ب- شورا در سنت نبوی ج
شورا یكی از سنتهای فعلی و قولی رسول اكرم ج بوده است. آن حضرت ج در موارد مختلف سیاسی، اجتماعی و حتی در امور زندگی و زندگانی شخصی به مشورت پرداختهاند. چنانکه صحابی جلیل القدر (حضرت ابوهریرهس) میگوید: «حضرت رسول اكرم ج بیش از هر كس دیگری با اصحاب خود به مشورت میپرداختند».
همچنان گفته است: «هیچ كسی را ندیدم كه بیشتر از پیامبر اكرم ج با اصحاب خود مشورت كند» [۱۲].
بعضی از علما گفتهاند: هیچكس بیشتر از پیامبر ج با یاران خود مشوره نکرده است [۱۳].
رسول گرامی اسلام، حضرت محمد مصطفی ج شورا را سبب هدایت به صوابترین و استوارترین راه دانستهاند:
«مَا تَشَاوَرَ قَوْمٌ إِلَّا هُدُوا لِأَرْشَدِ أَمَرِهِمْ» [۱۴].
یعنی: «هیچ قوم و جامعهای به مشاوره نپرداخته، مگر این كه به استوارترین راه و صوابترین كار هدایت شدهاند».
رسول مقبول (صلواة الله علیه السلام) به شورا و مشورت تأكید نموده و آن را سبب عدم پشیمانی و ندامت در كارها دانسته است:
«مَا نَدِمَ مَنْ اسْتَشَارَ وَمَا خَابَ مَنْ اسْتَخَار».
یعنی: «كسی كه مشوره نماید نادم (پشیمان) نمیشود و كسی كه استخاره كند نا امید نمیگردد».
همچنان فرمودهاند: «استعينوا علىٰ أموركم بالشورىٰ».
یعنی: «در پیشبرد كارهای تان از مشوره كمک بگیرید».
در روایت سهل بن سعد الساعدی آمده است كه آن حضرت ج فرمودند: «ما شقىٰ عبد بمشورة و يٰا سعد باستغنا راى»
یعنی: «هیچ بندهای از مشوره كردن بدبخت و از پافشاری به نظر خویش خوشبخت نشده است».
در مورد تأكید آن حضرت ج به شورا و نظرخواهی، حضرت علیس میگوید: به رسول الله ج عرض كردم كه اگر بعد از شما مسئلهای پیش آید كه در آن زمینه نه حكم قرآن موجود باشد و نه از شما چیزی را شنیده باشیم، چه باید كرد؟
آن حضرت ج فرمود: «شاوروا فيه الفقهاء والعابدين ولا تمضوا فيه رأي خاصة».
یعنی: «در آن مورد (مسئله) با فقهاء و اشخاص عابد مشوره كنید و تنها بر قضاوت شخصی فیصله مكنید» [۱۵].
همچنان حضرت علی ابن ابی طالبس از پیامبر اكرم ج روایت كرده است كه: شخصی از رسول ج پرسید عزم چیست؟ آن حضرت ج فرمودند: عزم عبارت از مشوره خواستن از صاحبان رأی و بعد از آن عمل كردن به آن با پیروی از آن است.
آنگونه كه تاریخ صدر اسلام شاهد است، رسول الله ج در مواردی كه دستوری از جانب ذات كبریاأ، از طریق وحی صادر (معین) نمیگردید و در آن زمینه نصی وجود نداشت، با اهل رأی و صاحبنظران اصحاب كبارش به مشورت میپرداختند. این مشوره کردن ایشان جنبهی تشویقی و تشریفاتی نداشت، بلكه در بسیاری از موارد به آنچه كه به صواب نزدیكتر بود و اكثریت به آن موافق بودند عمل مینموده؛ حتی از رأی خویش صرفنظر میکردند. چنانکه در مورد شورا به شیخین (حضرات ابوبكر صدیق و عمر فاروق رضی الله تعالی عنهم) كه در حكم معاونان آن حضرت ج بودند و بارها از ایشان در موارد مختلف مشورت خواسته بودند، فرمودند: «لَوْ اِتْفَقْتُما عَلَى مَشْوَرَةِ مَا خَالَفْتُكُمَا»
یعنی: «اگر شما دو نفر در مشوره با هم متفق النظر بشوید، من با آن مخالفت نخواهم كرد».
