تأملات و عبرتها و توضیحاتی در باره نهایت دولت فاطمی:
سنت الهی در خلقش این است که به وسیله برخی از مردم جلوی برخی دیگر را بگیرد و اگر این نبود زمین به خرابی کشیده میشد اما الله تعالی بر جهانیان لطف دارد.
دولت فاطمی حدود ۲۸۰ سال حکومت کرد اما امروز دیگر نیستند انگار که هرگز نبودهاند. اولین پادشاهشان مهدی نام داشت که آهنگری از شهر سلمیة بود و اسمش عبید و یهودی بود، او به بلاد مغرب رفته و خود را عبدالله نامید و ادعا کرد که یک علوی فاطمی شریف است و ادعا کرد که مهدی است.
و آخرین شاهشان عاضد بن یوسف بن مستنصر بن حاکم بود، ابن کثیر در باره او میگوید: «سیرت مذمومی داشت و شیعه خبیثی بود، اگر تواناییاش را داشت تمام اهل سنت را قتل عام میکرد...».
هنگامی که عاضد مرد و حکومت فاطمیان منقرض شد مردم شادمان شده و عماد کاتب چنین سرود:
توفي العاضد الدعی فما
وعصر فرعونها انقضی وغدا
قد طفئت جمرة الغواة وقد دخل
اما غدا مشعر شار بني ال
وبات داعی التوحيد منتظرا
وارتکس الجاهلون في ظلم
وعاد بالمستضيء معتليا
أعيدت الدولة التي اضطهدت
واهتز عطف اللإسلام من جلل
واستبـشرت أوجه الهدی فرحا
يفتح ذو بدعة بمصـر فما
يوسفها في الأمور متحکما
ن الشـرك کل ما اضطرما
عباس حقا والباطل اکتتما
ومن دعاة الشرک منتقما
لما أضاءت منابرالعلما
ناء حق بعد ما کان منهدما
وانتصرالدين بعدما اهتضما
وافتر ثغر الإسلام وابتسما
فليقرع الکفر سنته ندما
ترجمه شعر: عاضد شیّاد مرد و دیگر بدعتگذاری در مصر نخواهد بود، و دوره فرعون آن تمام شد و فردا یوسفش بر امور آن حکمفرمایی خواهد کرد، آتش گمراهی خاموش شد و شرک در آن مقهور گشت، کار اصلاح به هم پیوسته و رشته راستی منظم شد، فردا که گردهمایی شد بنی عباس آشکار شده و باطل پنهان میشوند و دعوتگر توحید منتظر است و از داعیان شرک انتقام میگیرد، جاهلان در تاریکی فرو رفتند آنگاه که منابر علماء روشن شد و بنای حق بعد از آنکه ویران بود دوباره سرافراز و پرتوافشان شد، دولتی که در معرض جور و ستم بود دوباره بازگشت و دین بعد از آنکه شکست خورده بود پیروز شد، پرچم اسلام به اهتزاز درآمد و مرزهای اسلام حفظ شد، صاحبان هدایت شاد شدند و کفر باید با پشیمانی نابود شود [۵٩].
«فاطمیان از ثروتمندترین خلفا بودند و در عین حال از بدترین و سختگیرترین و ظالمترین و بدرفتارترین شاهان بودند، در حکومت آنها بدعتها و منکرات رواج پیدا کرده و اهل فساد زیاد شدند و صالحان و عالمان و عابدان کم شده و در سرزمین شام نصرانیها و درزیها و معتادان (حشیشیه) زیاد شدند و فرنگیان بر تمام سواحل شام غلبه یافتند تا جایی که قدس، نابلس، عجلون، غور، بلد غزه، عسقلان، کرک، الشوبک، طبریه، بانیاس، صور، عکا، صیدا، بیروت، صفد، طرابلس، أنطاکیه و تمام مناطق اطراف آن تا بلاد یعنی إیاس و سیس را تصرف کرده و به بلاد آمدند و الرها و رأس العین را دست یافتند. و دیگر شهرها و مناطق مسلمین، و بسیار از مسلمین و قبائلشان را قتل عام کردند و نسل کشیها کردند که فقط خدا تعدادشان را میداند و زنان و کودکان مسلمین را به یغما بردند به تعدادی که قابل شمارش نیستند و به گونهای که قابل وصف نیست، اینها شهرها و سرزمینهایی بودند که صحابه فتح کرده و سرزمین اسلام شده بود، آنها آنقدر از اموال مسلمین غارت کردند که قابل شمارش و وصف نیست. و هنگامی که سلسله آنها-فاطمیان-از بین رفت و منقرض شدند الله عزو جل تمامی این سرزمینها را به لطف و احسان و رحمت و قدرت خویش به مسلمین بازگرداند [۶۰]».
هر خائنی این چنین سرنوشتی دارد ؛ بر هلاک آن کسی تأسف نمیخورد و برای از دست دادن آن احدی غمگین نمیشود بلکه هلاکت او موجب آسایش مردم و نابودی او موجب امنیت و آرامش شهرها است.
تنی چند از علمای گذشته در باره کذب نسب فاطمیون کتاب نوشته و ثابت کردهاند که آنها مدعیان کاذب بوده و از نسل اهل بیت نبودهاند و کوچکترین رابطهای با آنها نداشتهاند و بلکه از نسل عبید که نام اصلیاش سعید است بودهاند که یک یهودی آهنگر در سلمیه مغرب بود.
ابوشامه مورخ صاحب کتاب الروضتین کتابی را با عنوان"کشف ما کان علیه بنو عبید من الکفر و الکذب و المکر و الکید" نوشت و امام باقلانی کتابی با عنوان"کشف الاسرار و هتک الأستار" نوشته و در آن آنها را رسوا کرده و افتضاحات و زشتیهایشان را بیان نمود و از جمله سخنانی که باقلانی در باره آنها گفته است این است که: «آنها قومی هستند که تظاهر به رافضیگری میکند اما در باطن کافر محض هستند» [۶۱].
یکی از شاعران در مدح بنی ایوب که حکومت فاطمی را از بین بردند چه زیبا میسراید:
أبدتم من بني دولة الکفر من
زنادقة شيعة باطنية مجوس يسرون
کفروا يظهرون تشيعا
بني عبيد بمـصر أن هذا هو الفضل
وما في الصالحين لهم أصل
ليستروا سابور عمهم الجهل
ترجمه شعر: دولت کفری را که بنی عبید در مصر بنا نهاده بودند نابود کردید، این است فضیلت، زندیقانی شیعه و باطنی و مجوس بودند و این را پنهان میکردند و آنها هیچ ریشه ای در صالحین نداشتند، کفر را پنهان کرده و به تشیع تظاهر میکردند تا جهل خود را پنهان کنند [۶۲].
خدا را شکر و سپاس که کشور مصر از یک سرزمین شیعه به سرزمین سنت تبدیل شد، الله تعالی صلاح الدین و مردان او را که اهل سنت را یاری دادند در بالاترین درجات بهشت قرار دهد. الله تعالی مصر را از رافضیگری خبیث حفظ کرده و آن را مهد سنت و حدیث قرار دهد و هر ابری را از آسمانش کنار زند و از مردانش کسانی را برای دینش مهیا کند که بالاترین درجات همت را داشته باشند.
[۵٩] البدایة والنهایة (۱۲/۲۶۵). [۶۰] منبع قبلی (۱۲/۲۶٧). [۶۱] منبع قبلی (۱۱/۳۴۶). [۶۲] منبع قبلی (۱۲/۲۶۸).