سومین شاخص
بارز در زندگی ابوبکر صدیق اینکه در غزوه بدر نزدیکترین فرد به رسولالله ج ابوبکر صدیق بود، در عریش یا سایه بانی که برای حضرتش درست کرده بودند هیچکس دیگر جز رسول الله ج و ابوبکر س نبود.
ویژگی دیگر ابوبکر صدیق س که منحصر به فرد است و برای کس دیگری تکرار نشده امامت مسلمین در حیات رسول الله ج است. قبلا عرض شد که رسول الله ج در مرض وفاتشان دستور دادند که ابوبکر امامت مردم را در نماز به عهده داشته باشد و در تمام مدت مریضیشان ابوبکر س این مسئولیت را به عهده داشت.
این نمونهها و مواضع فراوان دیگری را در صحیحترین کتب مسلمانان میتوان یافت که برتری و منزلت ابوبکر صدیق س را از دید رسول الله ج ثابت میکند، و نشان میدهد که ایشان چقدر به پیامبر گرامی ج آن معلم شفیق و مربی بزرگوارش نزدیک بوده و آن رسول معظم ج نسبت به این شاگرد صادقشان چقدر لطف و محبت داشتهاند.
آری این خصوصیات و جایگاه ممتاز و شخصیت استثنایی ابوبکر صدیق س بود که تمام صحابه رسول الله ج را وادار کرد ایشان را به خلافت انتخاب کنند و از ته دل با این شخصیت جامع الشرایط بیعت نمایند، و در هر آنچه که ایشان به مصلحت اسلام و امت اسلامی امر و نهی میکنند از ایشان تبعیت نمایند، ایشان به عنوان مدیر توانا با پشتیبانی و حمایت کامل جامعه اسلامی آن روز، کاروانهای دعوت و جهاد را به هرسو اعزام نمود، و کشورها را با یکی پس از دیگری فتح کردند.
سر انجام عمر فاروق را برای خلافت پیشنهاد کرد و مردم هم شخصیت پیشنهادی ایشان را که دارای شرایط لازم بود با اتفاق و رضایت عموم از دل و جان انتخاب کردند زیرا تمام مردم صادقانه و با احترام کامل از ایشان اطاعت مینمودند، بدون اینکه سلطه قوم و قبیله و پلیس و مال و هدایایی مانند بعضی جوامع کسی را به اطاعت وادار کند، وقتی هم که حضرت صدیق س وفات نمود با رضایت و موافقت تمام مسلمانان در کنار رسول الله ج دفن گردید.
پرسش عقلی و منطقی این است که علت و انگیزه این محبت و احترام فوق العاده به ایشان هم در زندگی و هم پس از مردن چه بود؟ پاسخ روشن است، علت این بود که رسول الله ج در تمام مدت بیست و سه سال زندگیشان همواره ایشان را در کنار خود داشتند و به ایشان مسئولیت میسپردند.
اگر همه این جریانات - چنانکه ما معتقد هستیم- درست بوده پس ابوبکر صدیق بخشی از تحقق مقصود بعثت پیامبر گرامی ج بوده است. (یعنی اقامه حکومت اسلامی که مقدمات و فاز اول آن را خود رسول الله ج انجام دادند، و ادامه و تقویت و استمرار آن بوسیله ابوبکر صدیق و سپس سایرخلفای راشدین انجام گرفت.) و نعوذ بالله اگر اشتباه بوده پس این اهانت به مقام شامخ و مقدس آن پیامبر عظیم الشأن ج است!
بنابراین مقصود بعثت آنحضرت تحقق نیافته است!!! پس آیا عقل سالم میپذیرد که گفته شود آنچه بعد از رسول الله ج انجام گرفته بر خلاف میل و رضایت آن حضرت ج بوده است در حالیکه علت و انگیزه اینکه ابوبکر در چشم مردم بزرگ شده و مورد احترام و تعظیم قرار گرفته خود رسول الله ج بودهاند؟!