بدون شک، رسول الله ج در بسیاری از امور مهم، با صاحبنظران اصحاب كه دارای فهم و تجربهی بیشتر بودند، اعم از مهاجرین و انصار، مانند حضرت ابوبكر، عمر، عثمان، علی، زبیر بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد ابن عباده، زید بن حارثه، سعد بن معاذ، اسامه ابن زید (رضی الله تعالی عنهم اجمعین) و دیگر صحابی كرام مشورت نمودهاند. ما در اینجا موارد چندی از شورا و نظرخواهی آن حضرت ج را به عنوان نمونه یادآوری میکنیم:
۱- شورا در مورد حادثهی افک:
در حادثه افک هر چند موضوع شخصی و خانوادگی بود، با این وجود رسول گرامی اسلام ج در آن مورد با حضرات علی ابن ابی طالب و اسامه ابن زیدش مشورت نمودند و نظریات ایشان را در این زمینه، برای صحت و سقم مسئله و این كه چه موضعی را در رابطه به آن اتخاذ نمایند، جویا شدند.
حادثه افک آنگونه كه دكتر حسن ابراهیم حسن مینویسد بدین ترتیب اتفاق افتاد: «عایشهل در جنگ بنی مصطلق [۱۶] همراه پیغمبر ج بود. به هنگام بازگشت در نزدیكی مدینه وقتی مسلمانان قصد حركت داشتند، عایشهل از جای خود برای كاری [دستشویی] بیرون رفت وقتی كه برگشت مسلمانان رفته بودند. عایشه در همانجا ماند تا صفوان سلمی كه او نیز از كاروان عقب مانده بود بیامد و عایشه را بر شتر خویش سوار كرد و به مدینه رسانید. این حادثه در مدینه مایهی گفتگو شد و منافقان در انتشار سخنان ناروا كوشیدند. ولی خداوندأ پیغمبر خود را از نگرانی نجات داد و وحی آسمانی عایشه را از تهمت (قذف) مبرا ساخت» [۱۷].
همانگونه که ملاحظه شد، در این حادثه قبل از این كه وحی آسمانی بیاید، پیامبر اكرم ج رای دو تن از یارانش را در این زمینه جویا شدند؛ و از آنان نظرخواهی کردند. با آن كه ایشان از مقام نبوت و از عقل و علم كمال برخوردار بودند.
۲- شورا در غزوه بدر:
غزوه بدر كه در رمضان سال دوم هجرت به وقوع پیوست، علت وقوع آن؛ فرستادن عدهای از مسلمانان توسط پیامبر اكرم ج برای جستجوی كاروان تجارتی قریش بود. این كاروان تجارتی كه ریاست آن را ابوسفیان به عهده داشت، از شام بر میگشت. زمانی كه ابوسفیان از قصد مسلمانان آگاه گردید، شخصی را برای اطلاع مردم مکه به آنجا و نزد قریشیان فرستاد. در ضمن برای اینكه توسط مسلمین غافلگیر نشود، راه كاروان را تغییر داده و از راهی كه به موازات ساحل دریا بود، به سوی مكه حركت كرد؛ و بدین ترتیب كاروان را از دست مسلمین نجات داد. قریشیان زمانی كه از وضع كاروان و درخواست کمک ابوسفیان آگاه گردیدند، سپاهی را كه عدهشان بین نهصد تا هزار نفر بود، آماده جنگ با رسول الله ج نمودند.
زمانی كه پیامبر خدا ج از آمادگی قریش و قصد حملهشان بر مسلمین آگاهی یافتند. اصحاب كبارش را از تصمیم و قصد كفار مطلع ساخته و در این زمینه از ایشان مشورت خواستند. آن حضرت ج رو به اصحاب نموده و فرمودند: «أَشِيرُوا عَلَيَّ أَيُّهَا النَّاسِ».
