دلیل امامت از قرآن کریم
شما مدعی هستید که آیه ٥٥ سوره مائده قویترین دلیل شما شیعیان اثناعشری بر امامت است:
﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ٥٥﴾.
«جز این نیست که ولىّ شما، الله و رسولش و مؤمنانى هستند که نماز بر پاى مىدارند و آنان در اوج فروتنى، زکات مىپردازند».
طوسی[١٩] در این باره مینویسد:[٢٠]
«و اما نص بر امامت ایشان از قرآن کریم: قویترین دلیل بر امامت این فرموده خداوند متعال است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ٥٥﴾[المائدة: ٥٥]».
و طبرسی[٢١] مینویسد:
«این آیه از واضحترین دلائل بر صحت امامت بلا فصل علی ابن ابی طالب س بعد از پیامبر ج است[٢٢]».
پرسش ما این است که امامت در کجای این آیه ذکر شده است؟!
حتما خواهید گفت: ولایت در آیه کریمه به معنی امامت است! شما چگونه ولایت را به امامت تفسیر کردهاید؟ در حالیکه قبل و بعد از این آیه هم ولایت ذکر شده، اما به اجماع شیعه و سنی در هیچ جا از موارد مذکور ولایت به معنی امامت نیست، چه قبل و چه بعد از این آیه.
بیایید با هم درباره این آیات دقت کنیم و ببنیم که با کمال شگفتی این آیه را چگونه از سیاق و روند طبیعی آن بیرون آورده و به نفع خودتان تفسیر کردهاید:
﴿۞يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡيَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِيَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِينَ٥١ فَتَرَى ٱلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٞ يُسَٰرِعُونَ فِيهِمۡ يَقُولُونَ نَخۡشَىٰٓ أَن تُصِيبَنَا دَآئِرَةٞۚ فَعَسَى ٱللَّهُ أَن يَأۡتِيَ بِٱلۡفَتۡحِ أَوۡ أَمۡرٖ مِّنۡ عِندِهِۦ فَيُصۡبِحُواْ عَلَىٰ مَآ أَسَرُّواْ فِيٓ أَنفُسِهِمۡ نَٰدِمِينَ٥٢ وَيَقُولُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُوٓاْ أَهَٰٓؤُلَآءِ ٱلَّذِينَ أَقۡسَمُواْ بِٱللَّهِ جَهۡدَ أَيۡمَٰنِهِمۡ إِنَّهُمۡ لَمَعَكُمۡۚ حَبِطَتۡ أَعۡمَٰلُهُمۡ فَأَصۡبَحُواْ خَٰسِرِينَ٥٣ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ مَن يَرۡتَدَّ مِنكُمۡ عَن دِينِهِۦ فَسَوۡفَ يَأۡتِي ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ يُحِبُّهُمۡ وَيُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡكَٰفِرِينَ يُجَٰهِدُونَ فِي سَبِيلِ ٱللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوۡمَةَ لَآئِمٖۚ ذَٰلِكَ فَضۡلُ ٱللَّهِ يُؤۡتِيهِ مَن يَشَآءُۚ وَٱللَّهُ وَٰسِعٌ عَلِيمٌ٥٤ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ ٱلَّذِينَ يُقِيمُونَ ٱلصَّلَوٰةَ وَيُؤۡتُونَ ٱلزَّكَوٰةَ وَهُمۡ رَٰكِعُونَ٥٥ وَمَن يَتَوَلَّ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزۡبَ ٱللَّهِ هُمُ ٱلۡغَٰلِبُونَ٥٦ يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ دِينَكُمۡ هُزُوٗا وَلَعِبٗا مِّنَ ٱلَّذِينَ أُوتُواْ ٱلۡكِتَٰبَ مِن قَبۡلِكُمۡ وَٱلۡكُفَّارَ أَوۡلِيَآءَۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ إِن كُنتُم مُّؤۡمِنِينَ٥٧ وَإِذَا نَادَيۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ ذَٰلِكَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا يَعۡقِلُونَ٥٨﴾[المائدة: ٥١-٥٨].
«اى مؤمنان، یهود و نصارى را به دوستی [خویش] مگیرید. آنان دوستان یکدیگرند و هر کس از شما آنان را به دوستی بپذیرد، به راستى که خود از آنان است. بى گمان الله گروه ستمکاران را هدایت نمىکند(٥١) آنگاه بیمار دلان را مىبینى که در [دوستى] آنان مىکوشند. مىگویند: مىترسیم که بلایى به ما برسد، پس نزدیک است که الله فتح یا چیزى [دیگر] از نزد خویش در میان آرد، آنگاه از آنچه در دل خویش پنهان داشتند، پشیمان شوند (٥٢)و مؤمنان مىگویند: آیا اینانند کسانى که [با] سختترین سوگندهاى خویش به الله سوگند خوردند که آنان با شما هستند. کارهایشان تباه شده و زیانکار شدهاند (٥٣)اى مؤمنان، هر کس از شما که از دینش برگردد [بداند که] الله گروهى را در میان خواهد آورد که آنان را دوست مىدارد و [آنان نیز] او را دوست مىدارند. [قومى که] بر مؤمنان فروتن و بر کافران درشتخویند، در راه الله جهاد مىکنند و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهاى نمىهراسند، این فضل الله است، آن را به هر کس بخواهد مىدهد. و الله گشایشگر داناست (٥٤)جز این نیست که دوست شما، الله و رسولش و مؤمنانى هستند که نماز بر پاى مىدارند و آنان در اوج فروتنى، زکات مىپردازند (٥٥)و هر کس الله و رسولش و مؤمنان را دوست بدارد، [بداند که] حزب خداست که پیروز است (٥٦) اى مؤمنان، آنان را که دینتان را به ریشخند و بازى گرفتند از پیروان کتابهای آسمانی پیشین و [نیز دیگر] کافران را به دوستی [خویش] مگیرید. و اگر ایمان دارید، از الله بترسید (٥٧)و چون به نماز فرا مىخوانید، آن را به ریشخند و بازیچه میگیرند. این به سبب آن است که آنان قومى هستند که خرد نمىورزند (٥٨)».
پرسش هر انسان عاقل از شما این است که چگونه به خود اجازه دادید از میان شش موردی که در این چند آیه مربوط به یکدیگر، ذکر ولایت آمده فقط یکی را به امامت تفسیر کنید؟!
قرآن کریم پر است از این کلمه، چه جایی که خداوند خودش مستقیما مطلبی فرموده و چه جایی که از زبان دیگران نقل کرده؟ و طبعا با اشتقاقات متعددی ذکر شده، در تمام قرآن یک بار هم به معنی امامت نیامده!! چطور شد که اینجا کلمه ولایت خود بخود چرخید و به معنی امامت اظهار وجود نمود؟!
[١٩]- شیخ الطائفه أبوجعفر محمد بن الحسن متوفی ٤٦٠هـ.
[٢٠]- تلخیص الشافعی٢/١٠.
[٢١]- أبو علی الفضل بن الحسن بن الفضل الطبرسی ٥٤٨ ـ ٤٧١ـ هـ.
[٢٢]- مجمع البیان٢/١٢٨.