الف- شورا در قرآن کریم
در قرآنكریم از شورا و مشورت در موارد مختلفی سخن گفته شده؛ و از آن به عنوان عمل مبارک و پسندیده یاد گردیده است. چنانکه در سوره بقره، ضمن شرح داستان آفرینش و پیدایش انسان، به مشورت و نظرخواهی الله متعالأ از فرشتگان در مورد خلقت آدم اشاره شده است:
﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٞ فِي ٱلۡأَرۡضِ خَلِيفَةٗۖ قَالُوٓاْ أَتَجۡعَلُ فِيهَا مَن يُفۡسِدُ فِيهَا وَيَسۡفِكُ ٱلدِّمَآءَ وَنَحۡنُ نُسَبِّحُ بِحَمۡدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَۖ قَالَ إِنِّيٓ أَعۡلَمُ مَا لَا تَعۡلَمُونَ﴾[البقرة: ۳۰]
«و (بیاد بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در زمین جانشینی قرار خواهم داد. گفتند: آیا کسی را در آن قرار میدهی که در آن فساد و خونریزی کند؟ ما تسبیح و حمد تو را به جا میآوریم و تو را تقدیس میکنیم. پروردگار فرمود: یقیناً من میدانم آنچه را که شما نمیدانید».
طوریكه از آیه فوق بر میآید، خداوند متعالأ با آنكه علم مطلق و كامل دارد و نیازی به مشورت دیگران برای تكمیل معلومات خویش ندارد، مع ذلک بطور بلاكیف با فرشتگان در امر آفرینش انسان مشورت نموده و نظر آنها را در این زمینه جویا میشود، تا باشد این عمل نیكو و مبارک در میان نسل بشر، مروج و مورد عنایت قرار گیرد.
در جای دیگری از قرآنكریم، خداوند متعالأ به پیامبر اكرم ج دستور میدهد در کارها با یاران خویش مشوره نماید:
﴿فَبِمَا رَحۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡۖ وَلَوۡ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ ٱلۡقَلۡبِ لَٱنفَضُّواْ مِنۡ حَوۡلِكَۖ فَٱعۡفُ عَنۡهُمۡ وَٱسۡتَغۡفِرۡ لَهُمۡ وَشَاوِرۡهُمۡ فِي ٱلۡأَمۡرِۖ فَإِذَا عَزَمۡتَ فَتَوَكَّلۡ عَلَى ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلۡمُتَوَكِّلِينَ١٥٩﴾[آل عمران: ۱۵۹]
ترجمه: «پس به (سبب) رحمت الهی است که تو با آنان نرم خو (و مهربان) شدی، و اگر تند خو و سخت دل بودی، قطعا از اطراف تو پراکنده میشدند، پس از آنان در گذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کارها، با آنان مشورت کن، و آنگاه که تصمیم گرفتی بر الله توکل کن، زیرا که الله توکل کنندگان را دوست میدارد».
در این آیه مباركه، كلمه "امر" به شكل "الامر" آمده است كه معرف "ال" یا "الف" و "لام" از نگاه قواعد ادبی، عمومیت را میرساند، یعنی شورا مربوط به یک و یا چند مورد نمیگردد، بلكه در تمام مسایل كه در مورد آن نص صریحی وجود نداشته و به سرنوشت و حیات مسلمین تعلق داشته باشد، مشورت كردن و نظرخواهی از اهل رأی در آن زمینه جواز دارد. زیرا، اتخاذ تصامیم درست و عادلانه، بالخصوص در مسایلی كه به منافع و مصالح عموم مسلمانان تعلق داشته باشد، واجب است و دستیابی به حق و عدالت، بدون مشورت ممكن نیست. پس بر اساس قاعده (مَا لَا يَتِمُّ الْوَاجِبُ إلَّا بِهِ فَهُوَ وَاجِبٌ= هر آنچه که واجب جز بدان کامل نشود، آن نیز واجب است)، شورا نیز واجب میباشد.