یعنی: «ای مردم! برایم مشورت بدهید».
در این موقع حضرت ابوبكر صدیقس شروع به صحبت نموده و با سخنان شورانگیز، آمادگی خود را به صورت قاطع از خواست پیامبر ج اعلام و جنگ با قریش را ضروری دانست.
بار دیگر پیامبر ج رو به اصحاب نموده و فرمودند: «أَشِيرُوا عَلَيَّ أَيُّهَا النَّاسِ».
یعنی: «ای مردم! برایم مشورت بدهید».
این دفعه منظور ایشان انصار بود تا نظرشان را در این مورد بیان كنند. حضرت سعد بن معاذس به نمایندگی از انصار، حمایت و پشتیبانی خویش را از خواست آن حضرت ج اظهار و آمادگی خویش را برای جنگ با قریش اعلام نمود.
بدین ترتیب رسول الله ج بر اساس مشورت با اصحاب و پرسیدن نظر آنها، تصمیم به جنگ با مشركین قریش گرفتند. همچنان رسول اكرم ج در این غزوه (بدر)، در مورد محل استقرار سپاه اسلام در میدان معركه و چگونگی برخورد با اسیران این جنگ، با اصحاب مشورت نمودند كه در ذیل به ذكر آن میپردازیم:
الف- شورا در مورد محل استقرار سپاه اسلام در میدان معركه:
رسول اكرم ج در غزوه بدر منطقهای را كه نزدیک به آبهای موجود در بدر بود، برای استقرار سپاه اسلام انتخاب نمودند. حضرت حباب ابن منذرس كه در امور جنگی صاحب نظر و ناظر این صحنه بود، گفت: یا رسولالله! آیا بر مبنای وحی و دستور الهی اینجا فرود آمدهای و ما را توانایی تغییر آن نیست؟ یا این كه بر اساس فكر و تدبیر جنگی این تصمیم را اتخاذ كردهای؟
آن حضرت ج فرمودند: نه خیر. اینجا را نه بر اساس وحی آسمانی، بلكه بر اساس تدبیر و مصلحت جنگی انتخاب کردهام.
حضرت حباب ابن منذرس گفتند: ای رسول خدا! اینجا محل مناسبی برای استقرار سپاه نیست، دستور بده سپاه در نزدیكترین محل به آبهای موجود در بدر مستقر شوند، تا تنها ما از آن آب بهرهمند شویم و دشمن نتواند به آب دسترسی داشته باشد (یعنی سپاه مسلمانان طوری مستقر شود كه آب در پشت سر آنها قرار داشته باشد و در هنگام جنگ، تنها ما به آب دسترسی داشته باشیم و دشمن از آن محروم باشد).
با شنیدن این پیشنهاد، رسول اكرم ج فرمودند: «لَقَدْ أشرتَ بِالرّأَي» [۱۸].
یعنی: «با رأی خود به مسئله مهمی اشاره کردی».
پس آن را عملی نمودند.
آنگونه كه دیده میشود، پیامبر اكرم ج نظر حضرت حباب ابن منذرس را در مورد محل استقرار سپاه اسلام در میدان نبرد، پذیرفتند و از رأی خویش صرفنظر نمودند.
ب- شورا در مورد اسیران جنگ (بدر):
در جنگ بدر كفار با وجود این كه از نظر تعداد و از لحاظ لوازم جنگی بر مسلمانان برتری داشتند، مغلوب مسلمین گشتند و مسلمانان علاوه بر این كه هفتاد تن از آنها را كشتند، تعدادی را نیز اسیر كردند. بعد از ختم جنگ، رسول اكرم ج در مورد اسیران بدر از اصحاب مشورت خواسته و فرمودند:
«إِنَّ اللهَ أَمْكَنَكُمْ مِنْهُمْ مَا تَقُوُلُونَ فِي هؤُلاءِ الأسرَى» [۱۹].