یازدهم: اینکه اگر صحابه بعد از وفات رسول الله ج مرتد شدند یعنی از دین اسلام برگشتند. پرسش این است که به کدام دین برگشتند؟! زندگیشان که روشن است، اینها به گواهی تاریخ و گواهی تمام جامعه بشری در زمان حکومتشان خدا را به یکتایی پرستیدند، نماز را برپا داشتند، زکات را ادا کردند، و ماه رمضان را روزه گرفتند و به خانه خدا حج کردند، و در راه خدا جهاد نمودند، کشورها را فتح کردند، حلال را حلال و حرام را حرام دانستند و هیچ چیز از احکام دین اسلام را ترک نکردند، در حالیکه دین زمان جاهلیت بر خلاف این مسائل بوده پس اینها به کدام دین برگشتهاند؟!
ممکن است بعضیها بگویند اینها امامت را غصب کردند، و شخص دیگری را غیر از صاحب اصلی آن به عنوان امام یا خلیفه انتخاب نمودند!
عاقلان میگویند: کسی که زمام خلافت را بدست گرفت یک نفر و از یک قبیله بود پس سایر قبایل چگونه راضی شدند که برای اینکه فردی از قبیله دیگری خلافت را بدست بگیرد از دینشان برگردند و آخرتشان را خراب کنند؟!! وشگفت انگیز اینکه همه اینها که هیچ وجه مشترکی با خلیفه ندارند از یک مرتد!! بیچون و چرا اطاعت کنند و در کنارش بایستند و تمام عمر را برای اقامه دینی که با دین پدرانشان هم مخالف است بجنگند!! آیا این تناقض نیست؟! آیا غیرت و شهامت و مردانگی و حساسیت در برابر دین و شرف تقاضا نمیکرد که آنها علیه کسی که به دین دیگری دعوت میکرد که اصلا به آن قانع نیستند شورش کنند؟!، به ادعای شیعیان اثناعشری مگر نه این است که ابوبکر بر منصب خلافت مسلط شده و امامت را که اصلی از اصول دین است لغو نموده است؟! آنگاه از مردم میخواهد که بقیه دین را بپذیرند در حالیکه باز هم به ادعای شما شیعیان اثناعشری دین بدون امامت در نزد خداوند هیچ ارزشی ندارد؟!
از این فراتر ابوبکر از مردم خواسته که در راه اقامه این دین – منهای امامت- جهاد کنند، و در راه دفاع از آن جان بدهند! شگفت اینکه همه مردم با کمال میل و رضایت کامل و بدون چون و چرا از ابوبکر صدیق (به ادعای شیعیان اثناعشری غاصب خلافت) اطاعت میکنند، دینی که بدون امامت و بدون بیعت با امام تعیین شده و از طرف خداوند، هیچ ارزشی ندارد؟!!
فرض کنید در این میان عدهای واقعا سود میبرند، اما دهها هزار نفر دیگر چرا برای منفعت چند نفر جان میدهند؟! عقل سالم این احتمالات و فرضیهها را نمیپذیرد، زیرا همه این فرضیهها از روایات نادرستی نشأت گرفته که به دروغ به اهل بیت نسبت داده شده است، پس بر اساس این گونه روایات پوچ و دروغین حکم صادر نمودند که یک امت بزرگ فقط به دلیل حسد و دشمنی با علی بن ابی طالب س که داماد و پسر عموی پیامبر ج بود نعوذ بالله مرتد شده و از اسلام بر گشتهاند!! این چه عقل و منطقی است؟!
با ابوبکر که هاشمی و قریشی نبود حسد و دشمنی نکردند، با کسی حسادت و دشمنی کردند که از قبیله بنی هاشم بود، قبیلهای که تمام قبایل و جامعه عربی آنروز در جاهلیت و اسلام به آن تعظیم و احترام داشتند!!
دلائل عقلی که اینگونه ادعاهای باطل و تخیلی را رد میکند بیشمار است ولی ما به همین اشارههای گذرا اکتفا میکنیم، ومطمئن هستیم که کسانی که خداوند دلهای آنها را برای پذیرش حق باز کرده و عقلشان را بیدار نموده باشد همین مقدار کافی است که آنها را به فکر و تأمل وادار کند و از خداوند بخواهند که آنان را به سوی حق هدایت کند، و خداوند به اقتضای لطف ومرحمت بیانتهایش هر کسی که به ریسمان او چنگ بزند و به او پناه ببرد توفیق و هدایت و رستگاری خواهد داد.