دلايل ختم نبوت محمد ج:
اگر حقیقت نبوت را درک کرده باشید، براى شما این نکته واضح و روشن گردیده است که پیغمبران هر روز متولد نمىشوند و نیز ضرورتى ندارد که در هر وقتى از اوقات هر ملتى پیغمبرى داشته باشد؛ زیرا زندگانى و حیات پیغمبر در حقیقت عبارت از زنده بودن هدایت و تعلیمات اوست و مادامى که هدایت او زنده باشد او زنده است.
پیغمبران قدیم همه مردهاند؛ زیرا مردم تعلیماتشان را عوض کرده و با هوى و هوس خویش ممزوج کردهاند و امروز کتابى از کتابهاى آنها به صورت اصلى در دست نیست و پیروانشان نیز چنین ادعائى ندارند و همچنین مردم، سیرۀ آن پیغمبران را فراموش کردهاند و روی همرفته از حالات صحیح پیغمبران گذشته چیزى که قابل اعتماد باشد در دست ندارند، حتى بطور قطع و جزم زمان آنها و همچنین محل تولد آنها و کارهائى را که در دوران حیاتشان انجام دادهاند کسى نمیداند و خلاصهی گفتار این است که:
در حال حاضر، محال است کسى بداند چگونه آن پیغمبران ایام حیاتشان را سپرى کرده و چه او امر و نواهى صادر کردهاند؟
و همچنین تاریخ وفاتشان معلوم نیست، اما پیغمبر ما محمد جهنوز زندهاند؛ زیرا تعلیمات و هدایت و راهنمائى ایشان زنده است، و آن قرآن کریمى که ایشان از جانب خداى متعال به ما آورده، با همان کلمات و الفاظ اصلى در دست ماست و عامل تغییر و تبدیل حتى در حرفى از حروف یا نقطه و حرکتى از حرکات آن راه پیدا نکرده و سیرۀ و کارهائى دورهی زندگانى و همهی کارها و گفتههاى رسول اکرم جپس از گذشتن سالهاى دراز در کتابها محفوظ و مدون باقى مانده است، بطوریکه گوئى همین امروز، شخص پیغمبر جرا با چشم خود مىبینید و کلمات او را با گوش خودتان مىشنوید.
در سراسر تاریخ جهان کسى پیدا نمیشود که وقایع دورهی زندگانى او مانند وقایع دوران حیات پیغمبر جمحفوظ مانده باشد، بدین جهت براى ما امکان دارد که در هر شأنى از شئون حیات روزانه و در هر وقتى از اوقات که میگذرانیم به او اقتداء و تأسى جوئیم یعنى رفتار و کردار او را سر مشق قرار دهیم و این معنى دلیل بر آنست که مردم جهان در حال حاضر احتیاجى ندارند که بعد از پیغمبر جفرستادهی دیگرى از طرف خداى متعال بیاید.
این نکته را نیز باید در نظر گرفت که هیچ پیغمبرى بعد از پیغمبر دیگرى نمىآید مگر به علتى از علتها که در زیر بیان میشود:
علت اول این است که تعلیمات پیغمبر پیشین از بین رفته باشد و احتیاجى باشد که بار دیگر بر مردم عرضه شود.
علت دوم این است که تعلیمات پیغمبر پیشین کامل نباشد، در آن صورت احتیاج به تکمیل و اتمام آن خواهد بود.
علت سوم این است که تعلیمات پیغمبر پیشین منحصر به امت و ملت خاصى باشد و امت دیگر یا سایر امتها محتاج به پیغمبرى مانند او باشند.
(علت چهارمى نیز ممکن است وجود داشته باشد و آن این است که همراه پیغمبر، پیغمبر دیگرى براى تایید و تصدیق او فرستاده شود و ما از آن جهت از ذکر این علت خوددارى میکنیم که در قرآن کریم جز دو نمونه از این نوع ذکر نشده است و نمیتوان از این دو مثال استثنائى چنین نتیجه گرفت که خداى متعال بصورت قاعدهی کلى و عمومى، پیغمبران دیگرى را براى تایید و کمک به پیغمبران میفرستد).
در حال حاضر ملاحظه میکنیم که هیچ علتى از علتهاى سه گانه وجود ندارد بدلیل اینکه:
تعلیمات رسول اکرم جزنده است و مادامیکه این دین هست در هر وقت و زمان به راحتی میتوانیم از این تعلیمات بهرهمند شویم و از هر هدایتى که آورده و از هر طریقى که براى زندگى نشان داده و ترویج کرده است برخوردار گردیم، و همچنین از راههائیکه ناپسند است تا مردم را از آن بر حذر دارد، بر کنار بمانیم، پس وقتیکه هنوز هدایت او زنده و در دسترس است احتیاجى به پیغمبر دیگر درکار نیست که نبوت را تجدید کند و دوباره آن را بر مردم عرضه دارد.
با نبوت محمد جتعلیمات کامل اسلام به دنیا عرضه داشته شده است، بدینجهت دیگر احتیاجى نیست که چیزى بر آن افزوده شود یا چیزى از آن کاسته گردد و نیز قصورى در آن وجود ندارد که براى جبران آن بعد از ایشان جپیغمبر دیگرى بیاید، پس به این دلیل علت دوم نیز منتفى است.
نبوت محمد جبراى سراسر جهان و براى همهی جهانیان آمده و منحصر به امت متعین یا زمان معینى نبوده است، بنابراین هیچ امت و هیچ ملتى احتیاج به پیغمبر خاصى ندارد که از طرف خدا فرستاده شود بدین طریق ملاحظه میشود که علت سوم نیز موضوع ندارد.
با توجه به همهی این دلایل است که محمد جخاتم پیغمبران نامیده شده است، یعنى بعد از او پیغمبر دیگرى نخواهد آمد.
بنابرآنچه گفته شد، دنیاى امروز نیازى به پیغمبر دیگرى ندارد بلکه نیازمند مردانى است که از رسول اکرم جپیروى کنند و مردم را نیز به پیروى ایشان جدعوت و تبلیغ کنند و هدایت و رهبرى ایشان را بفهمند و بفهمانند و بدان عمل کنند و در روى زمین حکومت و دولت آن قانونى را بر قرار سازند که محمد جاز طرف خدا آن را آورده است.