مبادی اسلام

فهرست کتاب

راستى و درستى عقيده به آخرت:

راستى و درستى عقيده به آخرت:

عقیده به آخرت و احتیاج انسان به آن و فایده‌ی آن را دانستید، اینک بطور اختصار براى شما توضیح می‌دهیم که عقیده‌ی مربوط به آخرت را طوریکه رسول اکرم جبیان فرموده، به حکم عقل نیز حق است و درست، و این عقیده هرچند ناشى از ایمانى است که به پیغمبر خدا جداریم و آنچه را آورده است درست می‌دانیم و در این باره مدار بر عقل نیست، لیکن اگر قدرى فکرمان را بکار اندازیم، تشخیص می‌دهیم که در باب آخرت این عقیده از هر جهت نزدیک به عقل است، به دلیل اینکه:

در دنیا راجع به آخرت و زندگانى در آن جهان سه عقیده وجود دارد:

۱- گروهى می‌گویند: زندگانى جز همین حیات دنیا نیست، زنده مى‌شویم و می‌میریم و دیگر بعد از مرگ حیاتى در کار نیست، البته این عقیده‌ی ملحدان است یعنى کسانی که به نام علماى علوم طبیعى (SCIENTIST) شناخته می‌شوند.

۲- جمعى دیگر می‌گویند: براى اینکه انسان به سزاى اعمالش برسد، در همین دنیا چند بار مى‌میرد، به این معنى که اگر کارهایش در دوره‌ی زندگانى اول زشت باشد، در دوره‌ی دوم به شکل یکى از حیوانات در خواهد آمد، مانند سگ یا گربه. یا اینکه به صورت درختى در خواهد آمد یا به شکل یکى از نازلترین و پست‌ترین افراد بشر، ولى اگر کارهائى خوب انجام داده باشد، ترقى خواهد کرد و درجه‌ی بالاترى را عروج خواهد کرد. بدیهى است کسانى طرفدار چنین عقیده‌اى هستند که فکر دینى‌شان نارساست و خام.

۳- جمعیت سوم کسانى هستند که به روز آخرت و حشر و به حاضرشدن در پیشگاه خداوند متعال و مجازات و مکافات انسان براى کارهائى که کرده، ایمان دارند. این عقیده‌اى است که پیغمبران () همه آن را تبلیغ کرده‌اند.

اینک نگاهى کوتاه به این عقاید سه‌گانه مى‌اندازیم و می‌گوییم:

حرفى را که گروه اول بر زبان می‌رانند و در اثبات عقیده شان بر آن اعتماد می‌کنند این است که می‌گویند:

تا کنون انسانى را ندیده‌ایم که پس از مردن دوباره زنده شده باشد، بلکه خاک همه را مى‌خورد و بعد از وفات همه را نابود مى‌کند. و از همین جا می‌دانیم که زندگانى بعد از مرگ نیست.

باید پرسید: آیا چنین دلیلى حجت انگاشته می‌شود؟

اگر هیچکس را ندیده‌اید که پس از مرگ زنده شود، آخرین حرفى که در این زمینه می‌توان گفت جز این نیست که بعد از مرگ نمی‌دانیم چه پیش خواهد آمد ولى ادعاى شما دایر بر اینکه می‌دانید پس از مرگ حیاتى نیست، حرفى است که دلیلى براى آن ندارید.

فلان مرد دهاتى که هواپیما را ندیده ممکن است بگوید: من نمی‌دانم هواپیما چیست؟

ولى اگر بگوید: من مى‌دانم که در این جهان چیزى که بنام هواپیما معروف شده باشد وجود ندارد، همه مردم او را احمق خواهند دانست؛ زیرا معناى ندیدن شیء معینى آن نیست که اصلاً چنان چیزى وجود ندارد، بلکه اگر مردم سراسر جهان بگویند که چنان چیزى را با آن نام و نشان ندیده‌اند، با اینحال جایز نیست ادعا کنند که چنان چیزى اصلاً وجود ندارد.

یا بگویند: امکان ندارد که چنان چیزى وجود داشته باشد!

اما عقیده‌ی دوم که مى‌گوید:

بشرى که در زندگى فعلى انسان دیده مى‌شود به جهت آنست که در دوره‌ی زندگى سابق که حیوان بوده کارهاى خوبى را انجام داده است و حیوان از آن جهت در زندگى فعلى حیوان است که در دوره‌ی زندگى سابق که انسان بوده کارهاى بدى را انجام داده و به عبارت دیگر اینکه اگر انسان، انسان است و حیوان، حیوان است و درخت، درخت است، نتیجه کارهاى خوب یا کارهاى بد دوران زندگى گذشته‌ی اوست، و بدینطریق مرگ و زندگى در این دنیا پشت سرهم در جریان است.

پرسشى که در این باره پیش مى‌آید اینست که:

(در آغاز امر چه چیزى وجود داشته است؟)

اگر بگویند: (انسان).

باید بپذیریم که قبل از این باید حیوان و یا درخت بوده باشد، ورنه سوال می‌شود که قالب انسان در پاداش کدام عمل خوب به او داده شده است؟

و اگر بگویند: پیش از آنکه به صورت انسان در آید (حیوان یا درخت بوده).

باز ناگزیر بایدگفت: قبل از این باید انسان بوده باشد، ورنه سوال می‌شود به پاس چه عمل زشتى قالب حیوان و یا درخت به او داده شده است.

حقیقت امر این است که طرف‌داران این عقیده نمى‌توانند آغاز آفرینش را از یک طبقه معینى شروع کنند؛ زیرا هر طبقه‌اى باید مسبوق به طبقه دیگرى باشد تا اینکه طبقۀ دیگر نتیجۀ اعمال طبقه‌ی سابق شناخته شود.