یعنی: «خداوندأ شما را بر اینها (اسیرها) مسلط گردانیده است، اكنون در مورد سرنوشت این اسیران چه نظری دارید؟»
ابوبكر صدیقس چنین مشورت داد: ای پیامبر خدا! ایشان از جمله اقوام و خویشان تو میباشند، به ایشان رحم كن و آنان را نگه دار، امید است كه اللهأ آنها را مورد رحمت خویش قرار دهد. اما حضرت عمر فاروقس پیشنهاد نمودند كه: ای رسول خدا! اینها كسانی هستند كه شما را از زادگاه و سرزمینتان بیرون کرده و شما را تكذیب نمودند. پس بر آنها رحم نكن و گردنهایشان را بزن.
چون اكثریت اصحاب نظر ابوبكر صدیق را تائید نمودند، رسول اكرم ج به آنها رحم نمود، پس تعدادی را بلاعوض و تعدادی دیگر را در بدل فدیه رها نمودند. اما با این عمل، اللهأ پیامبرش را بوسیله وحی آسمانی مورد عتاب قرار داد:
﴿لَّوۡلَا كِتَٰبٞ مِّنَ ٱللَّهِ سَبَقَ لَمَسَّكُمۡ فِيمَآ أَخَذۡتُمۡ عَذَابٌ عَظِيمٞ٦٨﴾[الأنفال: ۶۸]
ترجمه: «اگر حکم پیشین الهی نبود (که غنیمت و فدیۀ اسیر حلال است) [بعضی میگویند که مراد از حکم پیشین حلالبودن مال غنیمت است یعنی این که این حکم پیشین (نوشته شده) تقدیر الهی بود که مال غنیمت برای مسلمانان حلال خواهد گردید، لذا شما با گرفتن فدیه کار جایزی را انجام دادهاید و اگر چنین نمیبود به سبب گرفتن فدیه به عذاب بزرگی دچار میشدید. بعضی آن را مغفرت اهل بدر دانستهاند. و بعضی آن را به نیامدن عذاب در هنگام وجود رسول الله ج تفسیر کردهاند]، قطعاً در آنچه گرفتید، عذاب بزرگی به شما میرسید».
زیرا در این رابطه، رأی عمر و سعد ب به صواب نزدیک بود. چنانکه آن حضرت ج بعد از نزول این آیه فرمودند:
«لَوْ أنْزَلَ مِنَ السَّمَاءَ عَذَابٌ لَمَا نَجا مِنْهُ غَيرَ عُمَرَ ابْنِ الْخَطَابِ وَسَعْدِ بْنِ مُعَاذٍ».
یعنی: «اگر از آسمان عذابی فرود میآمد، جز عمر بن الخطاب و سعد بن معاذ دیگر كسی از آن نجات نمییافت».
در روایت دیگری، تنها از نجات عمر ابن الخطابس یاد شده است.
۳- شورا در غزوه احد:
غزوه احد كه در نیمهی شعبان سال سوم هجری روی داد، علت آن را شستن ننگ شكست در بدر و انتقام خون كشته شدگان این جنگ تشكیل میداد.
مردم قریش برای گرفتن انتقام از مسلمین، سپاه سه هزار نفری را فراهم نموده و به سوی مدینه گسیل داشتند.
زمانی كه رسول الله ج از آمادگی قریش برای حمله به مدینه مطلع شدند [۲۰]، در این زمینه با یاران خویش به مشورت پرداختند و از آنها پرسیدند: آیا با دشمن در داخل شهر روبرو شویم و یا این كه بهتر است با آنها در خارج از شهر مقابله نمائیم؟
تعدادی از آنها كه اكثراً جوانان بودند و یا از جملهی كسانی بودند كه در جنگ بدر حضور نداشتند، گفتند: بهتر است در خارج از مدینه با دشمن روبرو شویم!
اما بزرگان اصحاب و صاحبان رأی عقیده داشتند كه: باید از مدینه خارج نشویم و در شهر بمانیم، اگر مشركین به شهر هجوم آوردند، از آن دفاع میكنیم و در داخل شهر به دفع دشمن میپردازیم.
