خیانتشان به حسین بن علی:
بعد از وفات معاویهسدر سال ۶۰ هجری نامهها و فرستادگان اهل عراق به طور متوالی نزد حسین بن علیبآمده و با حماسه و خروش و عواطف و احساسات به او میگفتند که: ما خود را برای تو نگاه داشتهایم و در نماز جمعه به همراه والی شرکت نمیکنیم [۲٧]پس به سوی ما بیا [۲۸].
زیر فشار و اصرار آنها حسین تصمیم به فرستادن پسرعمویش مسلم بن عقیل گرفت تا وضعیت را بررسی کند و مسلم در شوال سال ۶۰ هجری به سمت کوفه حرکت کرد.
همینکه اهل عراق از رسیدن او باخبر شدند نزد او آمدند و او از ایشان برای حسین بیعت گرفت و گفته شده که دوزاده هزار نفر با او بیعت دادند. سپس خبر بیعت اهل کوفه را برای حسین فرستاد و به او خبر داد که وضعیت وفق مراد است [۲٩].
متأسفانه حسینسفریب آنان را خورد و به سویشان حرکت کرد علی رغم اینکه بسیاری از نزدیکان ایشان از روی شناختی که نسبت به خیانت شیعه عراق داشتند او را از رفتن منع کردند تا جایی که ابن عباسببه او گفت: «آیا به سوی قومی میروی که امیرشان را کشتهاند و سرزمینشان را به دست خود گرفتهاند و دشمنشان را تبعید کرده اند؟ اگر آنها چنین کردهاند پس به سویشان برو اما اگر در حالی تو را به سوی خود دعوت کردهاند که امیرشان بر آنها مسلط است و کارکنانش زکات بلادشان را میگیرند، پس بدان که آنها تو را فقط برای جنگ و قتال فرا خواندهاند و میترسم که مبادا تو را فریب داده و به تو دروغ بگویند و با تو مخالفت کنند و تو را تنها بگذارند و به تو خیانت بورزند و علیه تو شورش کنند و از همه مردم شدیدتر علیه تو بجنگند...» [۳۰].
و عملاً نیرنگ و خیانت شیعیان کوفه علیرغم نامه نگاریهایشان با حسین حتی قبل از اینکه حسین به ایشان برسد آشکار شد؛ والی اموی عبیدالله بن زیاد وقتی از جریان مسلم بن عقیل خبردار شد که از مردم برای حسین بیعت میگیرد او را پیدا کرده و او و میزبانش هانیء بن عروة المرادی را به قتل رساند، همه اینها در حالی اتفاق افتاد که شیعیان کوفه کمترین اقدامی برای جلوگیری از آن نکردند حتی وعدههای خود به حسینسرا منکر شده و ابن زیاد وفاداریشان را با پول خرید [۳۱].
هنگامی که حسینسهمراه خانواده و اندکی از یارانش که حدود هفتاد نفر بودند به سمت کوفه خروج کرد و بعد از نامه نگاریها و رایزنیها و عرضه پیشنهاداتی [۳۲]که با دخالت ابن زیاد عملی نشد جنگ درگرفت و حسینسو سائر یارانش کشته شدند و آخرین سخن او قبل از بیرون رفتن روحش این بود که: "خداوندا! میان ما و قومی که ما را فرا خواندند که یاریمان کنند اما ما را کشتند خود داوری کن" [۳۳].
و دعای ایشان مشهور است آنجا که قبل از شهادتش گفت:
«اللهم إن متعتهم ففرقهم فرقًا واجعلهم طرائق قددا ولا ترضي الولاة عنهم أبدًا، فإنهم دعونا لينصرونا ثم عدوا علينا فقتلونا»(بارالها!اگر آنها را زنده گذاشتی آنها را فرقه فرقه کن و در دستههای مختلفی پراکنده کن و هیچگاه والیان را از آنان خرسند مساز! چرا که آنها ما را دعوت کردند که یاریمان کنند اما با ما دشمنی کرده و ما را کشتند) [۳۴].
آیا زشتی اعمال این قوم را دیدی؟ که چگونه حتی با اهل بیتی که ادعای محبتشان را میکنند نیرنگ و خیانت ورزیدند و آنها را بهانهای کردهاند برای دشمنی با هرکس که با او دشمنی میورزند.
آیا با وجود خیانت آنها به اهل بیت، خیانتشان به عموم امت بعید است؟ آنها از همان نخستین لحظات نسبت به جنگ بزدلی میورزیدند و وفاداریشان را در مقابل پول میفروختند و برای به دستآوردن ثروت و مقام به فکر خیانت بودند حتی اگر قیمت این کار تحویل دادن یکی از بزرگان اهل بیت به مخالفانش باشد همانطور که مختار ثقفی تلاش کرد که حسن بن علی را به امویها تسلیم کند.
