اشکال اول: محروم کردن از ارث پدری
فاطمه لبرای گرفتن میراث نزد خلیفهی مسلمین (ابوبکر س) آمد و درخواست نمود که از میراث پدرش سهمش را به او بدهد. اما ابوبکر گفت: شما نمیتوانید ارث ببرید! فاطمه گفت: ای پسر ابیقحانه! وقتی تو بمیری چه کسی از تو ارث خواهد برد؟ ابوبکر پاسخ داد: زنان و فرزندانم! فاطمه گفت: پس چه شده که اکنون فرزندانت از تو ارث میبرند و من از پدرم ارث نمیبرم؟! پس سهم ما از خیبر و صدقات ما از فدک چه میشود؟!ابوبکر گفت: ای دختر پیامبر! به خدا سوگند از رسول الله صشنیدم که فرمود: «من تا زنده هستم در اینها تصرف میکنم، وقتی فوت کردم به همهی مردم تعلق دارند، چراکه آنچه از ما پیامبران به جای میماند، صدقه است برای همهی مردم و کسی از ما ارث نمیبرد» [۸۲].
اهل تشیع این اشکال را از ابوبکر صدیقس میگیرند که او در مقابل درخواست فاطمهی زهراء که وارث پیامبر صبود، به روایت یک فرد که آن هم خودش بود احتجاج نمود و گفت: من از رسول الله صشنیدهام که فرمود: «ما پیامبران نه از کسی میراث میگیریم و نه کسی از ما میراث میبرد» حال آنکه این گفتهی ابوبکر صریحاً مخالف نص قرآن است. «خداوند در باره فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم (میراث) پسر، به اندازه سهم دو دختر باشد» زیرا این نص عام است، و شامل پیامبر و غیر پیامبر میباشد: [النساء: ۱۱]. همچنین مخالف نصوص دیگرنیز میباشد. همچون و سلیمان وارث داوود شد [النمل: ۱۶] وپس از نزد خویش وارثی به من ببخش که از من میراث برد و [نیز] میراثبر آل یعقوب باشد [مریم: ۵-۶]. پس، از این آیه معلوم شد که انبیاء هم ارث میبرند و هم از آنان ارث برده میشود. این بود دلایل اهل تشیع در این انتقاد بر ابوبکر صدیق س.
[۸۲] فتوح البلدان: ص ۴۴ و ۴۵.