مبادی اسلام

فهرست کتاب

حقوق بندگان خدا: (حقوق العباد)

حقوق بندگان خدا: (حقوق العباد)

شریعت اسلام از طرفى به انسان امر کرده که حقوق (نفس) و بدنش را رعایت کند و از طرف دیگر به او امر می‌کند که این حقوق را طورى اداء کند که حقوق سایر بندگان خداوند متعال در این دنیا متضرر نشود؛ زیرا اگر امیال، شهوات و رغبت‌هاى خودش را صحیح و بجا استعمال و مصرف نکند مثل این است که روحش را نجس کرده و بدیگرى زیان وارد ساخته است.

بدین جهت غارت و سرقت و ارتشاء و خیانت و تزویر و مکر و عهدشکنى و خوردن ربا را حرام کرده است؛ زیرا نفعى را که انسان با این وسایل بدست می‌آورد در حقیقت به وسیله‌ی ضرر رساندن بدیگران حاصل می‌کند.

و همچنین شریعت اسلام دروغ و غیبت و تهمت زدن را حرام قرار داده است؛ زیرا این کارها به بندگان خدا ضرر می‌رساند. و نیز قمار و بخت‌آزمائى و شرط‌بندی‌هاى نامشروع را از آنجهت حرام قرار داده که تحصیل منفعت از این راه‌ها مستلزم ضرر و زیان هزاران نفر دیگر است، و نیز غل و غش در هر جنسى و غبن در حق دیگران را در کارهاى مالى از جهت اینکه بدیگران زیان می‌رساند تحریم کرده است.

و همچنین کشتن و فساد در روى زمین و فتنه‌انگیزى را حرام کرده؛ زیرا براى هیچ فردى از افراد بشر حلال نیست که دیگرى را بکشد یا به امید اینکه مالى را بدست آورد یا دلش را خنک کند، یا به نحوى از انحاء بدیگرى صدمه برساند. و نیز زنا و عمل قوم لوط را حرام دانسته است؛ زیرا اینگونه کارها از طرفى تندرستى و اخلاق را فاسد مى‌کند و از طرفى دیگر اباحه یعنى بى‌بند و بارى، و بى‌شرمى و پرده‌درى را در اجتماع رواج مى‌دهد، و در پایان کار، بیمارى‌هاى پلید روى مى‌دهد، و نسل انسان را فاسد مى‌کند و باعث فتنه‌انگیزى‌ها مى‌شود و روابط انسانیت را مختل مى‌سازد و پایه‌هاى فرهنگ و تمدن را متزلزل می‌نماید.

این‌ها قیدهائى هستند که شریعت اسلام بر حیات انسانیت زده است تا اینکه انسان در برابر تأمین حقوق شخصى، حقوق دیگران را سلب نکند و از حقوق دیگران چیزى نکاهد.

ولى باید دانست که براى پیشرفت تمدن بشرى و تأمین سعادت انسان: این اندازه کافى نیست که ضرر انسان به دیگرى نرسد بلکه در عین حال براى تأمین این منظور باید علاقه و ارتباط مردم با یک‌دیگر بر اساسى استوار باشد که همه در راه خیر با یکدیگر همکارى کنند و در مصالح اجتماعى یار و مددگار یکدیگر باشند. در سطور آینده خلاصه قوانینى را که شریعت اسلام براى تأمین این منظور وضع کرده یادآورى می‌کنیم.

روابط بشرى از زندگانى خانواده شروع می‌شود، بدینجهت لازم است در باره‌ی زندگى خانواده نیز نظرى بیفگنیم.

حقیقت امر این است که خانواده جز مجموعه‌اى از زن و شوهر و فرزندان شان چیزى دیگرى نیست. و شالوده‌اى را که اسلام براى خانواده پایه‌گذارى کرده این است که شوهر موظف است براى تحصیل روزى افراد خانواده به کسب وکار بپردازد و آنچه را خانواده بدان نیازمند است آماده سازد و از افراد خانواده دفاع کند. ولى وظیفه‌ی زن این است که کارهاى داخلى خانواده را به وسیله‌ی در آمد شوهر اداره کند و حد اکثر امکان راحت و آرامش را براى شوهر و فرزندانش آماده سازد و به تربیت فرزندانش بپردازد.

