از خیانتهای نصیریان:
در سال ۶٩۶ هجری اخبار متواتری مبنی بر نیت مغول برای حمله به شام منتشر شد و مردم شدیداً وحشت زده شدند اما لشکری از دمشق برای جنگ با مغول خارج شد و این دو لشکر در منطقه سلیمة به هم رسیدند، مغولان مسلمین را کشتند و سلطان قازان فرار کرد و عدهای از امرا و شاهزادگان و شماری زیادی از عوام کشته شدند. مغول به شهر نزدیک شد و در بیرون شهر ویرانی زیادی کردند، سپس مالیات زیادی را بر مردم شهر اجبار کردند به طوریکه تمام بازاریان و هر یک به اندازه درآمد خود باید مالیات میپرداخت، سپس مغولان منجنیقها را به کار انداختند تا قلعه را تخریب کنند. مردم وحشت زده شده و در خانههایشان پناه گرفتند به طوریکه کمتر کسی در خیابانها دیده میشد و جز اندکی در مسجد نماز نمیخواندند و روز جمعه جز صف اول تکمیل نشد و در صفهای بعدی عده بسیار کمی بودند و هر کسی از روی ضرورت از خانه خود خارج میشد مانند مغولان لباس میپوشید و فوری بر میگشت و البته هنگام خروج احتمال میداد که زنده باز نگردد. این جنایتها با همدستی نصیریان با مغول انجام میگرفت که در رأس این نصیریه در آن زمان الشریف القمی محمد بن احمد بن قاسم المرتضی العلوی و الأصیل بن نصیر طوسی بود که برای این خیانت صدهزار درهم مزد گرفت...» [۱۳٧].
ببین که چگونه یک خائن، شریف علوی نامیده میشود در حالی که او پست و رذلی بیش نیست.
در همان زمانی که این علوی (نصیری) خیانت میکرد، مردان اهل سنت و در رأسشان شیخ الاسلام ابن تیمیه روح ایمان را در امت میدمیدند و خود برای جهاد خروج میکردند حتی در همین واقعه مذکور وقتی که مغول قلعه دمشق را محاصره کردند و سلطان از نائب قلعه خواست که قلعه را تحویل مغول دهد او امتناع کرد چون شیخ الاسلام ابن تیمیه به او گفته بود که قلعه را تسلیم نکن حتی اگر یک سنگ هم در آن نمانده باشد و این به مصلحت مسلمین بود چرا که الله تعالی این قلعه و سنگر را برایشان حفظ نمود، قلعهای که الله تعالی آن را پناهگاهی برای اهل شام قرار داده بود، شامی که همیشه و هنوز دار ایمان وسنت است تا اینک عیسی ین مریم÷در آن فرود آید [۱۳۸].
به خواست الله تعالی لشکریان از دیار مصر برای نصرت اهل شام حرکت کردند، هنگامی که مغول خبر را شنیدند از آنجا عقب نشینی کردند. عدهای از کسانی که با مغول همکاری کرده و مسلمین را آزار میدادند شناخته شده و عدهای از آنها به دار آویخته شده و عدهای دیگر به میخ کوبیده شده و عدهای نیز میله داغ به چشمانشان فرو کرده شد و برخی زبانشان بریده شد و امور بسیاری رخ داد، سپس نائب السلطنة با لشکری از دمشق به کوهستان الجرد وکسروان رفت و "این کوهستانی بود که علویان در آنجا سکونت کرده و بعدها به اسم آنها نامیده شد".
شیخ الاسلام تقی الدین ابن تیمیه و به همراه او شمار زیادی از داوطلبان، برای جنگ با اهل این منطقه خروج کردند و این اقدامشان به سبب فساد نیات و عقائد و کفر و ضلال آن مردمان و نیز جنایتی بود که در حق نظامیان مسلمان مرتکب شده بودند واین جنایت زمانی بود که مسلمین از مغول شکست خورده بودند و فرار کرده و موقع بازگشت از سرزمین آنها گذشته بودند و آنها از این فرصت سوء استفاده کرده و به آنها حملهور شده بودند و اموالشان را به تاراج برده و اسلحه و اسبانشان را گرفته و بسیاری از آنها را کشته بودند، هنگامی که مجاهدان به سرزمین آنها رسیدند رؤسای آنها نزد شیخ الاسلام ابن تیمیه آمدند و ایشان سبب توبه آنها شد و حقایق دین توسط ایشان برای بسیاری از آنها روشن شد و این موجب خیر بسیاری گردید و پیروزی بزرگی بر آن مفسدان بود، آنها به بازگرداندن اموالی که از لشکر مسلمین گرفته بودند ملزم شدند و مقرر شد که اموال زیادی را به بیت المال تحویل دهند» [۱۳٩].
دیدید که خیانت این علویان چگونه بود؟ آنها همراه ارتش شام برای جنگ با مغول و دفاع از شهر و حفاظت از حریم امت اقدامی نکردند و حتی در کوههایشان بدون اینکه علیه مسلمین با دشمنشان همکاری کنند نماندند و حتی نظامیان مسلمانی که فرار کرده بودند را پناه ندادند بلکه آنها را غارت و چپاول کرده و اکثرشان را کشتند. انا لله و انا الیه راجعون.
[۱۳٧] البدایة والنهایة (۱۴/٩۰۶) با تصرف و اختصار. [۱۳۸] البدایة والنهایة (۱۴/۸) [۱۳٩] منبع سابق.