردد که رضایت پیغمبرجدر عدم حضور بوده است [۱۱۳]. اصحاب گرامی پیغمبرجکاملاً متوجه این امر بودند و بعد از وفات آن حضرتجزنان را از آمدن به مسجد باز داشتند و به گفته رسول اللهجکه فرمودند: «وَبُيُوتُهُنَّ خَيْرٌ لَهُنَّ» «خانههایشان برایشان بهتر است، عمل نمودند».
حضرت بلالسپسر حضرت عبدالله بن عمربدر این مورد با پدرش اختلاف نظر داشت، حضرت عبدالله بن عمربفرمود: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِجائْذَنُوا لِلنِّسَاءِ إِلَى الْمَسْجِدِ بِاللَّيْلِ». «زنان را به شب اجازه دهید که به مسجد بروند»، پسرش فرمود: «وَاللَّهِ لاَ نَأْذَنُ لَهُنَّ يَتَّخِذْنَهُ دَغَلاً». «به خدا سوگند که ما به آنها این اجازه را نخواهیم داد، زیرا این بیرونرفتن از خانه برای آنها بهانهای برای نزدیکشدن به فتنه است». چون این سخن در مقابل فرمودۀ رسول اللهجگفته شد حضرت ابن عمرلبه پسرش ناسزا گفت [۱۱۴].
در حدیثی دیگر آمده که زنی در زمان رسول اللهججهت ادای نماز از منزل خارج شد، ناگهان مردی با او روبرو شد، او را بر زمین زد و خواسته اش را برآورده نمود [۱۱۵].
در اینجا این نکته قابل توجه است که شرایط بعد از حضرت رسول اللهجاز زمان آن حضرتجتغییر یافته بود و حضرت بلال از پسر ابن عمرشکه یک نفر جوان بود و از احوال دنیا آگاهی بیشتری داشت، بر این اعتقاد بود که خروج آنان حتی اگر جهت رفتن به مسجد باشد بازهم سبب فتنه و فساد میگردد، این کار خیر را بهانه گرفته، برخی از آن سوء استفاده میکنند، به همین علت اصحاب پیغمبرجماندن در خانه را برای زنان از رفتن به مساجد بهتر میدانستند.
دنیا در هیچ زمان از افراد فاسق و فاجر خالی نیست، در زمان آن حضرتجهم افرادی بودند که دنبال فتنه و فساد میگشتند. خداوند میفرماید:
﴿وَمِنَ ٱلنَّاسِ مَن يُعۡجِبُكَ قَوۡلُهُۥ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَيُشۡهِدُ ٱللَّهَ عَلَىٰ مَا فِي قَلۡبِهِۦ وَهُوَ أَلَدُّ ٱلۡخِصَامِ ٢٠٤ وَإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي ٱلۡأَرۡضِ لِيُفۡسِدَ فِيهَا وَيُهۡلِكَ ٱلۡحَرۡثَ وَٱلنَّسۡلَۚ وَٱللَّهُ لَا يُحِبُّ ٱلۡفَسَادَ ٢٠٥﴾[البقرة: ۲۰۴–۲۰۵]. «از انسانها کسی هست که سخن او در باب زندگانی دنیا ترا به شگفت درمی آورد و خدا را به آنچه در دل وی هست گواه میگیرد، در صورتی که او سختترین ستیزندگانست و چون در زمین ریاست پیدا کند بشتابد تا در آنجا تباهی کند و زراعت و مواشی را نابود سازد و خدا تباهکاری را دوست ندارد».
شأن نزول آیه به این صورت است که أخنس بن شریق مردی فصیح و بلیغ بود، هرگاه در خدمت رسول اللهجمیآمد، خود را حامی اسلام معرفی نموده، بسا اوقات به درد اسلام گریه میکرد، مردم تصور میکردند که مخلصتر از او کسی نیست، وقتی که از مجلس بلند میشد برخلاف اسلام و مسلمین کار میکرد، به رفقاء و همفکران خود دستور میداد که حیوانات مسلمین را بکشند، زراعت آنها را ویران کنند و زنان مسلمین را مسخره کنند و مسلمانان فقیر و تنگدست را آزار برسانند، خداوند با نزول این آیه راز او را افشاء نمود و او را مردی حیلهگر معرفی نمود که در پی تخریب اسلام است, گرچه ظاهراً خود را مسلمان جلوه میدهد [۱۱۶].
بعضی میگویند: منظور از اهلاک حرث, زناکاری و از اهلاک نسل, لواطت است [۱۱۷]. یعنی این شخص سبب ترویج فساد در جامعه بود و خداوند فساد و اهل آن را دوست ندارد.
حضرت عایشهلزمانی که از احوال دنیا باخبر شد رأی شخص خود را چنین اظهار داشت: «لَوْ رَأَى رَسُولُ اللَّهِجمَا أَحْدَثَ النِّسَاءُ لَمَنَعَهُنَّ الْمَسْجِدَ كَمَا مُنِعَتْ نِسَاءُ بَنِى إِسْرَائِيلَ» [۱۱۸]. «اگر رسول اللهجآنچه را که زنان احداث نمودهاند میدید، آنان را از رفتن به مسجد باز میداشت، همانگونه که زنان بنی اسرائیل بازداشته شدند».
[۱۱۰] ابوداود، ج ۱، ص ۹۱. [۱۱۱] الفیض الباری، ج ۲، ص ۳۳۲. [۱۱۲] صحیح ابن خزیمه، ج ۳، ص ۹۶. [۱۱۳] البدر الساری إلی فیض الباری، ج ۲، ص ۳۲۲. [۱۱۴] سنن ترمذی، ج ۱، ص ۷۴. [۱۱۵] سنن ترمذی، ج ۱، ص ۱۷۵. [۱۱۶] بین الفرقان، ج ۱، ص ۳۵۳. [۱۱۷] روح الـمعانی، ج ۱، ص ۹۶. [۱۱۸] سنن ترمذی، ج ۱، ص ۷۱.