احترام مردم به امام بخاری:
هنوز با امام بخاری در شهر بصره که فقها، محدثین و صاحبان رای در آن حضور دارند میباشیم و میبینم که در مورد تکریم و تقدیر این جوان که بر شیوخش در حفظ متون و اسانید احادیث تفوق و برتری داشته است چه میگفتند:
وقتی که محمد بن یسار خیر آمدن امام بخاری به شهر بصره را شنید فرمود:
«سید و سرور فقیهان امروز به شهر بصره آمده است».
و محمد بن بشار العبدی میگوید: «حافظان دنیا چهار نفرند: ابوزرعه در ری، مسلم بن الحجاج در نیشابور، عبدالله بن عبدالرحمن الدارمی در سمرقند و محمد بن اسماعیل بخاری در بخارا».
«سپس با لبخند میگوید: ای نوجوانان تمامی اینان شاگردان من بودهاند».
اینجا ماجرای جالب دیگری وجود دارد که بین محمد بن بشار و امام بخاری اتفاق افتاد که بر آوازه و شهرت جهانی امام بخاری که آفاق را در نور دیده بود دلالت میکند آن را بیان میکنیم امام بخاری میگوید:
«در هنگام آمدن به بصره به حلقهی درس محمد بن بشار رفتم. پس از پایان درس متوجه شد که من حضور دارم».
گفت:
- جوان اهل کجا هستی؟
- گفتم: اهل بخارا.
- گفت: چگونه ابو عبدالله را ترک کرده و به اینجا آمدهای؟
- سکوت کردم.
دوستان به او گفتند رحمک الله این خود ابو عبدالله است.
برخاست مرا در آغوش گرفت و گفت:
«خوش آمد میگویم به کسی که از سالها قبل به وجود آن افتخار میکنم».
حال که این جایگاه بلند و رفیع او در نزد محمد بن بشار است. او دارای جایگاه ویژهای در نزد امامی بزرگوار چون علی بن المدینی است که یکی از ائمه چهارگانهای است که بر قلههای رفیع علم و دانش نبوی صعود کردهاند و در زمان خویش از شهرت بینظیری در میان عام و خاص برخوردار بودند و این چهار نفر عبارتند از: ابوبکر ابی شیبه، احمد بن حنبل، علی بن المدینی، یحیی بن معین.
آرزوی امام بخاری نسبت به علی بن المدینی این بود که با وی یک بار ملاقات کند و از او حدیث بشنود. هنگامی که بین امام بزرگوار و جوان زیرک و طالب علم دیدار صورت گرفت امام بخاری سخنی از تقدیر و احترام به او میگوید که نسبت به دیگر شیوخ و ائمه معاصرش نمیگوید.
میفرماید: «در مقابل هیچکس جز علی بن المدینی خود را کوچک نشمردهام».
از هیچ انسانی حدیث نشنیدهام، که از علی بن المدینی شیرینتر بیان کند».
وقتی که علی بن المدینی این سخن ابو عبدالله را میشنود میگوید.
«به این گفتهاش توجه نکنید او کسی همانند خود را ندیده است». اعتراف و شهادتی دو طرفه از امامانی بزرگوار که هر کدام قدر و منزلت یکدیگر را درک کردهاند و تاریخ با خشوع و انقیاد کامل نسبت به آنان با سکوت نظاره میکند.
علی بن المدینی هرگاه برای روایت حدیث در حلقه درسش مینشست امام بخاری را در سمت راست خود مینشاند و هنگام روایت هر حدیثی به او نظر میانداخت گویا از او میترسید.
تمام این وقایع در جوانی امام بخاری اتفاق افتاد. او در حالی که در عنفوان جوانی بود محدثی بزرگ و استادی با معلومات زیاد به حساب میآمد. طلاب علم و شیوخ بزرگ هر کدام به طور مساوی به او مراجعه میکردند تا از علمش استفاده و از توانایی او بهره کافی ببرند.
در جوانی به مرحلهای از فراگیری علوم رسید که صاحبان عمر طولانی از دست یافتن آن عاجز بودند.. سفرهای متعدد و طولانی او را از خامی به مقام پختگی رساند.
***