الجامع الصحیح
بدون شک کتاب «الجامع الصحیح» امام بخاری اثری است فراتر و سنگینتر از تلاش و کوشش صدها نفر از کسانی که به صبر و بردباری، شکیبایی و قدرت حفظ بالایی برخوردار هستند به خواست خداوند او یک نفره این کار خارق العاده را انجام داد. خداوند به هرکس که بخواهد فضلش عطا میکند.
امام در این کتاب با تمام عظمت و شکوه آن تمام تلاش و توان خویش را صرف آن نکرده بلکه کتابهای دیگر را نیز تالیف کرده که زینت دهنده کتابخانههای اسلامی است، ما در پایان کتاب آنها را ذکر میکنیم.
جز اینکه کتاب «الجامع الصحیح» معتبرترین و درخشندهترین آنها محسوب میشود تالیف آن شانزده سال طول کشیده امام در تالیف آن متوقع نبود که از سلطان یا پادشاهی جایزهای دریافت کند همچنین به فکر سبقت و تفوق بر فقها و علما و محدثین نبود. بلکه هدفی مهمتر و بالاتر و باارزشتر از آن داشت که آن را در جمله بسیار جالب و زیبایی تعبیر کرده است.
«الصحیح را در شانزده سال تالیف نمودم تا آن را بین خود و خدایم حجتی قرار دهم».
امام شانزده سال از عمر خود را در تالیف این کتاب صرف کرده امت اسلامی آن را مورد قبول خویش قرار داده است و به حجیت آن معترف است و تا امروز هم به آن احتجاج میکند و آن را معتبرترین کتاب بعد از کتاب خداوند محسوب میکند.
امام بخاری این شانزده سال را در پشت میز کتابخانهای که دارای کتابهای مرجع و هوای مناسب و امکانات رفاهی دیگر باشد سپری نکرد، بلکه در مهاجرتهای مداوم در راههای کوهستانی و سخت و بیابانهای بیآب و علف در میان طوفانهای سهمگین و آب و هوای سرد و گرم روزها و شبهای مهتابی از عمر خود را سپری نمود نه رختخوابی مییافت که بخوابد و نه غذایی مناسب تا رفع گرسنگی کند و نه آبی گوارا تا تشنگی را بر طرف کند.
اما با تمام این سختیها و مشکلات در طلب حدیث احساس خستگی، کسالت، ناراحتی و ضعف نمیکرد، بلکه در حرکتی دائمی بود که سکون و آرامش نداشت. بر اثر تجربیات فراوان و مطالعات محققانه برای او مشخص بود که راوی در روایت حدیث صلاحیت دارد یا ندارد، و چه بسا با افرادی مواجه میشد که هزاران حدیث در نزد آنان بود ولی از ذکر احادیث آنان در «الجامع الصحیح» خودداری میکرد.
یک مرتبه حدیثی از او پرسیده شد به سوالکننده گفت: ای ابو فلانی آیا گمان میکنی تدلیس میکنم؟ من ده هزار حدیث را از شخصی که در روایت حدیث مورد تایید و وثوق نبود ترک کردم و همین طور به همین تعداد یا بیشتر از شخص دیگر.
اگر چنانچه با کسی که صلاحیت روایت حدیث را نداشت دیدار مینمود احساس خستگی و ناراحتی نمیکرد زیرا عزم راسخی که خداوند به او عنایت کرده بود سختیها و مشقات را بر او هموار میساخت.
و چقدر احساس سعادت و خوشبختی میکرد هنگامی که با افرادی که صداقت از خصوصیات آنان و آثار تقوی و پرهیزگاری بر چهرههای آنان نمایان بود هم نشین میشد!! گویا مثل کسی که دنبال گمشدهاش میگردد و با یافتن آن خوشحال میگردد.
معرفت او به صحابه و تابعین و تبع او را برای تحقق این مهم یاری میداد.
امام از شخص مجهول، کذاب، مدلس، تارک نماز و کسی که از انجام واجبات کوتاهی میکند و کسی که اعتمادی بر او نیست و کسی که در امور دینی افراط و تفریط میکند حدیث روایت نمیکرد. وقتی که میخواست از کسی حدیث بنویسد از اسم، کنیه و از کسی که از او روایت کرده است میپرسید. اگر به صدق و راستی آن راوی حدیث پی نمیبردی از وی میخواست اصل حدیث و نسخه مکتوبش را به او نشان دهد چرا که او جستجوگر احادیث صحیح بود.
آنچه را که شبهه ناک بود ترک میکرد هزاران حدیث را به مجرد شبههای ترک کرده در مورد الجامع الصحیح میگوید: «کتاب الجامع الصحیح را تقریباً از میان ششصد هزار حدیث تدوین کردم» این دقت موجب گردید که با صدها نفر از محدثین و حفاظ در سرزمینهای مختلف دیدار کند او میگوید: «بیش از هزار شیخ، از هر کدام بیشتر از ده هزار حدیث نوشتم. حدیثی در نزد من وجود ندارد که سندش را ذکر نکرده باشم. سپس سرزمینهایی را که با این افراد دیدار کرده است ذکر میکند و میگوید: «با بیش از هزار نفر از اهل حجاز، عراق، شام و مصر دیدار کردهام».
اهل شام و جزیره را دو مرتبه اهل بصره را چهار مرتبه اهل حجاز را شش سال و تعداد دفعاتی را که با محدثین خراسان وارد کوفه و بغداد شدهام نمیتوانم بشمارم و کسی را از این افراد نیافتم که در این امور با دیگران اختلاف داشته باشد (این قول و عمل است و قرآن کلام خدا میباشد) در مورد کتاب «الجامع الصحیح» میگوید:
«در این کتاب جز احادیث صحیح احادیث دیگری ذکر نکردم و بسیاری از احادیث را به علت طولانی شدن ترک کردم».
او میتوانست هزاران حدیث دیگر را اضافه کند ولی به تدوین آنچه که یک مسلمان از عبادات و معاملات و آداب و تفسیر احتیاج دارد اکتفا کرد و آن را منحصر به کتابی فقهی مانند موطای امام مالک ننمود. احادیثی را که شخصیت یک مسلمان را به وجود آورده و ذهن و بصیرت شخص را از علم و معرفت منور میکند در آن ذکر کرده است.
***