شورا در اسلام

فهرست کتاب

٤-شورا در مورد تقسیم اراضی (زمین‌های) عراق

٤-شورا در مورد تقسیم اراضی (زمین‌های) عراق

بعد از این كه عراق در زمان خلافت حضرت فاروق اعظمس توسط مسلمین فتح گردید، مجاهدین اسلام كه اراضی مذكور را غنیمت جنگی می‌دانستند، خواستار تقسیم آن میان رزمندگان اسلام شدند.

این مجاهدین كه در رأس‌شان حضرت عبدالرحمن بن عوفس قرار داشت، خواسته‌شان مورد قبول خلیفه دوم قرار نگرفت، زیرا، عمر فاروقس زمین‌های مذكور را فَيء [۲۷] می‌دانستند و باید به دولت اسلامی تعلق می‌گرفت. آنگاه می‌شد همان زمین‌ها را با گرفتن مالیات مخصوص به صاحبانشان داد، نه این كه میان مجاهدان تقسیم شود. بدین ترتیب، از طرفی لطفی به مردمان آن سرزمین‌ها شده بود؛ و از جانب دیگر، برای دفاع از آن مناطق لازم بود نیروهایی در آنجا مستقر شود كه می‌شد از افراد همان مناطق به اضافه نیروهای فرستاده شده از مركز، این مشكل را برطرف ساخت و همچنین در اكمالات آن‌ها (نیروهای مرزی) سهولت ایجاد كرد.

یعنی: فاروق اعظمس به این نظر بودند كه اراضی مذكور فئ است و نباید در بین مبارزین تقسیم شود، بلكه همه مسلمین در آن ذیحق هستند. اما اصرار مجاهدین خلیفه ثانی را وادار ساخت تا قضیه را به شورا ارجاع نماید.

زمانی كه امیرالمومنین با مهاجرین مشورت نمودند، آن‌ها اختلاف در این مورد اختلاف نظر داشتند. چنانکه روایت شده است: حضرت بلالس رأی مخالف با حضرت عمرس را اظهار نمود و تا‌اندازه‌ای بر مخالفت خود با نظر وی اصرار ورزید. امیرالمومنین عمرس دعا نموده و می‌گفتند:

«‌ای پروردگار! بلال و اصحابش را از من كفایت كن» [۲۸].

بالآخره پس از بحث و گفتگوی بسیار، حضرت بلالس زمانی كه رأی عمر س را به صواب نزدیک‌تر یافت، از نظر خویش صرفنظر نموده و هم رأی عمرس گردید.

پس از آن حضرت فاروق اعظمس با ده نفر از صاحبنظران انصار(پنج نفر از اوس و پنج نفر از خزرج) موضوع را به مشوره گذاشتند. هرچند اختلاف نظرهایی موجود بود، اما خلیفه مسلمین با ارائه دلایل مقنع و استدلال قوی، آن‌ها را قانع ساخته و با خود هم رأی نمودند.

[۲۷] فَيء: مالی است كه بدون جنگ و خونریزی از اجانب بدست آید. غنیمت به معنای لغوی (یافتن چیزی بدون رنج و عوض) مرادف فَيء است. اما معنی اصطلاحی غنیمت (مالی كه در اثر جهاد و یا دفاع بدست مسلمانان افتد كه بعضاً آن را غنیمت دار الحرب نیز می‌نامند) برعكس فَيء (مالی كه بدون جنگ و خونریزی بدست مسلمانان می‌آید) است. [۲۸] محمد قطب، اسلام و سیكولاریست‌ها: ص ١١٣.