امام بخاری تاوان نبوغ خود را میپردازد:
زمانی که اولین سفر امام بخاری به مکه سپس به مدینه سپس به بصره شروع میشود گویا او به مثابه زنبور عسلی است که در حرکت دائمی خود به شیره گلهای یک باغ بسنده نمیکند و میخواهد از یک باغ به باغ دیگر جهت مکیدن و استفاده از شیرهی گلها در حرکت باشد.
همراه با امام بخاری از بصره تا بغداد ماجرای عجیبی در بغداد اتفاق میافتد. آوازه و شهرت امام بخاری به مثابه حافظ و محدثی بزرگ در تمام جهان اسلام پیچیده بود. شهرت جهانی او در مقابل نبوغ بینظیر این رادمرد، مبالغه نبود در جوامع مختلف نوابغ همیشه تاوان نوآوری و نبوغ خویش را با حسد، کینه، عداوت و ایجاد شک و شبهه در قدرت تواناییشان را از سوی معاندان پرداختهاند. ولی آنان از هر امتحان و آزمایش همچون فلزی که در آتش انداخته شود تا ناخالصیش از بین برود و صیقل یابد سربلند و پیروز بیرون آمدهاند.
امام بخاری/تاوان نبوغ خویش را چندین بار پرداخته است که اولین بار در بغداد بود. عازم پایتخت جهان اسلام شهر علم و ادب شد اما آسمان آن را صاف و آبی نیافت بلکه از ابرهای تیره و تار حسد و کینه پوشیده و رقابت خبیثی بر آن حکمفرما بود.
او برای کسب جاه و مقام و ثروت عازم آنجا نبود بلکه هدف او اخذ احادیث از شیوخ بغداد و اعطاء آنچه در نزدش وجود داشت بود.
«احادیثی را که او روایت میکرد به مراتب از احادیثی که در نزد آنان وجود داشت بیشتر بود».
او میگوید: «در ملاقات با شیوخ بجای اینکه من از آنها بهره علمی ببرم آنان بودند که از دانش من بیشترین استفاده را میبردند یعنی هدف او از سفر به بغداد عبارت بود از فراگیری علم بیشتر و فایده رساندن به علمای و مشایخ بغداد، از موهبتی که خداوند از علم و معرفت به او عنایت کرده بود. امام بخاری وارد شهر بغداد شد.. و آن چنان استقبالی اهل بغداد از او به عمل آوردند که کسری و قیصر در اوج قدرت و سلطنت خویش ندیده بودند. مردم برای استقبال او کیلومترها تکبیر گویان از شهر خارج شدند، بر مرکبش درهم و دینار نثار میکردند و نقل و نبات و شیرینی بین یکدیگر پخش میکردند.
این تکریم و احترام به خاطر شخص او نبود بلکه به خاطر علمی بود که در سینهاش حمل میکرد و در حافظهاش موجود بود و آن را بدون هرگونه شک و تردیدی به مردم تقدیم میکرد و مردم در آن زمان به فراگیری سنت و استماع احادیث که از لبان مبارک معصومصبیرون آمده بود، به عنوان دومین منبع قانونگذاری اسلامی اشتیاق داشتند قرآن در سینهها حفظ شده بود. ولی احادیث شریف نبوی در آن مقطع بین محدثین در هرجا و هرمقام پراکنده بود. و جمعآوری آنها احتیاج به تلاش و کوشش فراوانی داشت. ولی مسلمانان در یک جهت بودند و مشایخ بغداد در جهت دیگر، مسلمانان تلاش و کوشش میکردند تا به احادیث آشنایی پیدا کنند ولی مشایخ در رقابت و مبارزه با امام بخاری چاره اندیشیده که در مسیر مبارکش مانع ایجاد کنند تا رهبری فکری جامعه و اهل علم بغداد منحصر به آنان باشد این وضعیت در بغداد حاکم بود تا اینکه امام بخاری به این شهر وارد شد.
امام بخاری/به چیزی جز آنچه مشایخ بغداد فکر میکردند میاندیشید و امید داشت با آمدن به بغداد به ثروت علمی خود بیفزاید و چقدر فرق است بین این تفکر و آن تفکر.. و این اندیشه و آن اندیشه. حفاظ حدیث قبل از آمدن امام بخاری/چارهای اندیشیدند و جلسهای گرفتند و به تبادل آراء و نظریات پرداختند. تا اینکه برای کوبیدن این امام بزرگوار نقشهای کشیدند و نقشه عبارت از این بود که اسناد و متن یکصد حدیث را تغییر دهند اسناد یک حدیث را در اسناد حدیث دیگر و اسناد متن را در متن دیگر ادغام کنند. این احادیث را ده نفر و هر نفر ده حدیث را بیان کند و هر وقت که امام بخاری حلقه حدیث خود را دایر کرد این احادیث را از او بپرسند.
بدون شک امتحانی سخت و دشوار است و میزان موفقیت هر کسی ولو اینکه حافظ باشد خیلی کم است اما عکس العمل امام در این موقعیت چگونه بود؟
در مجلس گروهی از محدثین حضور دارند که این احادیث را به خوبی حفظ هستند.
اگر چنانچه امام بخاری حدیثی را که متن یا اسناد آن مقلوب باشد را تایید کند. هیبت و شوکتش از بین میرود پس در (مقابله با آنها) حافظهای قوی و ذهنی حاضر و آماده لازم است و خداوند متعال این مواهب را به او بخشیده بود.
***