جوابی دیگر
آمدیم و طبق گفتهی اهل تشیع این حدیث صحیح باشد و فاطمه ادعا کرده... اما این مسئله را که همهی شیعه و سنی میدانند که «موهوب» تحت ملکیت «موهوبله» در نمیآید تا زمانی که آن را قبض نکرده باشد.فدک بالاجماع در حیات پیامبر صدر تصرّف فاطمهی زهرا لنبوده است، بلکه در تصرف خود پیامبر صبود که تصرّف مالکانه میکرد. پس ابوبکر سفاطمه را در ادعای هبه رد ننمود، بلکه تصدیق کرد، اما مسئلهی فقهی را بیان کرد که هبه تا زمانی قبض نگردد در ملکیت «موهوبله» در نمیآید و در این صورت نیازی به گواه و شاهد طلبیدن نبود. واگر چنانچه حضرت علی سو أم ایمن از طریق اخبار محض این هبه را اظهار کرده باشند، این را ردّ شهادت گفتن، جهل بزرگی است. در اینجا حکم نکردن به شهادت یک مرد و یک زن به معنای ردّ شهادت آنها نیست. ردَّ شهادت آن است که به شاهد تهمت دروغ بزنند و او را دروغگو تصور کنند، تصدیق شاهد چیز دیگر است و موافق شهادت حکم دادن، چیز دیگر. اگر کسی بین این دو مسئله فرق نیندازد و عدم حکم را تکذیب شاهد یا مدعی پندارد، او جاهل کامل است و جای بحث کردن با او باقی نمیماند. دو شاهد طلبیدن و یا شهادت یک مرد و دو زن را قبول کردن دستور صریح قرآن است. ابوبکر ساگر حکمی صادر نکرده، به قرآن عمل نموده است. شما باید از قرآن اشکال بگیرید [۸۹].
و اما آنچه در مورد عصبانی شدن فاطمه میگویند و آوردن حدیث پیامبر صکه «مَنْ أَغْضَبَهَا أَغْضَبَنِى» باید این را دانست «اغضاب» آن است که شخصی با قول و یا با فعل قصد به خشم آوردن دیگری را داشته باشد. پر واضح است که ابوبکر صدیق سهرگز قصد اذیت فاطمه لرا نداشت و بارها خطاب به فاطمه میگفت: «والله يا بنت رسول الله ج! إن قرابة رسول اللهج أحب إليِّ أن أصل من قرابتى» [۹۰]. «به خدا سوگند ای دختر پیامبر صقرابت و خویشاوندی پیامبر صبسیار محبوبتر است که آن را برقرار کنم و نگه دارم تا قرابت و خویشاوندی خودم». پس وقتی از جانب او اغضابی صورت نگرفته، چه جای وعید دادن به او حضرت زهرا لبارها بنابر طبع بشری عصبانی شده است، اما چون وعید برای «اغضاب» است نه «غضب»، پس ابوبکر سمورد ملامت قرار نمیگیرد، اگر حدیث با این الفاظ میبود که «من غضبت عليه غضبتُ عليه». آری! بر ابوبکر سخوف وعید وجود داشت و نه تنها ابوبکر بر علی مرتضیس چرا که بارها در مسایل خانوادگی حضرت زهرا لاز او عصبانی شده است. پس این حدیث را به ابوبکر ربط دادن و او را ترساندن از آزار پیامبر صصحیح نمیباشد.اگر هم واقعاً فاطمه لبه خاطر این مسئله از ابوبکرس رنجیده خاطر باشد، اما بعد از آن ابوبکر صدیق سبرای اطمینان قلبی نزد او رفت و رضایت ایشان را به دست آورد. این مسئله در کتابهای اهل سنت و شیعه موجود است. شیخ دهلوی در شرح مشکاه میگوید: «ابوبکر صدیق سبعد از این قضیه به خانه فاطمهی زهرا لرفت و در گرمای آفتاب بر در خانه ایستاد و عذرخواهی کرد و حضرت زهرا از او راضی شد». در ریاض النضرة نیز این قضیه با تفصیل آمده است.
در فصل الخطاب به روایت بیهقی از شعبی نیز همین قصه مروی است. ابن السمان در کتاب «الـمؤفقة» از اوزاعی روایت کرده که: «ابوبکر در روز گرم زیر آفتاب سوزان بر در خانهی فاطمه آمد و گفت: از اینجا نمیروم تا از من راضی گردد دختر رسول الله ص. حضرت علی سنزد فاطمه رفت و او را سوگند داد که از ابوبکر سناراحت نباش! پس فاطمه لنیز خشنود شده و اعلام رضایت نمود.و اما در کتب اهل تشیع نیز این روایات دیده میشود و به عنوان نمونه یک روایت را از آنان میآوریم. در محجاج السالکین روایت شده: هنگامی که ابوبکر دریافت فاطمه از او ناراحت شده و او را ترک کرده است، و دیگر در مورد فدک سخن نمیگوید، این امر بر ابوبکر سنگین آمد و برای به دست آوردن رضایت فاطمه تلاش کرد، از این رو نزد فاطمه آمده و گفت: شما در ادعایت راست گفتی، ای دختر پیامبر! صاما من پیامبر صرا دیدم که پس از آنکه سهمی را به شماها میداد، بقیه را بین فقرا و مستمندان تقسیم مینمود. فاطمه گفت: پس تو نیز همان کاری را انجام بده که پدرم میکرد.ابوبکر گفت: خداوند میداند که همان کار را انجام میدهم.پس فاطمه گفت: پروردگارا تو شاهد باش که به این راضی شدم. و ابوبکر سسهمشان را میداد و بقیه را بین فقرا و مساکین و ابنسبیل تقسیم مینمود [۹۱].
نکتهی جالب از این روایت اینکه در اینجا صریحاً ثابت شد که ابوبکرسدعوای زهرا لرا تصدیق نموده است. پس دیگر چه نیازی به شهادت علی و ام ایمن؟!.
[۸۹] تحفه: ج۲، ص ۵۶۳ ـ ۵۶۲. [۹۰] أشعة اللـمعات: ج ۳، ص ۴۷۹. [۹۱] تحفه: ج ۲، ص ۵۶۵ به نقل از منهاج السالکين.