در مورد مشروعیت شورا، قرآنكریم موضعی روشن دارد. اهمیت آن در قرآن كریم به حدی است كه حتی نام یكی از سورههای این كتاب آسمانی، (شورا) است. در این سوره خداوند متعالأ شورا و مشوره را یكی از خصایص و خصایل نیكوی امت مسلمه شمرده است:
﴿وَٱلَّذِينَ ٱسۡتَجَابُواْ لِرَبِّهِمۡ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَأَمۡرُهُمۡ شُورَىٰ بَيۡنَهُمۡ وَمِمَّا رَزَقۡنَٰهُمۡ يُنفِقُونَ٣٨﴾[الشورى: ۳۸]
ترجمه: «و کسانیکه (دعوت) پروردگارشان را اجابت کردند، و نماز را بر پا میدارند، و کارهایشان بین آنان به (صورت) مشورت است، و از آنچه به آنها روزی دادهایم. (در راه الله) انفاق میکنند».
برخی دیگر از آیات قرآن كریم نیز به شورا و مشورت و این كه بعضی از اشخاص با اطرافیان خود در امور و شئون مختلف مشورت میكردهاند، اشاره دارد. به گونه مثال، در داستان حضرت موسی÷ میخوانیم كه وقتی یكی از پیروان حضرت موسی÷ با یكی از دشمنان آن نبی الله÷ دعوا و نزاع كرد و پیرو آن حضرت÷ از وی كمک خواست، حضرت موسی÷ به طرفداری از وی، مشتی به سینه دشمن زد، هر چند قصد كشتن وی را نداشت، آن شخص بر اثر ضربت مشت آن حضرت÷ فوت نمود... . زمانی كه خبر قتل آن شخص بدست حضرت موسی÷ انتشار یافت و به فرعون رسید، فرعون با درباریانش درین مورد به مشوره پرداخت:
﴿وَجَآءَ رَجُلٞ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِينَةِ يَسۡعَىٰ قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ يَأۡتَمِرُونَ بِكَ لِيَقۡتُلُوكَ فَٱخۡرُجۡ إِنِّي لَكَ مِنَ ٱلنَّٰصِحِينَ٢٠﴾[القصص: ۲۰]
ترجمه: «و (در این هنگام) مردی از دورترین نقطه شهر شتابان آمد (و) گفت: ای موسی! همانا بزرگان (و اشراف قوم) دربارۀ تو مشورت میکنند؛ تا تو را بکشند، پس بیدرنگ (از شهر) بیرون شو، بیتردید من از خیر خواهان تو هستم».
طوریكه از آیه فوق بر میآید، فرعون با آنكه دعوای خدایی داشت و (أنَا رَبُّكُمُ الأعْلى) [۱۱] میگفت، با آن وجود باز هم به شورا و مشورت رو آورده و خود را بینیاز از آن نمیدید. این امر نشان دهنده اهمیت و نیاز بشر به شورا است.
در جای دیگری، قرآن كریم از نامه سلیمان÷ به بلقیس ملكه سباء یاد آوری نموده و واكنش ملكه سباء را در برابر نامه آن حضرت÷ چنین بیان میكند:
﴿قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ إِنِّيٓ أُلۡقِيَ إِلَيَّ كِتَٰبٞ كَرِيمٌ٢٩ إِنَّهُۥ مِن سُلَيۡمَٰنَ وَإِنَّهُۥ بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ٣٠ أَلَّا تَعۡلُواْ عَلَيَّ وَأۡتُونِي مُسۡلِمِينَ٣١ قَالَتۡ يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمَلَؤُاْ أَفۡتُونِي فِيٓ أَمۡرِي مَا كُنتُ قَاطِعَةً أَمۡرًا حَتَّىٰ تَشۡهَدُونِ٣٢﴾[النمل: ۲۹-۳۲]
ترجمه: «(ملکه سبا) گفت: ای بزرگان، به راستی نامۀ پر ارزشی به سوی من افکنده شده! همانا آن (نامه) از سلیمان است، و چنین است: به نام الله بخشندۀ مهربان.(۳۰) بر من برتری مجویید، و تسلیم شده نزد من بیایید. (ملکه) گفت: ای بزرگان، در کار من رأی دهید، که من هیچ کار مهمی را بدون حضور (و مشورت) شما تصمیم نگرفتهام (و انجام ندادهام)».