رسول اكرم ج نیز با رأی این گروه موافق بودند، زیرا از یک طرف مدینه شهری محكم و استوار بود و جنگ با دشمن در كوچههای آسانتر بود؛ و از طرف دیگر، اگر مسلمانان در مدینه میماندند و دشمن به شهر حمله مینمود، كودكان و زنان نیز میتوانستند با مردان در دفع دشمن همكاری نمایند.
اما زمانی كه آن حضرت ج اصرار جوانان و اكثریت اصحاب را به خروج از مدینه و مقابله با دشمن در خارج از شهر دیدند، از رأی خویش منصرف و با رأی آنها موافقت كردند.
این گروه وقتی كه موافقت پیامبر ج را دیدند، ترسیدند كه مبادا آن حضرت ج در نتیجهی اصرار آنها و از روی اكراه با رای آنان موافقت نموده باشد، بنابراین، به آن حضرت ج عرض كردند كه: اگر میخواهید در مدینه بمانیم و در داخل شهر دشمن را دفع نماییم؟. اما رسول خدا ج فرمودند: «وقتی پیامبری زره جنگی پوشید، دیگر روا نیست آن را بیرون آورد تا اینکه خداوندأ میان او و دشمنانش حكم كند». و بدین ترتیب با سپاه اسلام از مدینه خارج گردیده و رهسپار اُحد شدند.
در اینجا به وضوح دیده میشود كه آن حضرت ج به رأی اكثریت احترام گذاشتند و از رأی خویش در مقابل آن صرفنظر نمودند. گرچه یاران با وفایش نسبتِ به احترامی كه به رسول اكرم ج داشتند، از رأی خویش منصرف شدند و از نبی كریم ج خواستند به رأی خویش عمل نماید. اما آن حضرت ج به رأی شورا (رأی اكثریت) احترام گذاشت و با انصراف از رأی خویش، نظر اكثریت را عملی نمود.
۴- شورا در غزوه احزاب (خندق):
زمانی كه یهودیان بنی نضیر در جنگ با مسلمانان شكست خوردند، از پیامبر اكرم ج تقاضا نمودند كه به آنها امان بدهد و از خونشان در گذرد؛ و آنها نیز در مقابل مدینه را ترک نمایند.
رسول الله ج تقاضایشان را پذیرفت و آنها نیز به سوی خیبر و بعضی هم به سوی شام رهسپار شدند.
وقتی كه یهودیان بنی نضیر در خیبر ساكن شدند، تصمیم گرفتند انتقام خود را از مسلمانان بگیرند. بدین منظور، آنان تعدادی از بزرگان خویش را نزد قریش فرستادند و آنها را ترغیب به جنگ با مسلمین نمودند. قریشیان كه منتظر چنین فرصتی بودند، به زودی آن را پذیرفتند.
یهودیان مردم غطفان را نیز به جنگ با مسلمین دعوت نمودند، آنها هم به این دعوت پاسخ مثبت دادند. بدین ترتیب گروههای مختلفی برای جنگ با مسلمانان آماده گردیده و به فرماندهی ابوسفیان، به سوی مدینه حركت كردند.
در این غزوه (احزاب) كه به غزوه خندق نیز معروف است، رسول اكرمج در دو مورد جداگانه به مشورت اصحاب كرامش گوش فرا داده و به آن عمل نمودهاند:
الف- زمانی كه پیامبر اكرم ج از حركت سپاه دشمن آگاهی یافت، در فكر چاره جویی برآمد تا سپاه دشمن را دفع و بتواند مدینه را از شر آنها حفظ نماید.
در این زمان حضرت سلمان فارسی كه از جملهی اصحاب رسول الله ج بود، مشورت داد كه برای دفاع از مدینه، خندقی حفر شود تا از یک طرف دفاع از مدینه را سهل بسازد و از جانب دیگر دشمن نتواند به شهر نفوذ كند (داخل شود).
رسول گرامی اسلام ج رأی حضرت سلمانس را قرین مصلحت دیدند، پس دستور به حفر خندق دادند و خودشان نیز در حفر آن شرکت نمودند. کار حفر خندق را قبل از رسیدن سپاه دشمن به مدینه به پایان رساندند.
