مبادی اسلام

فهرست کتاب

تأثير عقيده‌ی توحيد در زندگى انسان:

تأثير عقيده‌ی توحيد در زندگى انسان:

حالا براى شما توضیح می‌دهم که اقرار به توحید در زندگى انسان چه تأثیرى دارد، و چرا کسی که به این کلمه ایمان داشته باشد دچار ناکامى و زیان نخواهد شد؟

۱- امکان ندارد کسی که اقرار کننده به این کلمه باشد کوتاه‌نظر بار آید؛ زیرا او به آن خدایی ایمان دارد که آسمان‌ها و زمین را آفریده و شرق تا غرب زمین مال اوست، و او پروردگار عالمیان است که به همه روزى می‌رساند و همه را پرورش می‌دهد.

براى این چنین کسى بعد از اینگونه ایمان هیچ چیزى عجیب و اجنبى به نظر نمى‌آید؛ زیرا می‌داند که آنچه در این جهان وجود دارد و هرکه هست مانند او، مال خداوند متعال و رعیت اوست. در این جهان چیزى وجود ندارد که بتواند در برابر این شخص مقاومت کند و یا اینکه عاطفه‌ی محبت، مواسات و خدمت‌گذارى او را محدود کند، بلکه شخصى خواهد بود وسیع النظر، با ظرفیت مانند ظرفیت و فراخناى ملک خداى متعال.

بدیهى است براى کسی که قائل به وجود خدایان متعدد باشد، یا خداوند متعال را داراى صفات ناقص انسانى بداند، یا اصلاً قائل به وجود خداوند متعال نباشد چنین کامیابى و توفیقى به دست نخواهد آمد.

۲- ایمان به این کلمه در انسان چنان عزت نفس و علو همت ایجاد می‌کند که هیچ چیز یاراى مقاومت آن را نخواهد داشت؛ زیرا صاحب این عقیده می‌داند که مالک حقیقى جهان و آنچه در جهان است همان خداوند متعال و واحد است و هیچ زیان‌دهنده و سوددهنده‌ای جز او نیست و زنده‌کننده و مرگ‌دهنده‌اى جز او نیست. و او به تنهائى صاحب قدرت و حکومت و سیادت است. این علم و یقین چنین شخصى را از غیر خدا مستغنى و بى‌نیاز می‌دارد و ترس از غیر خدا را نیز از دل او خارج مى‌کند و به این جهت او در برابر هیچ کسى گردن خم نخواهد کرد و نزد هیچ کسى تضرع و زارى نخواهد نمود و ذلیل نخواهد شد و از عظمت و ابهت و جلال و شوکت ظاهرى هیچ کس نخواهد ترسید. بدیهى است جز آن کسى که مؤمن به این کلمه باشد هیچ بشرى ممکن نیست داراى چنین صفاتى باشد.

برعکس، آنچه مستلزم شرک و کفر و الحاد است این است که انسان سرش را در برابر غیر از خداوند متعال خم کند و او را قادر بر اعطاى نفع و دفع ضرر بداند و از او بترسد و به او امیدوار باشد.

۳- ایمان به این کلمه در عین حالى که به انسان بلندنظرى و بلندهمتى مى‌دهد، درس تواضع و فروتنى نیز به او مى‌آموزد؛ زیرا کسى که می‌گوید «لا اله الا الله» ممکن نیست که سرکش و متکبر باشد، و امکان ندارد که شیطان غرور در رگ‌هاى گردنش باد فرو دمد و او را به ثروت و نیرو و کفایتش مغرور سازد، به دلیل اینکه می‌داند و یقین دارد که آنچه را دارد خداى متعال به او بخشیده است و هر وقت بخواهد می‌تواند از او سلب کند.

ولى انسان ملحدی که به وجود خداوند متعال ایمان ندارد به محض اینکه نعمتى به او روى آورد، سرکشى می‌کند و تکبر می‌ورزد و آن را کمال خود می‌داند!

