در یمن:
قاضی حسین بن احمد العرشی در باره باطنیان (شیعه) و تأثیر آن در نا امنی و ایجاد شورشها در سرزمین یمن میگوید: «بدان که باطنیان از بت پرستان برای اسلام مضرتر هستند، آنها باطنی نامیده شدهاند چون که در باطن خود کفر را پنهان کرده و تظاهر به اسلام میکنند و آنقدر پنهانکاری میکنند تا اینکه توانایی یورش و اظهار کفر را بیابند، آنها به اجماع علما ملحد هستند و اسماعیلی نامیده میشوند چون ائمه خود را به اسماعیل بن جعفر صادق منسوب میکنند و همچنین به خاطر فراخوانیشان به سوی عبیدالله بن میمون القداح، عبیدی نامیده میشوند و الآن شیعه نامیده میشوند چون چنین تظاهر میکنند که ائمه آنها از اولاد پیامبر هستند و این تغییر موضع برای آن بود که دانستند که نمیتوانند حق را منحرف کرده و وارد تونل فرار شوند جز با اظهار محبت و پیروی از اهل بیت، اینان از مسائلی زشت و شنیع و قضایای وحشتناکی مانند اباحیگری و امثال آن برخوردارند و قرآن و نبوت و بهشت و جهنم را منکر هستند. اگر قدرتی پیدا کنند کارشان را آشکار کرده و کفرشان را علنی میکنند و اگر مغلوب شوند و روزگار وفق مرادشان نباشد پنهان میشوند همانند مار که در سوراخش پنهان میشود و با این حال آرزوی هجوم و یورش دارند تا بندگان الله را بگزند. برای کسی که دارای شناخت و قدرت است و کسی از آنها را شناخت و بر او چیره شد شایسته نیست که او را به حال خود رها کند، اینان را الله تعالی هلاک کرده است، اینان شیاطین زمین هستند» [۱۸۰].
حتی شیعیان زیدی در یمن اهل سنت را اذیت و آزار میکردند و این زمانی بود که زیدیها زیر سایه دولت عثمانی قدرت را در دست داشتند و هنگامی که ترکها خواستند یمن را در سال ۱۳۳٧ هجری ترک کنند، اهلسنت از سیطره زیدیان بر سرزمینشان ترسیدند. و برخی از اهل سنت تلاش کردند که مقاومت کنند اما نتوانستند با هم متحد شوند و امام زیدیه یمن در آن زمان با لشکری از قبائل زیدی بدانان حملهور شد و جنگهای سنگینی میانشان درگرفت که شش ماه طول کشید و سپس تودههای اهل سنت شکست خوردند و تمامی آنها حکومت امام و سیطره زیدیه را پذیرفتند.
در منطقه الضالع جنگ میان زیدیه و اهل سنت دو سال کامل طول کشید که برد و باخت میان آن دو، دست به دست میشد [۱۸۱].
چه بسیار علمای اهل سنت یمن را که شکنجه و آزار داده و کشتند، مانند شیخ محمد صالح الأخرم که او را با وجود پیری و از کار افتادگیاش دستگیر کردند و شیخ مقبل بن عبدالله را دزدیدند و علامه محمد بن علی العمرانی الصنعانی یکی از شاگردان امام شوکانی-که هردوی ایشان مشهور هستند-را کشتند [۱۸۲].
امید است که بعد از آنچه ذکر نمودیم کسی از اهل سنت دیگر فریب نخورد و نگوید که زیدیه از دیگر فرق شیعه به اهل سنت و جماعت نزدیکتر هستند و معتدل و میانهرو بوده و از تندروی و غلو بدورند.
کسی که میخواهد در این باره بیشتر بداند به کتاب: "هدیة الزمان فی أخبار ملوک الحج و عدن" ، تألیف "العبدلی مورخ حضر موت" مراجعه کند.
شاید همین مسئله، شیخ محمد ابو زهره را واداشته که بگوید: «مذهب زیدی ضعیف شده و مذاهب دیگر شیعه بر آن غلبه کرده و یا آن را در خود فرو برده و یا در برخی عقایدش با آن هماهنگ شدهاند و به همین خاطر کسانی که بعدها اسم این مذهب را به دوش کشیدند امامت مفضول را جائز نمیدانند و در نتیجه دیگر از روافض به شمار میروند و روافض [با معنای لغوی "رد کنندگان") کسانی هستند که امامت شیخین "ابوبکر و عمر" برا رد میکنند و نمیپذیرند، بنابراین بارزترین خصائص زیدیان گذشته از بین رفته است» [۱۸۳].