ب- وقتی كه سپاه قریشیان و غطفانیان در نزدیكی مدینه رسیدند، رسول اكرم ج با یارانش از شهر خارج گردیده و لشكر اسلام را به گونهای مستقر ساختند كه خندق میان دو سپاه متخاصم، حد فاصل قرار بگیرد.
سپاه مهاجم كه جز راه بنی قریظه كه پیمان دوستی با مسلمانان داشتند، راهی دیگری برای ورود به مدینه نداشتند، بنی قریظه را وادار ساختند تا عهد دوستی خویش با مسلمین را نقض نماید.
با عهد شكنی بنی قریظه، محاصره مسلمین تنگتر شده و مصیبت بزرگی دامنگیر مسلمانان گردید.
رسول اكرم ج برای این كه سپاه دشمن را متفرق سازد، شخصی را نزد سران قبایل غطفان فرستاد و به آنها پیشنهاد نمود كه: اگر از محاصره دست بكشید، یک سوم حاصلات خرمای یک سالهی مدینه را به شما میدهم.
آنها این پیشنهاد را پذیرفتند و بدین ترتیب صلحی در راه بود و قراردادی هم در این باب نوشته شد. اما قبل از امضای قرارداد، رسول الله ج با سعد بن معاذ و سعد بن عباده در این زمینه مشورت نموده و نظریاتشان را جویا شدند.
آن دو صحابی جلیل القدر عرض كردند: اگر این فرمان خداوندأ است، مانعی ندارد و ما به آن راضی هستیم. اما اگر فرمان الله متعالأ نیست و ما در مورد آن حق داریم ابراز نظر نمائیم، پس بدان راضی نیستیم.
پیغمبر ج فرمودند كه نه خیر این دستور الهی نیست، بلكه شخصاً مصلحت دیدم كه بدینوسیله بتوانیم از قدرت دشمن بكاهیم و مدینه را از این وضع سخت برهانیم. سپس آن حضرت ج متن قرارداد (صلحنامه) را به آنها سپرد تا نوشتههای آن را محو كنند و آنها نیز چنین كردند.
۵- شورا در حديبيه:
در سال ششم هجرت پیامبر ج همراه با هزار و چهارصد تن از مسلمانان راه مكه را به قصد زیارت كعبه شریفه در پیش گرفت. در نزدیكی مكه قریشیان سر راه مسلمانان را گرفتند و مانع ورود آنها به مكه شدند.
رسول الله ج حضرت عثمان ابن عفانس را كه نزد قریش از احترام بسزایی برخوردار بود، برای مذاكره و گفتگو با آنها به مكه فرستاد. قریش عثمانس را نزد خود نگه داشتند و میان مسلمانان چنین شایع شد كه آنها عثمانس را به شهادت رساندهاند.
با شنیدن این خبر، حضرت محمد مصطفی ج موضوع را با یارانش در میان گذاشت و از ایشان در مورد جنگ با قریش مشورت خواست. آنها متفقاً آمادگی خود را برای جنگ با مشركان ابراز داشتند و با رسول الله ج عهد بستند و بیعت كردند. این پيمان در تاریخ اسلام بنام "بیعت رضوان" معروف است؛ بيعتی كه بنابر انعقاد آن، خداوندأ رضایت و خشنودی اش را از یاران پیامبر و مسلمین ابراز داشته و آنان را مورد تحسين قرار داده است [۲۱].
۶- شورا در غزوه حنین:
پس از گذشت پانزده روز از فتح مكه، به پیامبر اكرم ج خبر رسید كه مردم هوازن به فرماندهی مالک بن عوف نضری و كمک طایفه ثقیف، برای جنگ با مسلمین آماده شدهاند و سپاه خویش را به منظور مقابله با مسلمین، در دره حنین مستقر نمودهاند.
پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد مصطفی ج با ده هزار نفر از مهاجرین و انصار به اضافهی دو هزار نفر از تازه مسلمان شدگان مكه، برای دفع آنان از مكه بیرون شدند. زمانی كه مسلمانان به دره حنین رسیدند، ناگهان مردم هوازن و ثقیف از كمینگاه خود بیرون آمده و بر مسلمانان حمله كردند.