زیرا این نعمت را نتیجه‌ی کوشش و فعالیت و کفایت خودش مى‌انگارد، و همچنین انسان مشرک وقتى که به نعمتى از نعمت‌هاى دنیا دست یابد تکبر می‌کند؛ زیرا گمان می‌کند که او با خدایانش رابطه‌اى دارد که دیگران از آن محرومند!

۴- مؤمن به این کلمه با علم یقین می‌داند که براى نجات و رستگارى غیر از تزکیه‌ی نفس و عمل صالح راه دیگرى وجود ندارد؛ زیرا به خداوند غنى و بى‌نیاز و عادلى ایمان دارد که آن ذات کبریا با هیچ کس رابطه‌اى خصوصى ندارد، و هیچکس نیز در الوهیت او دخالت یا نفوذى ندارد. لیکن کفار و مشرکین سراسر دوران زندگى‌شان را به امید آرزوهاى باطل می‌گذرانند!

یکى می‌گوید: پسر خدا نزد پدرش کفاره‌ی گناهان ما شده است!

و یکى می‌گوید: ما محبوب خدا هستیم و خدا مارا از سزا مستثنا کرده است.

دیگرى می‌گوید: ما بزرگان و پرهیزگاران خود را شفیع قرار خواهیم داد.

و آن دیگرى نذرها و قربانى‌هائى براى خدایانش تقدیم می‌کند و تصور می‌کند با این عمل اجازه دارد هرچه خواهد بکند!

این معتقدات فاسد و امثال آن مردم را در لجنزار گناه و معصیت فرو مى‌برد و با تکیه بر این اوهام و خیالات بیهوده بازى می‌کنند و از تزکیۀ نفوس و اصلاح اعمال شان باز مى‌مانند.

اما ملحدانی که اصلاً عقیده‌اى ندارند به اینکه خدایی و آفریننده‌اى بالاى سرشان وجود دارد و از کارهائى که می‌کنند پرسشى خواهد شد، طوری که اگر کار خوبى کرده باشند خداوند متعال به آن‌ها پاداش خواهد داد و اگر کارهاى بدى از آن‌ها صادر شده باشد، آن‌ها را مجازات خواهد کرد، خودشان را در دنیا آزاد می‌دانند و به قانونی که از جانب خداوند متعال صادر شده مقید نیستند، شهوات نفسانى خداى این اشخاص! و آن ها بنده‌ی آن هستند!

۵- کسی که گوینده‌ی این کلمه است در هیچ حالتى دچار یأس و نومیدى نمی‌شود؛ زیرا به کسى ایمان دارد که خزانه‌هاى زمین و آسمان در اختیار اوست و نعمت‌ها و بخشش‌هاى او قابل شمردن نیست و توانائى او را نمی‌توان با هیچ مقیاس و اندازه‌اى سنجید!

این ایمان به قلب انسان اطمینان بى‌حدى می‌دهد و قلب را لبریز از سکون و آرامش می‌کند اگرچه صاحب این چنین ایمان به ظاهر خوار و از هر درى رانده شده باشد و راه‌هاى زندگى بر او تنگ و کلیه وسایل و اسباب مادى از او سلب و منقطع شده باشد؛ زیرا یقین دارد که نظر خداوند متعال از او غافل نیست و او را به خودش واگذار نخواهد کرد.

این چنین کسى با توکل بر خداوند متعال از سعى و کوشش متوالى خوددارى نکرده و در هر حالت معاونت و کمک از خداوند متعال خواهد طلبید. حصول چنین سکون قلبى و اطمینان روحى جز به وسیله‌ی عقیده‌ی توحید امکان پذیر نیست، و از آنجائى که دل کافران و مشرکان و ملحدان ضعیف است و ناتوان، و اعتماد شان بر نیروهاى محدود و معین است، بزودى دچار یأس می‌شوند و به محض اینکه با مشکلات مواجه مى‌شوند دچار نومیدى می‌گردند و چه بسا که این نومیدى به خودکشى منجر می‌گردد.

