برای شناخت اصول، به هیچ علمی نیاز نیست
وقتی نصوص قطعیالدلاله و صریحِ قرآن، بیانگر اصول دین هستند و نه چیزی دیگر، درمییابیم که شناخت اصول به هیچ علمی نیاز ندارد؛ این قانون، مسلمان را از تخصص در همهی علوم- حتی از علم تفسیر- برای شناخت اصول دینش بینیاز میسازد. در این میان هیچ نیازی به حدیث و علوم حدیث نیست؛ زیرا همهی اصول، آشکارا در قرآن کریم بیان شدهاند.
وقتی برای شناخت اصول دین نیازی به علم تفسیر نیست، پس علوم عقلی در این زمینه، چه جایگاهی خواهند داشت؟!
بدین ترتیب میتوانیم اندیشهی اصولی و بنیادین اسلامی را از تورم فکری و نخوتی که در نتیجهی این تورم بر پیکرهی آن وارد شده و آن را به انزوا کشانده و تنها افراد برخوردار از سطح بالایی از علم و معرفت میتوانند با آن تعامل کنند، برهانیم؛ در صورتی که همگان اتفاق نظر دارند که اصول و ادلهی آن باید برای همه اعم از علما و تودهی مردم، قابل درک باشد.
اگر اندیشهی اصولی و بنیادگرای اسلامی از همان ابتدا این مسألهی مهم را نمایان و نهادینه میساخت، اینک از پرداختن به ردهای فراوان و طولانی و خستهکننده بر اهل باطل و نیز از هزاران کتاب طولانی و مختصری که در موضوع عقیده به نگارش درآمدهاند، بینیاز بودیم و دیگر به اینهمه ردود در برابر اهل باطل نیازی نبود؛ ناگفته نماند که اهل باطل از آن جهت که ما را از یگانه منبع اساسیِ اصول، یعنی از آیات محکم و قطعیِ قرآنِ بزرگ دور کردهاند، موفق بودهاند!