وظیفه‌ی فرزندان این است که مطیع پدر و مادر شان باشند و آن‌ها را احترام کنند،و وقتى که بزرگ شدند به خدمت پدر و مادر بپردازند ضمناً براى اینکه نظام خانواده بر اساس خیر و پیشرفت مصالح سیر کند، اسلام دو نوع تدبیر را در نظر گرفته است.

اولین تدبیر این است که شوهر و پدر را حاکم خانواده قرار داده و مقرر داشته که کارهاى خانواده را شوهر و پدر اداره کنند و همان‌طور که نظم هیچ شهر و هیچ کشورى امکان ندارد بدون وجود حاکمى که مسلط بر امور باشد، پیشرفت کند و نظم هیچ مدرسه‌اى بدون وجود مدیر و رئیس امکان پذیر نیست، به همان دلیل محال است نظام خانواده بدون وجود حاکمى که ناظر و مراقب امور خانواده باشد صورت گیرد. و اگر هر فردى از افراد خانواده داراى فکر و نظر مستقلى باشند و مسئول متوجه کارهایش نباشد، هرج و مرج و آشفتگى در خانواده‌ی حکومت رخنه خواهد کرد و آسایش و آرامش و سکون و اطمینان خاطر رخت بر خواهد بست، شوهر به جانبى خواهد رفت و زنش به جانبى دیگر و فرزندان شان با انواع مشکلات و مذلت‌ها مواجه خواهندگشت. پس براى از بین بردن و جلوگیرى از وقوع این گونه مفاسد، هر خانواده ناگزیر است حاکمى داشته باشد که ناظر بر امور خانواده باشد، و بدیهى است فقط مرد می‌تواند مسئول تربیت و حمایت افراد خانواده باشد.

دومین تدبیر این است که چون کارهاى خارج از منزل و معاملات بر عهده‌ی مرد است وظیفه‌ی زن این است که بدون جهت و بدون داشتن احتیاج شدید از خانه خارج نشود، و از اینجاست که زن از مسئولیت کارهاى خارج از خانه معاف شده است تا اینکه بتواند با کمال آرامش خاطر در داخل منزل بطور بایسته و شایسته، به وظایف خودش قیام کند، و نظم خانواده و تربیت اولاد بواسطه‌ی خارج شدن زن از منزل مختل نگردد.

معنى این عمل این نیست که زن هیچ وقت حق خارج شدن از خانه را نداشته باشد بلکه بالعکس هر وقت احتیاجى باشد مى‌تواند از خانه بیرون برود و آنچه در این باره مورد نظر شریعت است، این است که منزل براى زن مرکز و دائره‌ی حقیقى وظایف او است، و آنچه توانائى و هوش و استعداد دارد در اصلاح کارهاى داخلى خانه بکار برد.

دایره‌ی خانواده به تناسب رابطه‌ی خون و روابطى که ازدواج ایجاد می‌کند توسعه مى‌یابد و شریعت اسلام براى اصلاح روابط بین افراد خانواده و بستگان هر خانواده‌اى قواعد گوناگونى بر اساس حکمت و مصلحت وضع کرده تا همه‌ی افراد با یکدیگر همکارى کنند و همه یار و یاور یکدیگر باشند:

از جمله‌ی قواعد و مقررات مربوط به نظام خانواده مواد زیر است:

شریعت اسلام ازدواج زنان و مردانى از قبیل مادر با فرزندانش، پدر با دخترانش، همسر مادر با ربیبه، زن پدر و پسر، خواهر و برادر رحمى و خواهر و برادر رضاعى، عمو و دختر برادرش، عمه و پسر برادرش، دایی و دختر خواهرش، خاله و پسر برادرش، مادر زن و شوهر دخترش، پدر زن و زن پسرش، پدر شوهر و زن پسرش، را تحریم کرده است. یکى از فوائد بسیارى که در این تحریم محسوس و مشهود است این است که روابط و علائق بین این مردان و این زنان همیشه پاک و پاکیزه باقى می‌ماند و اینگونه زنان و مردان بدون تکلف و بدون شائبه با یکدیگر مربوط می‌شوند.

