حقوق شخصى:
اینک میتوانید دومین قسمت حقوق را که انسان بر ذمه دارد و حقوق شخصى نامیده میشود مورد مطالعه قرار دهید.
اگر بگویم: انسان بیشتر از آنکه بر دیگران ظلم کند بر خودش ظلم میکند، شاید تعجب کنید؛ زیرا هرکس چنین احساس میکند و تصور مینماید که خودش را بیشتر از دیگران دوست میدارد و تصور نمیکند هیچکس اقرار کند که دشمن شخص خودش است، ولى کمى در این موضوع فکر کنید حقیقت امر بر شما روشن خواهد شد.
یکى از بارزترین موارد ضعفى که فطرى و جبلى انسان است این است که اگر یکى از شهوتها و خواستههایش بر او غلبه کند، از هر جهت مطیع و منقاد آن خواهد شد، و از این رهگذر هرچه به او ضرر برسد باکى نخواهد داشت، چه آن را احساس کند و چه نکند.
شخصى را در نطر بگیرید که دلباختهی مستى شده است، این دلباختگى چشم او را کور میکند و در راه تحصیل مستى زیانهاى سنگینى به سلامتى جسم و جان و مال و عرضش میرساند.
شخص دیگرى را در نظر بگیرید که به غذاهاى لذیذ علاقهمند است، و این علاقه موجب آن میشود که هر نوع غذاى مفید یا غیرمفیدى را بخورد و خودش را در این راه هلاک کند.
شخص سومى را ملاحظه میکنید که بنده شهوتهاى نفسانى خودش گردیده و کارهائى میکند که او را به هلاکت و نابودى میرساند.
شخص چهارمى را در نظر بگیرید که براى نجات جان و نفس خودش میکوشد و به عبارت دیگر میخواهد تهذیب نفس کند، در این مورد به نام تزکیه روح و براى ترقى دادن آن گوشهنشینى اختیار میکند تا جائی که با خودش دشمنى میکند و میخواهد همه لذتها و شهوتها و خواستههایش را زیر پا بگذارد و از تحقق دادن احتیاجات نفس امتناع میکند، مثلاً از ازدواج خوددارى میکند و خوردن و نوشیدنش را بىاندازه تقلیل میدهد، لباس خوب نمىپوشد بلکه از پوشیدن آن بدش میآید و حتى از نفسکشیدن در این دنیائى که پر از گناه است خوشش نمىآید بدین جهت به مغارههاى کوه و درون جنگلها پناه میبرد و خیال میکند این دنیا اصلا براى او ساخته نشده است.
اینها نمونهها و شواهد کوچکى است براى افراط و تفریط انسان در این جهان و اگر بخواهیم در این زمینه بحث کنیم نمونههاى بسیار زیادى را در گوشه و کنار خود مىبینیم.
ولى از آنجائی که شریعت اسلام خواستار رستگارى و سعادت انسان است او را به یک حقیقت ثابتى توجه مىدهد و میگوید: «ولنفسك علیك حق»«نفس تو بر تو حقى دارد».
این تذکره انسان را از هر کارى که موجب ضرر و زیان وى باشد از قبیل:
نوشیدن شراب و کشیدن حشیش و افیون و سایر چیزهاى مستکننده و از خوردن گوشت لاشهی مرده، و خون و گوشت خوک و خوردن گوشت سایر درندگان مضر و موذى و مسموم و حیوانات نجس، باز مىدارد و هرکس مىداند که این چیزها در تندرستى و اخلاق و نیروهاى عقلى و روحى انسان آثار زشتى دارند.
و بجاى این چیزهاى ناروا، چیزهاى مفید پاک و پاکیزه را حلال مىشمارد و به انسان مىگوید:
(خودت را از چیزهاى حلال محروم مکن؛ زیرا بدن تو بر تو حقى دارد).
و باز شریعت اسلام انسان را از لخت زیستن منع مىکند و به او امر مىکند که او از زینتهائى که خداى متعال در این دنیا براى او آفریده برخوردار شود و آن قسمت از اعضاى بدن را که لخت بودن آن باعث رسوائى و دلیل بىشرمى است بپوشاند.
در مورد تحصیل رزق و کسب روزى به انسان امر میکند که آنچه میتواند بکوشد و میگوید:
(در خانه بیکار منشین و دست حاجت به طرف مردم دراز مکن و از آنها چیزى مخواه و در عین حال خودت را گرسنه مگذار و از نیروهائى که خدا به تو اعطا کرده است استفاده کن، و از راههاى مشروع براى رسیدن به آنچه خداى متعال در زمین و آسمان براى آسایش و تربیت تو آفریده بکوش، و وسایل راحتى خودت را فراهم کن.
در بارهی شهوات نفسانى نیز به شما اجازه نمىدهد که آن را یک سره سرکوب نمائید بلکه براى جوابگوئى به شهوت جنسى به شما امر میکند که زنى را به نکاح بگیرید.
و باز براى حفظ عزت نفس به انسان اجازه نمىدهد که (نفس) را خوار کند و خود را از لذتهاى زندگى و نعمتهاى حیات محروم سازد و به انسان میگوید:
اگر تو طالب ترقیات روحانى هستى و میخواهى به خداوند متعال نزدیک شوى و در آخرت نجات یافته باشى، احتیاج ندارى و مجبور نیستى که دنیا را ترک کنى؛ زیرا در یاد خداوند متعال بودن و از لذتهاى زندگى برخوردار شدن و اجتناب از معصیتهاى خداوند متعال کردن و پیروى از قانون و شریعت خدا؛ اینها همه بزرگترین وسیله و نافذترین اسباب و موجبات رستگارى و نیکبختى در دنیا و آخرت است.
و بالآخره شریعت اسلام خودکشى را بر انسان حرام کرده و به انسان میگوید:
این (نفسى) را که بتو دادهاند مال تو نیست بلکه مال خدا است، این امانتى است که به تو سپرده شده است تا آن را براى مدت معینى استخدام کنى و این امانت بازیچهی تو نیست و نمىتوانى آن را نابود کنى.