مبادی اسلام

فهرست کتاب

ضررهای كفر و عواقب زشت آن:

ضررهای كفر و عواقب زشت آن:

کفر نادانى است، بلکه نادانى حقیقى همین کفر است و بس.

چه نادانى بزرگ‌تر و چه مصیبتی بالاتر از جهل کسی که خدایش را نشناسد؟

کافر به چشم خود دستگاه عظیم این جهان را مى‌بیند که شب و روز در حرکت است و بکار خود مشغول، ولى نمی‌داند چه کسى آن را آفریده و چه کسى آن را به این حرکت مستمر واداشته است، و نیز نمی‌داند چه صانعى ذغال و آهن و اکسیژن و سدیوم و کلسیم و سایر مواد بی‌جان و بى‌عقل را بهم در آمیخته و از این ترکیب چنین موجود عظیم و گران مایه‌ای بنام انسان بیرون آورده است؟

آیا شگفت‌آور نیست که انسان در هر گوشه‌ای از اطراف جهان، اشیاء زیادى را ببیند که وضع و زیبایى تحسین‌آمیز آن خود به خود از لحاظ هندسه و ریاضیات و شیمى و سایر علوم نیازمند براعت و مهارت نادر و بی مانندی است و با این حال عقل وى او را به شناختن خداى عزیز حکیم، علیمى که به صنع و ایجاد آن پرداخته، رهبرى نکند؟

کمى فکر کنید آیا ممکن است، دریچه علم صحیح بروى چنین مردى که حتى از مبدأ علم غفلت دارد و به گمراهى افتاده گشوده شود؟

مسلم است چنین کسى به هر اندازه در تفکر و تجسسى بکوشد و در راه بحث و تفحص تلاش کند، هیچ‌گاه به طریق مستقیمى که او را به شعبه‌ای از شعبه‌هاى حیات رهبرى کند، راه پیدا نخواهد کرد.

زیرا این چنین کسى از همان آغاز امر با تاریکى و نادانى روبرو شده و طبیعى است که در پایان امر نیز وضع او چنین خواهد بود.

کفر ظلم است بلکه بزرگ‌ترین و زشت‌ترین ظلم‌ها همانا کفر است و بس... به دلیل اینکه، معنى ظلم اینست که چیزى در محلى که شایسته‌ی آن نیست گذاشته شود و با اجبار آن شیء در جایى بکار برده شود که مناسب فطرت و طبیعت آن نباشد.

قبلاً دانستید که آنچه در زمین و آسمان وجود دارد مطیع امر و فرمانبردار حکم و دستور خداست و مفطور بر فطرت اسلام، و حتى انسان و بدن وى و تمام اعضاى بدنش جز بر این فطرت به وجود نیامده‌اند.

بلى، بدون تردید خدا مقدارى از حق تصرف در این اعضا را به انسان داده است ولى آنچه فطرت انسان اقتضا دارد اینست که بدون رضاى آفریننده، هیچ‌گونه تصرفى در اعضاى بدنش ننماید ولى آن کسى که کفر می‌کند این همه اعضا را خلاف فطرتشان بکار می‌برد. او قلب خود را از محبت و احترام و ترس غیر از خدا پر می‌کند. در آن حالی که قانون فطرت حکم می‌کند که انسان قلبش را با نور خدا روشن نگاه دارد و آن را جایگاه محبت به خدا و مرکز اجلال و اکرام او قرار دهد و فقط از خداى بى‌نیاز یگانه بترسد و بس، او تمام اعضاى بدن را و آنچه را در این جهان در اختیارش داده شده است در طریق خلاف رضاى خدا بکار می‌برد و با اینکه طبیعت فطری به انسان حکم می‌کند که جز مطابق قانون خداى متعال عملى را انجام ندهد و این اعضاء را در راه خلاف بکار نیندازد و در این صورت شما را به خدا سوگند، بگویید ظالم‌تر از کسی که در سراسر حیات بر همه چیز حتى بر نفس خویش ستم روا می‌دارد کیست؟

کفر نه فقط ظلم است و بس، بلکه سرکشى و تعدى و احسان ناشناسى و لجاجت و عناد و انکار نیز است.