اسلام بعد از حفظ این روابط علاقه‌ی ازدواج بین بقیه افراد خانواده را حلال شمرده است تا اینکه قرابت بر قرابت افزوده شود و محبت در میان افراد افزونى بگیرد.

این معنى روشن و واضح است که علاقه‌ی ازدواج در میان کسانی که به عادات و طبایع و اخلاق یکدیگر آشنائى دارند به موفقیت نزدیکتر است از علاقه بین افرادی که با یکدیگر سابقه‌ی آشنائى نداشته و به خصوصیات یکدیگر معرفتى ندارند، و در بسیارى از موارد مى‌بینیم ازدواجى که بین بیگانگان صورت می‌گیرد به خصومت و عدم توافق مى‌انجامد، بدین مناسبت اسلام ازدواج با کفو کریم، معنى همسر متناسب و موزون را بر دیگران ترجیح می‌دهد.

خانواده‌‌ی انسان‌ها مشتمل مى‌شود بر همه قسم از افراد بشر چه غنى و چه فقیر و چه خوشحال و چه بدحال، اسلام مطابق نص صریح دستور می‌دهد که بزرگ‌ترین حقوقى را که انسان نسبت به بندگان خدا بر عهده دارد رعایت خویشاوندان نزدیک اوست، و این معنى در زبان شرع به (صله‌ی ارحام) تعبیر شده است و از اینجاست که در قرآن کریم و سنت نبوى مکرراً توصیه و تأکید شده و قطع این رابطه را (قطع ارحام) مى‌نامند و آن از گناهان کبیره شناخته شده است.

رعایت حال خویشاوندان و نزدیکان مفهوم وسیعى دارد به این معنى که اگر کسى دچار تنگدستى شود، بر خویشاوندان نزدیک او که قدرت مالى کافى دارند واجب است که به کمک او بشتابند و دست معاونت به سوى او دراز کنند، کما اینکه در مورد صدقه حق خویشاوندان بر دیگران مقدم است.

براى ارث هم اسلام همچنین قانون وضع کرده و دستور داده است که اگر مردى بمیرد و مالى از او بماند چه کم و چه زیاد نباید این مال در یک محل جمع شود، بلکه هریک از نزدیک‌ترین افراد متوفى باید از مال او سهمى ببرند، و چون پسر و دختر و زن و شوهر و پدر و مادر و برادر و خواهر نزدیک‌ترین کسانى هستند که ذی‌حق هر شخصى شناخته می‌شوند، لهذا شریعت اسلام، قبل از اینکه سهم دیگران را تعیین کند، سهم این نزدیک‌ترین افراد را از مال متوفى معین کرده است، و ضمناً دستور داده است که اگر نزدیکان طبقه‌ اول وجود نداشته باشند به خویشاوندان طبقه دوم داده شود بدینطریق ثروت یک شخص معینى بین بسیارى از نزدیکان او تقسیم مى‌شود وهمه بعد از فوت او از ارثى که گذاشته بهره‌مند می‌شوند.

با توجه به این معانى باید گفت: در میان قوانین عالم قدیم و جدید، قانون اسلام نظیر ندارد، گویا اینکه بعضى ملت‌ها تازه دارند گامهائى در این راه بر مى‌دارند تا از قانون اسلام بهره‌مند شوند.

لیکن تأسف در این است که بعضى از مسلمانان بواسطه‌ی جهالت و سفاهتى که دامنگیر شان شده شروع به مخالفت این قانون کرده‌اند، تا جائیکه مرض محروم کردن دختران از میراث در بسیارى از نواحى کشورهاى پاکستان و هندوستان مخصوصاً در دهات شایع گردیده، حالانکه این ظلم شنیع و مخالفت صریح و واضح، با احکام قرآن کریم است.

