گفتگوی عقلانی با شیعیان

فهرست کتاب

سبب ورود حدیث

سبب ورود حدیث

ممکن است کسی بپرسد، که وقتی مقصود این حدیث امامت عظما و تعیین خلیفه و جانشین برای پیامبر  ج نیست پس مراد و منظور آن چیست؟

محمد بن جریر طبری[٢٧] / سبب یا علتی که پیامبر گرامی  ج دور از جمع حجاج این حدیث را فرمودند بیان می‌کند:

هنگامی که علی بن ابی طالب س از یمن باز می‌گشتند بین ایشان و بعضی صحابه اختلاف پیش آمده بود که پیامبر  ج برای بر طرف کردن اختلاف مذکور این حدیث را فرمودند.

طبری با سند خودش نقل می‌کند:

که وقتی علی بن ابی طالب س از یمن بازگشت تا اینکه با پیامبر  ج در مکه ملاقات کند، خودش زودتر از سایر همراهان به دیدار رسول الله  ج شتافت و یک نفر از یارانش را بر آنان امیر تعیین نمود، شخصی که علی بن ابی طالب او را به عنوان معاون خودش تعیین کرده بود، سلیقه بخرچ داد و از پارچه‌های بیت المالی که همراه داشتند هر کدام از همراهان را لباسی نو پوشاند. وقتی که گروه مذکور به مکه رسیدند، و علی به استقبالشان آمد، دید که لباس نو پوشیده‌اند، معاونش را سرزنش کرد و گفت این چه کاری است که تو کردی؟ گفت: به آنان لباس نو پوشاندم تا در چشم مردم خوب جلوه کنند. علی فرمود: تو کار بدی کردی، همین الآن قبل از اینکه خدمت رسول الله  ج برسیم لباس‌ها را برگردان، او لباس‌ها را گرفت و به بیت المال بر گرداند، گروه همراه از این برخوردی که با آنان شده بود از علی رنجیده شدند.

ابن کثیر[٢٨] / می‌نویسد:

«این مبحث درباره ورود حدیثی دال بر این است که پیامبر  ج در جایی بین مکه و مدینه هنگامی که از حجة الوداع باز می‌گشتند در نزدیکی جحفه که به آن غدیر خم گفته می‌شد خطبه‌ای ایراد فرمودند و در آن فضیلت علی بن ابی طالب را بیان کردند، و به دلیل انتقاداتی که بعضی همراهان علی، که با او در یمن بودند از ایشان مطرح کردند، پیامبر  ج از علی دفاع کردند. علت حرف و حدیث همراهانش درباره او این بود که او، با آن‌ها با عدالت رفتار کرده بود، بعضی‌ها، این عدالت را به ظلم و تنگ نظری و بخل تعبیر نمودند، در حالیکه در این مورد حق با علی بود. و لذا وقتی که پیامبر اکرم  ج ادای مناسک حج را به پایان رساندند، و داشتند به مدینه باز می‌گشتند این موضوع را در اثنای راه بیان کردند، در روز یکشنبه ١٨ ذی الحجه (نهم هجری) در زیر درختی در غدیر خم خطبه عظیمی ایراد فرمودند، و در آن مطالبی مطرح کردند، از جمله از فضائل علی و امانت داری و عدالت و نزدیکی‌اش به رسول الله  ج سخن گفتند و بدینوسیله آنچه که در دل مردم (یعنی همان همراهان یمن) درباره علی بود را از بین بردند»[٢٩].

فکر می‌کنم با بیان این مطلب از معتبرترین کتب تاریخ، علت و انگیزه‌ای که رسول الله  ج را وادار کرد بعد از متفرق شدن سایر مردم و فقط در جمع عده‌ای از اصحابشان که اهل مدینه بودند خطبه‌ای ایراد کنند و از فضیلت علی سخن بگویند روشن شد.

بنابراین، این موضوع به امامت ارتباطی ندارد، بلکه جریان غدیر و حدیث غدیر به یک موضوع اختلافی بین علی س و بعضی صحابه ش مربوط می‌شود که شایسته نبوده در جمع عموم مسلمانان اعلان شود.

شاید پرسشی مطرح شود که اگر چنین است پس چرا بیان این موضوع و رفع اختلاف را به مدینه موکول نکردند؟!

پاسخ این است که نبی اکرم  ج معلم و مربی و استاد کل برای امت بودند، و همچون طبیبی ماهر که با مهارت کامل و علاقه مندی فراوان زخم دل‌ها را مداوا می‌کردند، در چنین موردی که در دل یارانشان نسبت به یکدیگر کدورت ایجاد شده و هنوز تا مدینه راه بسیاری باقی مانده بود، با حکمت و فراست پیامبرانه تشخیص دادند که ماندن این فضای مکدر تا مدینه، شایسته نیست و به جو دوستانه و برادرانه صحابه لطمه می‌زند.

بویژه اینکه هر دو طرف قضیه با ایشان حضور دارند واین موضوع به کسانی که حج نکرده یا جهت نگهبانی در مدینه باقی مانده‌اند ارتباطی ندارد، تا اینکه رفع کدورت در جمع آنان انجام گیرد. پس از آنجایی که موضوع، نه به عموم مسلمانان مربوط بود تا در عرفات و منا و مکه اعلان شود و نه به اهل مدینه که در مدینه اعلان شود، لذا بهترین جا برای این آشتی کنان و رفع کدورت در مسیر مدینه بود که با یارانشان تنها شدند.

در اینجا بلافاصله از فرصت استفاده کردند و مکانت و جایگاه علی را بیان نمودند تا به آن عده تفهیم کنند که هر کس پیامبر مکرم  ج را دوست دارد و می‌خواهد رضایت و خوشنودی ایشان را حاصل کند باید علی را هم دوست داشته باشد لذا فرمودند:

«من كنت مولاه فعلي مولاه» این یک جمله کوتاه بود، اما دل‌ها را شستشو داد، این اعلان مهم در مکان مناسب و وقت مناسب بود، تقدیم و تأخیر آن به هیچوجه شایسته نبود.

بدین ترتیب مشخص شد که موضوع حدیث غدیر، انگیزه خاصی داشته و به عده خاصی مربوط بوده، و هیچ ربطی به تمام امت، و موضوع امامت و خلافت نداشته است.

[٢٧]- ۲۲۴-۳۰۲هـ ق تاریخ شناس معروف.

[٢٨]- ابوالفداء اسماعیل دمشقی متوفی ٧٧٤هـ.

[٢٩]- البدایه والنهایه ٥/٢١٩.