از ماجراهای جالبی که در تاریخ جنگهای شیعیان زیدی و اهل سنت در یمن یاد میشود آنست که شیخ الدفتردار میگوید: «دوستی این ماجرا را برایم تعریف کرد، او مدتی طولانی را در یمن گذرانده بود و شاهد شورشهای زیدیه و شافعیه بود و تصمیم گرفته بود که علل و اسباب آن را بررسی کند تا اینکه به حقیقت پی برد و فهمید که آتش فتنه از جهل شیوخ عشائر از دین و قرآن است، او گفتگویی که میان این دو شیخ صورت گرفته بود را گوش داده و در نظرش-چنانکه خود میگوید-این دو شیخ بهترین کسانی بودند که آنجا میشناخت چون آن دو با وجود اختلاف در فروع با هم محبت داشتند و بسیار آرزو میکرد که این مودت و دوستی به پیروان بیچاره آنها که با هم دشمن بودند نیز منتقل شود، او شنیده بود که آنها چنین با هم گفتگو میکنند:
شیخ شافعی مذهب گفت: آیا شایسته ما نیست که به آنها بفهمانیم که آنها برادر یکدیگر بوده و در یک وطن و زیر یک آسمان زندگی میکنند و یک وحی آنها را گرد هم میآورد - وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا - چه بسیار زنانی که بیوه شده و چه بسیار خانوادههایی که از هم پاشیدهاند و گناه همه اینها به ما بر میگردد.
شیخ زیدی شیعه گفت: ولشان کن ولشان کن! آنها اهل تفرقه و اختلاف هستند چون آنها ما را دوست ندارند و مزدی که ما مستحق آن هستیم را به ما نمیدهند، اگر آنها بفهمند که وحی الهی آنها را متحد میکند به یکی از ما اکتفا میکنند.
شیخ شافعی گفت: ولی چطور باید خدا را در قیامت دیدار کنیم در حالیکه وضعیت ما اینطور سراسر فتنه و تفرقه و اختلاف است.
شیخ زیدی گفت: نه!نه! تفرقه و اختلافی نیست، آنها خودشان مسئول تفرقه خودشان هستند و ما هیچ تأثیری برآن نداشتهایم جز اینکه آنها را به حال خودشان رها کردهایم و مطابق خواستههای آنها عمل میکنیم.
شیخ شافعی گفت: نه، بلکه ما در مقابل خدا و انسانیت و حکومت-اگر خبردار شود-مسئول هستیم، مگر نمیدانی که رسول الله مسجدی را که منافقان به منظور ایجاد تفرقه و فتنه ساخته بودند تخریب کرد، بلکه آن را ویران کرد در حالیکه مسجد بود! پس وضعیت ما چه باید باشد که میان آنها دشمنی و کینه افکندهایم.
شیخ زیدی گفت: آیا فکر میکنی اگر ما آنها را به حال خود رها کنیم، متحد میشوند؟
شیخ شافعی گفت: حتماً حتماً متحد میشوند، حیوانات هم به دور هم جمع میشوند آیا انسان از حیوانات کمعقلتر و بیوجدانتر و پستتر است؟
شیخ زیدی گفت: اگر آنها متحد شوند تو چطور زندگی میکنی و از کجا نان میخوری؟ محال است که حقیقت را به آنها بگوییم!
در این هنگام این فرستاده به طور ناگهانی میانشان ظاهر شده و میگوید: زندگی شما در صورت اتحاد آنها بهتر و مرفهتر از زندگی شما در حالت اختلاف آنها خواهد بود چون گوشت انسان شکم را تغذیه نمیکند ای خبیثان! [۱۸۴].
این گفتگو نشان دهنده این است که بزرگان شیعه وجود هالهای از تقدس و سریّت را به دور خود، راه کسب و کار و زندگی مرفه و سلطنت و جاه و مقام میبینند، لا اله الا الله.
[۱۸۰] بلوغ المرام شرح مسک الختام فیمن تولی ملک الیمن من ملک و امام (ص۲۱) چاپخانه التبریز-قاهره ۱٩۳٩ میلادی. [۱۸۱] الانحرافات العقدیة و العلمیة (۱/۵۸۴، ۵۸۵). [۱۸۲] منبع سابق (۱/۵۸۶). [۱۸۳. ] شیخ محمد ابوزهره: تاریخ المذاهب الإسلامية ۱/۵۱. [۱۸۴] الإسلام بین السنة و الشیعة: هاشم الدفتر دار المدنی و محمد علی الزغبی (ص۱۲٩، ۱۳۰) چاپ مطبعة الإنصاف-بیروت۱٩۵۰میلادی.