مسلمانان هرچند در اول از حمله غافلگیرانهی دشمن دچار پراگندگی شدند، اما به یاری الله متعالأ، پیروزی نصیب مسلمانان گردیده، دشمن شكست خورد و غنایم زیادی نصیب مسلمانان گردید.
پس از این شكست، نمایندگان هوازن نزد رسول الله ج آمدند و مسلمان شدند. آنگاه تقاضا نمودند تا مسلمین اسیران (زنان و كودكان) و اموالشان را به آنان پس بدهند.
پیامبر ج آنها را مخیر ساخت كه از میان اسیران و اموال یكی را انتخاب نمایند. پس آنها زنان و فرزندانشان را بر اموال ترجیح دادند.
حضرت محمد ج رو به سوی مسلمانان نموده و فرمودند: برادران شما (فرستادگان هوازن) از عمل خود پشیمان هستند و توبه كنان به شما روی آوردهاند. من صلاح میدانم كه فرزندان و زنانشان را به ایشان باز گردانیم.
سپس آن حضرت ج رو سوی فرستادگان هوازن نموده فرمودند: من سهم خود و بنی عبدالمطلب را به شما بخشیدم!
مهاجرین و انصار نیز حق خود را بخشیدند. اما اقرع بن حابس گفت: من و بنی تمیم حق خود را نمیبخشیم. عیینة بن حصن گفت: پاسخ من و بنی فزاره منفی است. عباس بن مرداس نیز گفت: پاسخ من و بنی سلیم منفی است. اما مردم بنی سلیم سهم خود را به پیامبر ج بخشیدند.
رسول الله ج به كسانی كه راضی نبودند، گفتند: هر یک از شما كه به این پیشنهاد راضی نیست، در بدل رهایی این اسیران، میتواند عوض آن را از غنایمی كه بعداً به دست میآید، بگیرد.
آنها (ناراضیان) با این پیشنهاد رضایت خود را اعلان کردند و اسیران هوازن را آزاد نمودند. سپس آن حضرت ج از حاضرین پرسیدند: آیا به این تصمیم راضی هستید و یا خیر؟
حاضرین همه گفتند: ای رسول خدا! ما راضی و تسلیم هستیم!
طوری كه دیده میشود، رسول اكرم ج در مورد غنایم غزوه حنین میخواستند آراء و نظریات همه مسلمین را در آن زمینه بدانند، سپس تصمیمی اتخاذ نمایند كه همهی مسلمانان به آن راضی باشند. بدین ترتیب آن حضرت ج نخواستند بدون رضایت و اخذ مشورت از مسلمین، اسیران را آزاد سازند.
نمونههایی از سنت مبارک رسول اكرم ج در مورد شورا و مشورت در فوق ذكر گردید، همه مبین این امر هستند كه آن حضرت ج اهمیت و ارزش خاصی به شورا و نظرخواهی قایل بودند. در همه موارد (به جز از مواردی كه دستور و وحی صریح خداوندیأ در زمینه وجود داشت)، تصامیم خویش را بعد از مشورت با اصحاب رأی، اتخاذ مینمودند.
قابل ذكر است كه مشورت آن حضرت ج با امت به منظور جلوگیری از اشتباه و رسیدن به رأی صواب نبود، زیرا ایشان ج معصوم و برخوردار از علم گسترده الهی بودند، پس ضرورتی به رأی و مشوره دیگران نداشتند. اما با این وجود، بنا بر اهداف و مفاد ذیل، ایشان با دیگران به مشورت میپرداختند:
۱- به منظور فراهم ساختن رضایت همگان.
۲- به منظور شخصیت دادن به امت.
۳- به منظور آزمایش دیگران.
۴- به منظور رشد فكری امت.
۵- به منظور ایجاد همكاری و مشاركت عمومی.
۶- به منظور این كه مردم بدانند حكومت وی استبدادی نیست.
۷- به منظور این كه مردم به خصوص زمامداران بدانند كه مشورت و نظرخواهی عیب و عار نیست.
۸- به منظور آموزش به امت (دیگران).