آیا تصور می‌کنید این همه اشیایى را که انسان در اختیار دارد، مال خود اوست؟

باید پرسید چه کسى عقل و مغز انسان را آفریده است؟

آیا این کار را انسان کرده یا خداى عزوجل؟

و باز باید پرسید: چه کسى قلب و زبان و چشم و گوش و دست و پا و سایر اعضاى بدن انسان را آفریده است؟

آیا این کار را انسان کرده یا خداى متعال؟

همه چیزهایی که انسان گرد و پیش خود می‌بیند، آفریننده این همه چیزها آیا انسان خود است یا الله متعال؟

چه کسى این چیزها را به این خوبى ساخته و پرداخته و آن را مفید و نافع قرار داده و در دسترس انسان گذاشته تا آن‌ها را براى بهره‌مندى خویش بکار برد؟

آیا این کارها را انسان کرده یا خداى سبحان؟

به ناچار در پاسخ به همه این پرسش‌ها باید و شاید که بگویید:

همه این اشیاء از آن خداى یگانه است و او است که این همه اشیاء را آفریده و چنین صورت‌هاى خوب به آن‌ها داده و بالآخره مالک این همه اشیاء خداوند است و او است که این همه نعمت‌ها را به انسان ارزانى داشته است.

اگر حقیقت امر چنین باشد و بدون تردید امر واقعى غیر از این نیست. پس چه کسى ظالم‌تر و گمراه‌تر و متجاوزتر و متعدى‌تر از آن کسى است که عقل خدا داد را در راه خلاف رضاى خداى متعال بکار برد؟

و قلب خدا داد را مملو از چنان افکارى سازد که موجب خشم و سخط خدا گردد؟

و زبان و چشم و دست و پایش را که خدا به وى ارزانى فرموده آن‌ها را به کارهایی وادار می‌کند که منافى احکام و اوامر خداوند و منافى رضاى او است؟

آرى! خدمتگزارى که نان آقایش را بخورد و حق خدمتگزاریش را رعایت نکند، باغى و طاغى خواهید دانست و همچنین کارمند دولتى که برخلاف دستور دولت عمل کند و از اختیارى که دارد سوء استفاده نماید، را محکوم به خیانت خواهید دانست و شخصى که حق دوستى و محبت رفیق و دوستش را رعایت نکند، به حق ناشناسى محکوم خواهید کرد...

با همه این احوال باید توجه داشت که حقیقت کفران انسان و طغیان و حق‌ناشناسى وى در برابر احسان دیگرى را چه نسبت با کفران احسان در مقابل پروردگار؛ زیرا باید پرسید:

آن رزق را که شخصى به دیگرى می‌رساند از کجا آمده است جز این نیست که آن همه از خدا است. اختیاری که دولت کارمندان خود را ودیعت می‌کند از کجا است؟

این خدا است که به او قوت فرمانروایى ارزانى فرموده، پس انسان چه حقى دارد که بر دیگرى منت بگذارد؟

و چه قدرتى دارد که به دیگرى احسان بکند؟

همه و همه قدرت احسان و توانایى نیکوکارى جز این نیست که خدا به انسان اعطا فرموده.

بزرگ‌ترین حقى که در این دنیا بر عهده‌ی انسان قرار می‌گیرد، حق پدر و مادر است. لیکن باید پرسید: چه کسى این مهر و محبت اولاد را در دل پدر و مادر جاى داده است؟

و چه کسى این حس ترحم را به مادر داده که بار حمل کودک را با آن همه زحمت تحمل کند و با آن همه مشقت آن را بر زمین بگذارد؟

چه کسى در سینه‌ی مادر شیر براى کودک ارزانى فرموده است و چه کسى در دل پدر انداخته که آنچه را با عرق جبین بدست مى‌آورد به طیب خاطر و با کمال اطمینان در راه یک «پارچه گوشت ناچیزى» خرچ کند؟

و تا سرحد فداکارى وقت و جان و مالش را در طریق تعلیم و تربیت او صرف کند و آسایش و آرامش را از دست بدهد؟

شما را به خدا سوگند می‌دهم به من بگویید:

آیا فضیح‌تر و رسواتر از کفر کسی که به خدا ایمان نداشته باشد و به خداوندى و ربوبیت او اعتراف نکرده باشد و از اطاعت و امتثال امر او سرباز زند، کفرى وجود دارد؟

و آیا سرکشى و طغیانى زشت و زننده‌تر از این و غدر و مکرى شرم‌آورتر از این و نیز عناد و لجاجتى شدید‌تر از این وجود دارد؟

در آنجائیکه خداى متعال مالک کشورى است عظیم که مبداء و منتهاى آن نا پیدا است، گو اینکه انسان تا جاییکه می‌تواند کوشش کند و دوربین‌های بسیار بزرگى را براى شناختن مملکت بى‌انتهاى او بکار اندازد!