بعد از مسئله روابط خانواده، موضوع روابط با دوستان و همسایگان و اهل محله و همشهریان و هموطنان و همچنین اشخاص دیگرى که در شئون مختلف با آن‌ها سروکار پیدا مى‌کنیم، پیش مى‌آید.

اسلام به ما امر می‌کند که با همه این اشخاص با صداقت و راستى و درستى و عدل و حسن خلق رفتار کنیم و هیچ فردى را اذیت نکنیم و از بدزبانى و بدرفتارى با آن‌ها احتراز کنیم و یار و یاور یکدیگر باشیم و از بیماران عیادت کنیم و در تشییع جنازه‌ی مردگان شرکت کنیم، و اگر فردى از این افراد دچار مصیبتى شود به همدردى و دلدارى او بشتابیم و به بینوایان و نیازمندان و درماندگان محرمانه و آشکارا کمک کنیم و از کودکان یتیم و پیره‌زنان دلجوئى کنیم و گرسنگان را اطعام کنیم و برهنگان را بپوشانیم و به بی‌کاران همراهى کنیم تا اینکه براى خودشان کسب و کارى پیدا کنند.

و اگر خدا به ما فضلى کرد، نعمت خدا را در راه اسراف و عیاشى و خوشگذرانى مصرف نکنیم، و نیز شریعت اسلام خوردن و نوشیدن در ظرف طلا و نقره و پوشیدن جامه‌هاى ابریشمى را حرام کرده و اجازه نمی‌دهد که پولى را در عیاشى و طرب، بیهوده خرچ کنیم؛ زیرا ثروتى را که ممکن است صدها و هزارها نفر از بندگان خداوند متعال مورد استفاده قرار دهند، سزاوار نیست که یکفرد معینى هر طورى که بخواهد، و هر طور شهوت او حکم کند آن را مصرف نماید!

مالى را که هزاران نفر از بندگان خدا می‌توانند رمق حیاتشان قرار دهند اگر مبدل به یک رشته جواهرات کنید و به گردن تان بیاویزید یا به صورت زینت آلا تى در آورید و روى میزهاى خودتان بگذارید یا به شکل ظروف طلا و نقره در آورید یا بصورت فرشهاى گران‌قیمت در آورید و زینت اطاق تان قرار دهید یا در راه آتش بازى‌هاى مصنوعى که در هوا دود می‌شود خرج کنید، البته ظلم است.

مقصود از این دستور این نیست که اسلام بخواهد آنچه ثروت دارید از شما بگیرد بلکه کلیه ثروتى را که از طرف پدر و مادر بشما رسیده است مال شما و حق مشروع شماست و استحقاق آن را دارید که از ثروت تان بهره مند شوید، و جایز است که در لباس و خوراک و منزل و مرکب تان آثار نعمتى را که خدا به شما داده نشان بدهید، لیکن غرض اصلى از تعلیمات اسلام این است که زندگانى پاکیزه‌اى آمیخته با اعتدال و صرفه‌جویى داشته باشید و در کمالیات یعنى تشریفات زندگى افراط نکنید بلکه در آنچه خدا به شما عطا کرده، حقوق خویشاوندان و دوستان و همسایگان و هموطنان و هم‌کیشان و همه فرزندان آدم را رعایت کنید.

حالا می‌توانید از این دایره‌ی تنگ خارج شده و به دایره‌ی وسیعترى که مشتمل بر همه مسلمین جهان باشد، نظر افگنید.

اسلام در این دایره‌ی وسیع قوانین و ضوابطى را وضع کرده و بدینوسیله همه مسلمانان را طورى قرار داده که همه در کارهاى خیر و نیکوکارى و پرهیزگارى بایکدیگر همکارى کنند و یار و مددگار یکدیگد باشند و تا حدود امکان اجازه ندهند پلیدى و زشتکارى در روى زمین سر بلند کند.

