بدون ذکر امامت در قرآن حجت تمام نمیشود
به اول بحث برمیگردیم، که چگونه ممکن است خداوند چیزی را به عنوان اصلی از اصول دین یا رکن اساسی در دین بر بندگانش فرض کند اما از ترس اینکه مردم تغییرش دهند آن را در کتاب عزیزش که منشور زندگی است بیان نکند!
اگر فرض کنیم که امامت مراد و مقصود و هدف خداوند متعال بوده است، پس گناه کسانی که در کتاب عزیزش که منشور زندگیشان است، (مانند سایر اصول و ارکان دین) دلیلی بر مراد و مقصود خداوند نمییایند چیست؟!
شگفت اینکه بدون ذکر دلیل قاطع و صریح و محکم، از این بندگان خواسته میشود که نه تنها به آن «مراد و مقصود بیدلیل»، ایمان و عقیده داشته باشند، بلکه در قبال چنین اصل بیدلیلی حساب نیز پس دهند! و هیچ عمل آنان جز با عقیده به این اصل بیدلیل پذیرفته نشود!! چنین معمایی را هیچ عقل سالمی قبول نمیکند.
شایسته است که بعد از آوردن مهمترین دلیل شما شیعیان اثناعشری در اثبات امامت از قرآن کریم، که مشخص شد هیچگونه دلالتی بر امامت ندارد. مهمترین دلیل شما از سنت را نیز بیاوریم. اما اجازه دهید به دلیل اهمیتی که برای این حدیث قائلید آن را در مبحث جداگانهای مطرح کنیم.
اگرچه مسئله امامت با مشخصاتی که برایش تعریف کردهاید یک مسئله فرعی نیست که ما برای اثبات آن به سنت مراجعه کنیم اما فقط به جهت اینکه ضعف و سستی استدلال شما را حتی خارج از قرآن نیز نشان دهیم این کار را انجام میدهیم.