۶- وقتى که انسان به منظور رضاى خداوند متعال به کارهاى بزرگ دست می‌زند، یقین و ایمان به این کلمه به او نیروى تصمیم و عزم و اقدام و پایدارى می‌دهد؛ زیرا مؤمن به این کلمه اطمینان و یقین تام دارد که تمام نیرو و قدرتی که آسمان و زمین را فراگرفته در عقب آن ذات مقتدرى کار فرما است، و این ذات در هر مرحله‌اى از مراحل دستگیر اوست، آنگاه رسوخ و پایدارى و استقامت و پشت‌کارى را که از چنین تصورى کسب می‌کند کم‌تر از رسوخ و ثبات و پایدارى و صلابت کوه نیست. تا جائیکه هیچ مصیبتى از مصیبت‌هاى دنیا و هیچ نیروئى از نیروهاى مخالف او را از عزم و تصمیمش باز نخواهد داشت.

۷- این کلمه به انسان شجاعت و دلاورى می‌دهد و قلب را از جرئت لبریز می‌کند، به این دلیل که باعث جبن در انسان در اصل دو چیز می‌شوند:

الف: حب ذات و مال و زن و فرزند.

ب: اعتقاد به اینکه کسى غیر از خداوند متعال می‌تواند شخص را بمیراند، و تصور به اینکه دیگرى غیر از خداوند متعال می‌تواند با حیله و تدبیرى جلو مرگش را بگیرد. ولى ایمان انسان به کلمه «لا اله الا الله» این دو علت را از دل شخص زایل می‌سازد و دل را از آلودگی‌ها تطهیر یعنى پاک و پاکیزه می‌سازد.

عامل و علت اول به این جهت از دل انسان خارج می‌شود که شخص یقین می‌کند، به اینکه تنها مالک نفس و مال خداوند متعال است، در نتیجه‌ی این توجه و یقین تا سرحد فداکارى هرچه دارد براى رضاى خداوند متعال می‌دهد.

عامل و علت دوم بدان جهت از دل انسان بیرون می‌رود که به یقین می‌داند که نه حیوان و نه انسان و نه بمب و نه توپ و نه شمشیر و نه سنگ و نه چوب هیچکدام نمی‌توانند از انسان سلب حیات کنند، بلکه تنها ذاتی که توانائى آن را دارد خداى یگانه است. و اوست که براى مرگ انسان وقتى معین کرده که اگر تمام قواى دنیا جمع شوند نمی‌توانند در آن تسریع کنند.

و از اینجاست که در سراسر جهان شجاع‌تر و با جرئت‌تر از آن کسی که به خداى یگانه ایمان دارد یافت نمی‌شود! و چنین مردى نه از لشکرهاى آماده خواهد ترسید و نه از شمشیرهاى برهنه و نه از رگبار مسلسل! و نه از ریزش بمب! و هنگامی که براى جهاد در راه خداوند متعال گام بر می‌دارد نیروئى را که ده برابر نیروى او باشد از پا در مى‌آورد.

اینجا باید پرسید: مشرکان و ملحدان و کافرانی که نفوس شان را عزیزترین دارائى خویش می‌دانند و کسانی که معتقدند به اینکه مرگ با جلو آمدن دشمن فرا می‌رسد و با عقب‌نشینى دشمن بر می‌گردد، از کجا می‌توانند داراى چنین قدرت و نیروئى باشند؟

۸- ایمان به «لا إله إلا الله» قدر انسان را بالا مى‌برد و بلند همتى و قناعت و استغنا مى‌آموزد و قلب مؤمن را از چرک طمع، حرص، حسد و لئیمى و سایر صفات زشت و عواطف پلید پاک می‌سازد و هیچ‌گاه به دلش خطور نخواهد کرد که براى بدست آوردن موفقیت و پیروزى به وسایل نامشروع دست بزند.