و این وضع مخالف عقل است و به هیچ وجه با عقل سازگار نیست.

حالا عقیده‌ی سوم را در نظر بگیرید:

اولین مطلبى که در این عقیده بیان شده این است که:

خداى متعال روز معینى را مقرر داشته که این جهان در آن روز به پایان برسد و خداوند متعال این کارخانه‌ی خود را در هم و بر هم کرده یک کارخانۀ دیگر که اعلى‌تر از اول باشد تخلیق کند، و زمین و آسمان هريك بصورت دیگرى درآید. هیچ عاقلى در این موضوع شکى ندارد و هرچه انسان درباره‌ی دستگاه این جهان بیشتر فکر کند، بیشتر بر معرفتش خواهد افزود و ادواتى که در این دستگاه وجود دارد محدود است و به ناچار هر محدودى روزى باید نابود شود، به همین جهت است که همه علماى علوم طبیعى اجماع دارند که این خورشید روزى سرد خواهد شد و نورش با یکدیگر برخورد خواهند داشت و آن وقت این دنیا منقرض خواهد شد.

سپس در ضمن همین عقیده چنین آمده است که: به انسان حیات دیگرى داده خواهد شد.

آیا چنین امرى محال است؟

اگر گفته شود: بلى! محال است.

می‌گوییم:

این زندگى دنیا که اکنون انسان ازآن بهره می‌گیرد چگونه براى انسان آماده شده است؟.

بدون تردید آن خدایی که انسان را در این جهان آفریده است البته می‌تواند پس از مرگ دوباره او را خلق کند.

مطلب دیگرى که در خلال این عقیده به چشم مى‌خورد، این است که کارهاى خوب یا بدى که از انسان صادر شده بصورت سند محفوظ است و به روز حشر عرضه خواهد شد.

این است مطلبى که امروز در دنیا هم به مشاهده مى‌آید.

قبلاً تصور مى‌شد، آوازی که از دهان بیرون آید بعد از چندى تموّج در فضا فنا مى‌شود. ولى حالا معلوم شده که هر آواز و حرکتى اثرى بر گرد و پیش خود وارد مى‌کند و آن اثر وارد شده در فضا محفوظ است و امکان دارد دوباره جمع شود. و روى همین اصول نوار ثبت ایجاد شده، و ازین جا معلوم می‌شود که سند هر آواز و حرکتى که از ما صادر شود در فضا منقوش مى‌شود. و اگر صورت حال چنین است این امر متحقق مى‌شود که نامه‌ی اعمال ما به تمام و کمال محفوظ است و مى‌تواند که دوباره عرضه داشته شود.

درضمن این عقیده مطلب چهارم چنین است که (خداوند متعال به روز حشر محکمه‌ی انصاف قائم خواهد کرد و هر عمل نیک را مکافات و بد را مجازات خواهد داد) چه کسى می‌تواند که از امکان این مطلب انکار کند؟

باید پرسید: چه چیزى درآن خلاف عقل است؟

عقل خود تقاضا می‌کند که روزى محکمه‌اى براى انصاف قائم شود و به درستى و راستى کامل، همه امور فیصله شوند. چه ما مى‌بینم که گاهى در این دنیا شخصى کار نیک مى‌کند ولى هیچ فائده‌اى ازآن به او نمی‌رسد و شخصى دیگرى کار بد مى‌کند ولى به هیچ ضررى دچار نمی‌شود و حتى گاهى هم مى‌بینیم که شخصى کار نیک کرد و دچار ضرر و خسارت شد و شخصى دیگر کار بد را ارتکاب کرد مگر هیچ ضررى به او نرسید.

پس هر عقلى در چنین شرائطى حکم مى‌کند که لازما، جهانى باشد که آنجا برای نیکوکاران جزاى کار نیک داده مى‌شود و بدکاران سزاى کار بد خود را مى‌چشند. آخرین موضوع مربوط به این عقیده وجود بهشت و جهنم است. در این باره نیز باید گفت: وجود این دو محال نیست؛ زیرا خداى متعال که می‌تواند خورشید و ماه و مریخ و زمین را خلق کند، چگونه از آفریدن بهشت و جهنم عاجز است؟

و خداى متعال وقتی که مردم را در محکمه‌ی عدلش جمع مى‌کند و آن‌ها را مکافات به اعمال نیک و مجازات به اعمال بد مى‌دهد، شایسته و سزاوار این است که به کسانی که پاداش نیک می‌دهد، مقام عزت و کرامت و نعمت و مسرت عطا کند، و براى کسانی که سزاوار عذاب و شکنجه‌اند مقام خوارى ذلت و شکنجه و اندوه و درد مقرر دارد.

اگر در این زمینه‌ها فکر کنید بدون تردید خواهید دانست که از میان همه عقائدی که امروز در دنیا وجود دارند، این عقیده که انسان بعد از مرگ زنده می‌شود، از هر جهت به عقل نزدیک‌تر است و در این عقیده نکته‌اى که مخالف عقل باشد و یا وجود جنت و دوزخ در آن محال به نظر برسد، وجود ندارد.

به علاوه وقتی که چنین امرى به زبان محمد جکه راستگویى و امانت و عفافش را تصدیق داریم، بما رسیده و این امر از هر جهت به خیر و اصلاح ماست عقل ما حکم می‌کند که باید بدان ایمان داشته باشیم.

از چه جهت در صحت آن تردید کنیم، در حالیکه دلیل و حجتى بر خلاف آن نداریم؟.