زمین لرزه را علی متوقف میکند؟!
کاشانی [٧٢] از مفسران شیعه اثناعشری این قصه را چنین نقل میکند:
«از فاطمه‘روایت شده که فرمود: در زمان ابوبکر زلزله آمد مردم نزد ابوبکر و عمر رفتند دیدند که آنها از ترس خانههایشان را رها کرده و به سوی علی ÷ میشتابند، مردم هم بدنبال آنها در حرکتند تا اینکه همه نزد خانه علی رسیدند، علی ÷ بدون اینکه از وضعیت موجود پروایی داشته باشد از خانه بیرون آمد، علی حرکت کرد و مردم هم در پی ایشان راه افتادند، تا اینکه به یک بلندی رسیدند، علی روی آن بلندی نشست و مردم هم اطراف او نشستند، در حالیکه همه به دیوارهای شهر که از شدت لرزه به جلو و عقب میرفت نگاه میکردند!! علی به آنها فرمود: گویا شما از آنچه دیدهاید وحشت زدهاید؟! گفتند: چگونه وحشت زده نباشیم، ما که هرگز چنین چیزی ندیدهایم! ایشان لبانش را تکان داد و دست بر روی دست شریفش زد و خطاب به زمین فرمود: ترا چه شده؟! آرام باش! پس زمین به اجازه خداوند آرام شد! مردم از آنچه دیدند بیش از تعجب اولشان وقتی که بیپروا از خانه بیرون آمد شگفت زده شدند!! فرمود: مثل اینکه از کار من تعجب کردید؟ گفتند: بله! فرمود: منم آن انسانی که خداوند فرموده است ﴿إِذَا زُلۡزِلَتِ ٱلۡأَرۡضُ زِلۡزَالَهَا١ وَأَخۡرَجَتِ ٱلۡأَرۡضُ أَثۡقَالَهَا٢ وَقَالَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَا لَهَا٣﴾[الزلزلة: ١-٣] منم آن انسان که به زمین خطاب میکند و میگوید: ترا چه شده؟ ﴿يَوۡمَئِذٖ تُحَدِّثُ أَخۡبَارَهَا٤﴾[الزلزلة: ٤] آنروز(قیامت) زمین اخبارش را به من بازگو میکند!!»[٧٣].
پس ملاحظه میفرمایید که ائمه چه قدرت و توانایی فوق تصوری داشتهاند!! اینکه با این وجود، چرا همیشه مظلوم بودهاند معلوم نیست! ما نمیدانیم!!
[٧٢]- محمد بن شاه مرتضی، ملقب به محسن معروف به ملا محسن فیض کاشانی، ١٠٠٧ ـ ١٠٩٠هـ ق.
[٧٣]- تفسیر صافی ص٥٧١.