۹- به منظور قناعت دادن دیگران و آگاه ساختن آنها به اشتباهشان.
۱۰- به منظور این كه به مردم بفهماند كه به رأی یكدیگر احترام بگذارند [۲۲].
ج- شورا در گفتار، كردار و عملكرد خلفای راشدین (رضی الله عنهم):
خلفای راشدین (حضرت ابوبكر، عمر، عثمان و علی رضی الله تعالی عنهم) كه بعد از رحلت پیامبر بزرگ اسلام، حضرت محمد مصطفی ج به ترتیب امر خلافت را به عهده گرفتند، با پیروی از وحی الهی و سنت نبوی ج، اصل شورا و مشورت پذیری را به عنوان قاعده اساسی و قابل اجرا در دوران خلافتشان مد نظر داشته و آن را رعایت مینمودند.
در دوران خلفای راشده كه صفحه زرین تاریخ اسلام را تشكیل میدهد، آزادی بیان، فكر و اندیشه از جمله حقوق حقه هر فرد امت مسلمه بود. تمام افراد جامعه حق ابراز نظر در امور مختلف مربوط به دولت (حكومت) اسلامی را داشتند، دوران خلفای راشدین از این جهت نمونه و در تاریخ بشریت بینظیر است.
خلفای راشدین از استبداد و مطلقیت دوری جسته و تصامیم خویش را در صورت امكان، بر اساس اتفاق آراء و در صورت عدم دسترسی به آن، با اكثریت آراء اتخاذ و به آن عمل مینمودند.
در ذیل برخی از شوراهای خلفای راشده را منحیث نمونه ذكر مینمائیم تا شاهدی بر گفتهها و مصداقی بر ادعاهایمان باشد:
[۱۲] «ما رأیت أحداً قط كان أكثر مشورةً لأصحابه من رسول الله ج». [۱۳] عبدالكریم زیدان، اصول دعوت: ص ٣٢٥. [۱۴] روایت مذکور از رسول الله ج با الفاظ فوق الذکر روایت نشده است بلکه آن را ابن ابی شیبه در مصنف خود به صورت مقطوع از حسن بصری / روایت نموده است. (مُصحح) [۱۵] ابوالاعلی مودودی، خلافت و ملوكیت: ص ٦١. [۱۶] جنگ بنی مصطلق: مردم بنی مصطلق به سركردگی حارث بن ابی ضرار قصد جنگ با پیامبر خدا ج و مسلمان را داشتند و برای این جنگ آماده شده بودند. زمانی كه این خبر به پیامبر اكرم ج رسید، آن حضرت با سپاه اسلام به سوی آنها رفته و در کنار آبی كه "مریسیع" نام داشت با آنها روبرو شد. درین مواجهه جنگی، مردم بنی مصطلق فراری شده و مسلمانان تعداد زیادی از آنها را اسیر و اشتران شان را به غنیمت گرفتند. پس از جنگ مذكور كه در تاریخ اسلام بنام جنگ بنی مصطلق یاد میشود، پیامبر اكرم ج با جویریه دختر حارث "پیشوای مردم بنی مصطلق" ازدواج نمودند. [۱۷] حسن ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام: ج ١، ص ١٤٣ - ١٤٤. [۱۸] عبدالحی الهی، منبع پیشین: ص ١٥١. [۱۹] همچنان: ص ١٥١. [۲۰] مطابق بعضی از روایات، حضرت عباس بن عبدالمطلبس، كاكای آنحضرت ج توسط نامهای رسول الله ج را از حركت سپاه قریش و تعداد آنها آگاه ساخت. [۲۱] رجوع كنيد: سوره فتح، آيه ۱۸. [۲۲] برای معلومات بیشتر رجوع كنید به كتب سیاسی اسلامی از جمله: فقه سیاسی اسلام، جلد اول (اصول سیاست داخلی اسلام) نوشته ابوالفضل شكوری، صفحات ٢٩٠- ٢٩٥ و كتاب (حقوق و سیاست در قرآن) محمد تقی مصباح یزدی، صفحات ٣١٠- ٣١٢.