زمین و آفتاب و مریخ و سایر کرات بی‌شماری که آنقدر بزرگ به نظر مى‌آیند، همه از آن او و همه در کشور بى‌انتهاى او کوچک و حقیرند، گویى همانند طفلان بر اشاراتش همه وقت در گردش‌اند و خزینه‌هاى آسمان‌ها و زمین بدون شریک و منازع مال او هستند، و او آن خداى بخشنده‌ی بى‌نیاز و کریمى است که همه موجودات به او محتاج‌اند ولى او به احدى محتاج نیست. در اینصورت اگر این مخلوق ناچیز ضعیف کافر شود، چه زیانى خواهد توانست به او برساند؟

بلى اگر ایمان بیاورد به سود اوست و اگر کافر شود به زیان خود اوست.

از نتایج حتمى کفر و طغیان اینست که زیان و عصیان براى انسان نوشته می‌شود، آنگاه دیگر به هیچ‌وجه در راه علم مستقیم و دانش صحیح وارد نخواهد شد؛ زیرا علمى که وسیله‌ی شناختن آفریننده‌ی خود نباشد، چگونه ممکن است وسیله شود تا اینکه انسان چیزى دیگر را به طور صحیح بشناسد؟

نکته‌ی دیگر اینکه عقل کافر ناگزیر است که در هر شأنى از شئون حیات در راه کج بکار افتد؛ زیرا عقلى که به شناختن آفریننده‌اش راه نداشته باشد چگونه می‌تواند به شناسایى چیز دیگر راه درستى پیدا کند؟

بدین طریق شخص کافر ناچار است با سرگردانى به سر برد و در هر امرى از امورش به نومیدی پس از نومیدی مبتلا گردد و در نتیجه آن اخلاق و تمدن و معاشرت و معیشت و حکومت و سیاستش با فساد و تباهى مقرون شود، آنگاه چنین کسى مفسدى خواهد بود که در روى زمین خون ریزد و با حقوق مردم بازى کند و انواع و اقسام ستمگرى و سنگدلى را به مردم بچشاند و از این طریق با افکار فاسد و اعمال نارواى خودش صفحه‌ی حیات را تیره و تار سازد.

وضع دنیاى کافر چنین خواهد بود. اما در آخرت هر چیزى؛ چه کوچک و چه بزرگ، در برابر او خواهد ایستاد و علیه او شهادت خواهد داد.

آرى در محکمه‌ی عدالت خداى متعال آن همه چیزها که وسیله‌ی ستمگری شخص کافر بودند، نالش خواهد کرد. عقل و قلب و چشم و گوش و دست و پاى شخص کافر حتى هر موئى از بدنش بر خلاف او شکایت خواهند کرد و عرض حال خواهند داد و خواهند گفت:

بار خدایا! این ظالم در زندگى دنیا بر تو خروج کرد و از نام تو روى برگردانید و ما را هم با اجبار و اکراه در طریق معصیت تو بکار انداخت!

بلى، در محکمه‌ی عادلانه‌ایکه در آنجا نه خریدى است و نه فروشى، نه شفاعتى و نه دوستى و رفاقتى حتى آن زمین که روى آن گام نهاده و یا سکونت نموده و در آن معصیت خداى متعال را مرتکب شده، به دشمنى او برخواهد خاست و همچنین مال‌هایى را که از راه حرام کسب شده و در راه حرام خرچ کرده و اشیایى را که به طریق غصب و عدوان تصرف کرده و ابزار و ادوات و نیروهایى را که در ضمن این ظلم و عدوان با اجبار بکار برده، همه و همه به دشمنى او برخاسته و از او در محکمه‌ی عدل الهى شکایت خواهند کرد و خداى متعال که حاکمى عادل‌تر و بهتر از او نیست به همه این شکایت‌ها رسیدگى خواهد کرد و در برابر این ستمگری‌هایى که کافر مرتکب شده قضاوت خواهد فرمود و سزاى ستمگرى و عصیان و گناهگارى وى را خواهد داد و شکنجه، عذاب، سرشکستگى و خوارى را به ستمگر خواهد چشانید.