در سوره "طه" به صورت ضمنی به موضوع شورا اشاره شده است. آنجایی كه حضرت موسی÷ از خداوندأ میخواهد:
﴿وَٱجۡعَل لِّي وَزِيرٗا مِّنۡ أَهۡلِي٢٩ هَٰرُونَ أَخِي٣٠ ٱشۡدُدۡ بِهِۦٓ أَزۡرِي٣١ وَأَشۡرِكۡهُ فِيٓ أَمۡرِي٣٢﴾[طه: ۲۹-۳۲]
یعنی: «و برای من (یاور و) وزیری از خاندانم قرار ده. برادرم هارون را. به (وسیله) او پشت مرا محکم کن. و او را در کار (رسالت) من شریک ساز».
آيات فوق نشان میدهد كه موسی÷ با آنكه پيامبر بود، از خداوندأ میخواهد هارون برادرش را همكار وی سازد تا با همكاری، هماهنگی و با تفاهم و مشوره با یكدیگر امور را به پیش ببرند.
همچنان در جای دیگری از قرآن كریم به مشورت میان زن و شوهر در امور مربوط به زندگی مشترکشان چنین تأكید شده است:
﴿وَٱلۡوَٰلِدَٰتُ يُرۡضِعۡنَ أَوۡلَٰدَهُنَّ حَوۡلَيۡنِ كَامِلَيۡنِۖ لِمَنۡ أَرَادَ أَن يُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَۚ وَعَلَى ٱلۡمَوۡلُودِ لَهُۥ رِزۡقُهُنَّ وَكِسۡوَتُهُنَّ بِٱلۡمَعۡرُوفِۚ لَا تُكَلَّفُ نَفۡسٌ إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةُۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوۡلُودٞ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦۚ وَعَلَى ٱلۡوَارِثِ مِثۡلُ ذَٰلِكَۗ فَإِنۡ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٖ مِّنۡهُمَا وَتَشَاوُرٖ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡهِمَاۗ وَإِنۡ أَرَدتُّمۡ أَن تَسۡتَرۡضِعُوٓاْ أَوۡلَٰدَكُمۡ فَلَا جُنَاحَ عَلَيۡكُمۡ إِذَا سَلَّمۡتُم مَّآ ءَاتَيۡتُم بِٱلۡمَعۡرُوفِۗ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ بَصِيرٞ٢٣٣﴾[البقرة: ۲۳۳]
ترجمه: «و مادران (باید) فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند. (این دستور) برای کسی است که بخواهد دوران شیر خوارگی را تکمیل کند. و بر آن کس که فرزند برای او متولد شده (پدر) لازم است خوراک و پوشاک آنان (= مادران) را بطور شایسته (در مدت شیر دادن بپردازد) هیچ کس جز بهاندازه تواناییاش مکلف نمیشود. نه مادر به خاطر فرزندش و نه پدر به سبب فرزندش باید زیان ببیند. و مانند همین (احکام) بر وارث (نیز) لازم است، پس اگر آن دو با رضایت و مشورت یکدیگر بخواهند. (کودک را زودتر) از شیر بازگیرند، گناهی بر آنها نیست، و اگر خواستید که برای فرزندان خود دایهای بگیرید، گناهی بر شما نیست؛ به شرط اینکه آنچه را که مقرر کردهاید، بطور شایسته بپردازید. و از الله بترسید، و بدانید که الله به آنچه انجام میدهید؛ بیناست».
به همین گونه، در جای دیگری از قرآن كریم نیز به زن و شوهر سفارش شده تا بعد از مشورت با یكدیگر، در امور مربوط به فرزندانشان تصمیم بگیرند:
﴿فَإِنۡ أَرۡضَعۡنَ لَكُمۡ فََٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَأۡتَمِرُواْ بَيۡنَكُم بِمَعۡرُوفٖۖ وَإِن تَعَاسَرۡتُمۡ فَسَتُرۡضِعُ لَهُۥٓ أُخۡرَىٰ٦﴾[الطلاق: ۶]
ترجمه: «پس اگر (فرزندتان را) برای شما شیر میدهند، مزدشان را بپردازید، و (این کار را) به نیکی و با مشورت همدیگر انجام دهید، و اگر به توافق نرسیدید، پس زن دیگری (به درخواست شوهر) او را شیر دهد».
[۱۱] فرعون كه دعوی خدایی داشت به مردم میگفت: «من معبود و پروردگار بزرگ شما هستم».