شورا در اسلام

فهرست کتاب

١-شورا در مورد مانعین زكات

١-شورا در مورد مانعین زكات

بعد از وفات رسول الله ج و به عهده گرفتن زعامت مسلمین توسط صدیق اكبرس، جامعه اسلامی دچار هرج و مرج، تشنج و كشمكش داخلی گردید. علت همه این مصایب را، ارتداد برخی از قبایل عرب، ظهور مدعیان پیغمبری (ظهور پیامبران كاذب) و ظهور مانعین (منكرین) زكات تشكیل می‌داد.

در مورد مرتدین و مدعیان پیامبری همه اتفاق نظر داشتند كه علیه آن‌ها باید مبارزه (جهاد) صورت گیرد؛ و دشمنان دین اسلام نابود گردند. زیرا نصوص صریحی از آیات قرآنی و احادیث نبوی در این مورد وجود داشت كه اتخاذ تصمیم در این زمینه را آسان ساخته بود.

هرچند نصوصی در مورد زكات و این كه زكات از اركان اسلام بوده و امتناع و انكار از آن، مانند امتناع و انكار از دین اسلام می‌باشد، وجود داشت. با آن هم زمانی كه ابوبكر صدیقس می‌خواست به سركوب مانعین زكات بپردازد، در این مورد با اصحاب كرام مشورت نمودند.

حضرت عمر فاروقس بر این نظر بودند كه مانعین زكات نباید به صورت مسلحانه سركوب شوند؛ و برای اثبات رأی خویش به حدیث شریفی كه تضمین كننده جان و مال گویندگان كلمه (لا اله الا الله محمد رسول الله) است، استدلال ‌نمودند [۲۳].

اما حضرت ابوبكر صدیقس اعتقاد به اصل زكات را مشمول اعتقاد به كلمه طیبه دانسته و معتقد بودند: ضمانتی كه از خون و مال مسلمان در حدیث نبوی ج شده است، مشروط به پایبندی مسلمان به اركان و اصول دین است. یعنی شخص زمانی مسلمان می‌باشد و جان و مالش در صورتی محفوظ است كه اسلام را مانند كل تجزیه ناپذیری بپذیرد؛ و تفاوتی میان كلمه طیبه و اصل زكات قایل نشود، در غیر آن، تضمین مصئونیت كه مشروط به مسلمان بودن شخص است، از بین رفته و شخص از دایره اسلام خارج و مرتد محسوب می‌گردد. ایشان به لفظ "الا بحقها" در حدیث مذكور تاكید می‌نمودند.

ابوبكر صدیقس برای اثبات گفته‌هایش، استدلال به آیات قرآنی نموده و پس از مدتی مباحثه و گفتگو، عمر فاروقس را با ارائه دلایل منصوص متقاعد نمودند.

طوری كه دیده ‌می‌شود، قضیه متذكره منصوص است نه اجتهادی؛ و زمانی كه نصی وجود داشته باشد، اعتبار از آن نص بوده و در آن زمینه نیازی به اجتهاد و شورا نیست. با این وجود باز هم خلیفه مسلمین موضوع را مورد گفتگو و مباحثه قرار دادند تا هر نوع سوء تفاهم در این زمینه را مرفوع سازند.

[۲۳] «أُمِرْتُ أَنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى يَقُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، فَمَنْ قَالَهَا فَقَدْ عَصَمَ مِنِّي مَالَهُ وَدَمَهُ إِلَّا بِحَقِّهِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللهِ»؛ یعنی: امر شده‌ام كه با مردم بجنگم تا آن وقت كه بگویند معبودی بجز الله نیست و محمد فرستاده و رسول او است. هرگاه كسی این كلمه را گفت مال و خون وی محفوظ خواهد بود مگر به حق آن و حساب وی (آن‌ها) با خداأ است.