مرد با ایمان معتقد است که روزى فقط به دست خداوند یگانه است که به هرکس بخواهد زیاد می‌دهد و به هرکس نخواهد اندک می‌دهد، و نیز می‌داند که عزت و قوت و شهرت و سلطه و نفوذ و غلبه جز به دست خداى یگانه نیست و به هرکس به اقتضاى حکمتش هرچه بخواهد می‌دهد و انسان وظیفه‌اى ندارد جز اینکه به قدر توانائى بکوشد و کامیابى و ناکامى هردو در اختیار او تعالى است و هیچ کس نمی‌تواند مانع روزى کسى، و یا روزى دهنده کسى شود.

لیکن ملحدان و مشرکان و کافران کامیابى و ناکامى خودشان را در مساعدت یا مخالفت قواى دنیوى می‌دانند. این چنین کسانى بنده‌ی طمع و حرصند و براى کامیابى خودشان از ارتشاء و تملق و توطئه و سازش و امثال این وسائل پست خوددارى نمی‌کنند، و بر کامیابى و موفقیت دیگران حسد مى‌برند و براى از بین بردن مخالفین یا محسودین شان با کمال بى‌شرمى به هر حیله‌ی مشروع و نامشروع دست می‌زنند.

۹- آنچه در این باره از همه مهمتر و بیشتر در خور یادآورى است، اینست که ایمان به «لا اله الا الله» انسان را مقید به حفظ قانون الهى مى‌سازد؛ زیرا مؤمن به واسطه‌ی اعتقاد به این کلمه یقین دارد که خداوند متعال از هر چیزى خبر دارد، و از «حبل ورید» یعنى رشته‌ی شاهرگ او به او نزدیک است! و نیز می‌داند که هر کارى که او در تاریکى شب و یا در حالت تنهائى بکند خداوند متعال مى‌بیند و اگر مطلب ناروائى در دل او خطور کند، خداوند متعال که به همه چیز احاطه دارد، آگاه می‌شود.

و براى انسان امکان دارد که به طور نهانى کارهائى بکند که دیگران ندانند ولى هیچ وقت نخواهد توانست آن را از خداى عزّ وجل پنهان سازد. انسان مى‌تواند به حدودى که نمى‌پسندد محدود نماند، مگر از حدود سلطنت خداى متعال نمى‌تواند بیرون رود، او از هرکه بخواهد خود را به حفاظت نگهدارد، برایش ممکن است مگر حذر از گرفت خداى عزّ وجل ناممکن است.

به هرحال، به هر اندازه این ایمان در ذهن و قلب انسان راسخ‌تر باشد، بیشتر مطیع احکام خداوند متعال خواهد بود و حدود احکام را بیشتر رعایت خواهد کرد. در این صورت جرئت نخواهد کرد آنچه را خداوند متعال حرام کرده مرتکب شود بلکه برعکس در کارهاى خیر خواهد کوشید و در اجراى امر خداوند متعال مواظبت خواهد کرد، چه در تاریکى شب و در خلوت باشد و چه در روشنى روز و در بین مردم؛ زیرا پولیسى همراه اوست که در هیچ حالتى از او جدا نمی‌شود، و همیشه آن محکمه‌ی علیائى که هیچ بشرى از دائره‌ی حساب و گرفت آن نمی‌تواند بیرون رود، در جلوى نظر او خواهد بود.

به این جهت است که ایمان به «لا اله الا الله» براى کسی که بخواهد مسلمان باشد اولین و مهم‌ترین شرط است؛ زیرا به طوریکه در فصل اول این رساله توضیح دادیم معناى کلمه‌ی (مسلم) یا مسلمان این است که او بنده‌ی مطیع و منقاد خداى متعال باشد، یعنى اینکه از ته دل ایمان داشته باشد که «لا اله الا الله» یعنى خدایی نیست مگر خداى واحد که نام او الله است.

باید دانست که ایمان به «لا اله الا الله» رکن مهم و اساسى تعلیمات رسول اکرم جو مرکز اسلام و ریشه و منبع نیروى آن است و کلیه معتقدات و احکام و قوانین اسلام بر همین اساس استوار است و از هیچ جا جز همین مرکز و منبع نیرو نمی‌گیرد و اگر این اساس و پایه از جا بر داشته شود، از اسلام چیزى باقى نمى‌ماند.