در سطور آینده به پاره اى از این قوانین اشاره مى‌کنیم:

اسلام براى حفظ اخلاق اجتماعى، امر کرده است که زنان و مردانى که در اجتماع داراى روابط مشروعى نیستند بصورت آزاد با یکدیگر آمیزش نداشته باشند و امر کرده است که زنها محیط جداگانه‌اى داشته باشند غیر از محیط مردها، و دستور داده است که زن‌ها همت و سعى شان را صرف انجام وظائف مربوط به زندگانى خانواده نمایند، ضمناً اجازه داده است که اگر زنان محتاج به خارج شدن از منزل شدند، زینت و زیورى نداشته باشند بلکه با لباس ساده بیرون روند و حجاب را با کمال خوف از خداوند متعال رعایت نمایند و مادامی که به حقیقت احتیاج شدیدى در کار نباشد صورت و دو دستشان را نیز بپوشانند ولى فقط در موقع لزوم مى‌توانند صورت و دو دستشان را باز نگاه دارند. این عمل در اصطلاح شرع (حجاب) نامیده می‌شود.

از جهت دیگر اسلام به مرد امر کرده که از نگاه‌کردن به صورت زنان دیگر (غیر از زن خودش) اجتناب کند و اگر چشم مرد بدون قصد و عمد بر روى زن دیگرى افتاد، چشمش را بر گرداند و دیگر بار بصورت آن زن نگاه نکند، نگاه کردن بار دیگر معیوب است و کوشش براى آمیزش با زنان غیر، معیوب‌تر است.

وظیفه‌ی هر زنى و هر مردى حکم مى‌کند که اخلاقش را حفظ کند و نگذارد در قلبش میل و رغبتى ولو بسیار خفیف، براى شهوات نفسانى خارج از دایره‌ی ازدواج مشروع، بیدار شودإ چه رسد به آنکه داراى چنین قصدى باشد یا در راه چنان قصدى کوشش کند!.

اسلام به منظور حفظ اخلاق اجتماعى باز گذاشتن فاصله‌ی ناف و سر دو زانو را براى مرد منع کرده استلإ و هچنین کشف تمام اعضاى بدن زن (جز صورت و پنجه‌ی دست) را حتى براى نزدیک‌ترین خویشاوندان حرام نموده است.

این عمل در اصطلاح شرع (ستر) یعنى پوشش نامیده مى‌شود، و براى هر زن و مردى واجب است که بر این امر مواظبت کند.

نظر اسلام در این باره این است که اصل و ماده‌ی حیا در نهاد مردم رشد کند و فواحش و منکرات که مرتکبش را به اباحیت -یعنى بى‌بند و بارى- و انحطاط اخلاقى، مى‌کشاند، در میان مردم شایع نشود.

اسلام کارهاى طرب‌انگیز و لهوى را که باعث فساد اخلاق انسانى و موجب تهییج شهوات پست و باعث تضییع اوقات و تباهى تندرستى و از بین رفتن اموال شخص می‌شود نمى‌پسندد.

بدون تردید تفریح به ذات خود چیزى است ضرورى براى تقویت روح، نشاط و نیروى عمل در انسان، و پرورش روح حیات براى عمل و اقدام امرى است لازم.

لیکن تفریح باید ایجاد نشاط کند و روح را تر و تازه نگاه دارد. و لهو یا تفریح نباید صورتى داشته باشد که روح را تاریک و کثیف نماید. لیکن کارهائى طرب انگیز و تفریحات زشت و پست و پلیدى که هزاران نفر مجتمعاً دور هم نشسته و حوادث فرضى و وقایع موهومى از ارتکاب جرائم و منظره‌هاى ساختگى مملو از بى‌بند و بارى و انحطاط اخلاق را روى پرده‌ی سینما مشاهده مى‌کنند، نتیجه اى جز فساد اخلاق و تقلیدهاى زشت و قبیح و عادت‌هاى نکوهیده‌ی دشمن از آن حاصل نمی‌شود.