لازم به یاد آوری است که ما از روی انصاف باید تأکید کنیم که در میان شیعیان (پیروان و طرفداران) صدر اول در ایام علی و حسن و حسینيبرخی افراد فاضل و صالح بودند مانند برخی از صحابهيکه آنها را از خیانت تبرئه میکنیم و معاذ الله که احدی از آنها را به خیانت متهم کنیم بلکه موضعگیریهای این بزرگان چه خطا کرده باشند و چه درست عمل کرده باشند براساس اجتهاد بوده است.
تشیّع و طرفداری بیشتر مردم در آن ایام از آنها حول محور محبت و دوستی علیسو اهل بیتش بود که براساس روایاتی بود که مردم در باره سفارش به محبت و دوستی با این عترت پاک شنیده بودند و هرگز برای تشیع اصول و عقاید خاصی همچون تقیه و رجعت و امثال آن وجود نداشت مگر نزد عدهای از غالیانی که عبدالله بن سبأ رهبری آنان را به دست داشت و ادعای الوهیت علیسرا کردند اما بعد از آن روزگار اموری رخ داد که تفکر شیعه را تدریجاً شکل داده و آن را هر روز به میدان انحراف جدیدی سوق میداد و عناصر مغرضی از مجوس و یهود و امثال آنها وارد این جریان شده و لباس اسلام و سپس لباس تشیع را به تن کردند و تلاش کردند که اسلام را از درون ستون به ستون ویران کنند.
میتوان گفت که یکی از کاملترین و عمیقترین تحقیقات جدید که رابطه میان تشیع و این عناصر مغرض را توضیح میدهد تحقیقی است که با عنوان "و جاء دور المجوس" توسط استاد عبدالله محمد الغریب نوشته شده است که در آن با ادله علمی، پوچی و پوشالی بودن ادعای بسیاری از کسانی که مدعی تشیع بوده و حب اهل بیت را بازیچه خود کردهاند آشکار کرده و نشان میدهد که آنها زیر این پوشش و استتار در حقیقت برای احیای افکار مجوسیت و عقائد زردشتی و مانوی و مزدکی و دیگر فرقههای باطنی که به قدیم بودن عالم معتقد بودند تلاش میکردهاند. و وجود خالق و روز رستاخیز را انکار کرده و به بسیاری از خزعبلات دیگری معتقد بودند.
بنابراین شیعیانی که خیانت آنها را در ادامه خواهیم آورد مانند شیعه اسماعیلیه و اثنیعشریه و قرامطه و آل بویه و فاطمیان و دیگر فرقههای شیعه، در حقیقت از اهل بیت نبوده و حتی رابطه محبت میان آن دو وجود ندارد بلکه اینان خائنان و دشمنان عموم اسلام و نه فقط اهل سنت، میباشند.
[۲٧] دکتر موسی موسوی (شیعی) می گوید: «بیشتر فقهای شیعه در برابر نص صریح اجتهاد کرده و میان نماز ظهر روز جمعه و نماز جمعه قائل بر اختیار هستند و گفتهاند که شرط برپایی نماز جمعه حضور امام یعنی مهدی است، پس در عصر غیبت نماز جمعه از درجه وجوب عینی ساقط میشود و مسلمین برای ادای آن یا نماز ظهر اختیار دارند و گروه دیگری از فقهای ما نماز جمعه را دز زمان غیبت امام حرام دانستهاند و نماز ظهر را قائم مقام آن به شمار میآورند». (الشیعة و التصحیح ص۱۲٧) [۲۸] تاریخ طبری ۵/۳۴٧. [۲٩] همان ۵/۳۴۸. [۳۰] الکامل في التاریخ ۴/۳٧. [۳۱] مسعودی: مروج الذهب (۳/۶٧) و ما بعد آن. العالم الإسلامي في العصر الأموي ص۴٧۳. [۳۲] حسینسپیشنهاد خوبی را ارائه کرده و گفت: «یا مرا رها کنید که از جایی که آمدهام برگردم و یا اینکه رهایم کنید که به نزد یزید بروم و یا رهایم کنید که به مجاهدین در جبهههای جهاد ملحق شوم». و این عین حکمت از جانب حسینسبود که برای جلوگیری از خونریزی ارائه شد اما عبیدالله بن زیاد شیطان، این پیشنهاد را رد کرد و اعلان کرد که حسین باید خود را به عنوان اسیر تسلیم کند، حسینسمرگ را از این کار آسانتر دید و آنچه شد که میدانید. ولا حول ولا قوة إلا بالله. [۳۳] تاریخ طبری ۵/۳۸٩. [۳۴] الارشاد ص۲۴۱، إعلام الوری طبرسی ص٩۴٩.