اسلام براى حفظ یگانگى و سعادت اجتماعى مسلمانان امر اکید صادر کرده که از مخالفت با یکدیگر بپرهیزند و از عوامل تحزب و تفرقه اجتناب کنند، و دستور داده است که اگر در کارى با یکدیگر اختلاف پیدا کردند با اخلاص و حسن نیت به کتاب خدا و سنت رسول اکرم جمراجعه کنند و هر گاه بارى در آن امر اتفاق نظرى حاصل نکردند، امر شان را به خدا وا گذارند و دست از نزاع و دشمنى بر دارند و در کارهائى که متضمن صلاح و رستگارى همگانى و سعادت عمومى است با یکدیگر همکارى کنند و مطیع اولوالأمر باشند. و از مردان شرور و فتنه انگیز دورى کنند و نیروى خودشان را ضایع نسازند و ملت شان را به وسیله‌ی جنگ‌هاى داخلى بى‌آبرو و رسوا ننماید.

اسلام به مسلمانان اجازه داده است که علوم و فنون را از غیر مسلمانان فرا گیرند و طرق نافع آن را بیاموزند: لیکن اجازه ندارند که در زندگى خودشان را تشبیه دیگران بسازند؛ زیرا هیچ ملتى به ملت دیگرى تشبیه پیدا نمى‌کند مگر وقتی که به ذلت و خوارى و زیردستى خود و به برترى و ترقى دیگران اعتراف کرده باشد.

و اینچنین اعترافى از پلیدترین و کثیف‌ترین انواع عبودیت و بندگى است. و نیز بدیهى است چنین اعترافى حاکى از مغلوبیت و انحطاط است و نتیجه‌ی قطعى آن انقراض مدنیت ملت تقلیدکننده است. و به همین مناسبت رسول اکرم جهمه مسلمانان را از پیروى ملت‌هاى بیگانه و اختیار تمدن آنان بر حذر داشته‌اند.

و هرکسى که اندک عقلى داشته باشد مى‌فهمد که قدرت هر ملتى وابسته به لباس یا طرز زندگى آن ملت نیست بلکه منوط به علوم و حسن تنظیم و انضباط و نیروى عمل آنست. در اینصورت کسی که خواستار قدرت و کمال ترقى باشد باىد آنچه را که موجب نیرو و ترقى و کمال شده فراگیرد و به آنچه باعث ذلت و خوارى و سر افگندگى ملت‌ها است رغبت نشان ندهد، و بالآخره اینکه ضمیمه‌ی ملت‌هاى دیگر نشود و حیات ملى و ارزش‌هاى آن را از دست ندهد.

مسلمانان اجازه ندارند که با غیر مسلمانان با تعصب و کوتاه‌نظرى معامله کنند و به خدایان شان فحش بدهند یا به بزرگان شان طعن بزنند و یا به ادیان آن‌ها اهانت کنند و همچنین اجازه ندارند که با دیگران آغاز خصومت کنند و مادامیکه غیر مسلمانان نسبت به مسلمانان خواستار مصالحت و مسالمت باشند و به حقوق مسلمانان تعدى نکنند. وظیفه‌ی مسلمانان این است که نسبت به آنان با مصالحت و مسالمت یعنى با روح صلح‌جوئى و سازش رفتار کنند.

وظیفه‌ی مهمى که شرف و افتخار اسلامیت ما بر عهده‌ی ما گذاشته این است که بکوشیم تاحد اکثر عواطف محبت و مواسات و اخلاق عالیه‌ی انسانى را نسبت به کسانی که مسلمان نیستند از خود نشان دهیم و همچنان توجه داشته باشیم که رفتار ما با غیر مسلمانان اگر آمیخته با تعصب و بداخلاقى و ستمگارى و کوتاه‌نظرى باشد، این عمل مخالف احکام اسلام و فطرت مسلمانى است؛ زیرا عامل اصلى و انگیزه‌ی اساسى قیام مسلمانان جز این نبوده و نیست که مسلمانان از لحاظ حسن اخلاق و شرف و سعه‌ی صدر و بلندى نظر و صلاح‌اندیشى سرمشق باشند تا همه مردم جهان به آنان تأسى کنند و پیرو ایشان بشوند و در عین حال به وسیله‌ی رفتار نیک، قلوب دیگران را به مبادى پاک و پاکیزه‌ی اسلام که مبنى بر حق و عدالت است جلب کنند.