تعریف اولیه
اسلام، روح مردم را از این عقاید در صدر اسلام پاک گردانید بطوریکه مردم پس از چندی خالق یکتای خود را شناختند و به جانب پروردگار خویش رو نهاده، از پرتو درخشان هدایتش راه جستند و پا در راه روشن و بدون انحرافش گذاشتند و هیچ راه دیگری را اختیار نکرده و از هیچ ـ ظاهراً ـ قدرتمندی استمداد و استعانت نکردند، زیرا دانستند که این قدرتهای دروغین زمینی، همه ناتوان و ضعیف و فانی هستند و تنها قدرت حقیقی و ابدی، و تنها راه راستین، از آنِ خداست و بس؛ چون دیگر ایمان دارند که همه اینها به دست خداست. با اتّکاء و توکل به قدرتش، با جانهایی پاکیزه و دلهایی قوی بر روی زمین با شیوه انسانی به زندگی خویش ادامه دادند و این چنین بود که اسلام پیشروی کرد.با پیشروی اسلام، مردم به سوی پروردگار خویش رفته، و تنها توجّه خود را به او معطوف ساختند و با اتّکاء به قدرتش، نیروی خود را با تمام نیروها و افراد بر روی زمین برابر دیدند، چون پی بردند که همگی مخلوق خدا، همگی نیروی خود را از او گرفتهاند. بالاخره با روی آوردن به پروردگار خویش، دیگر آن رسم وساطت و بتپرستی برافتاد و بیرق «لا إله إلا اللّه» افراشته گردید.امّا -با کمال تأسّف- در میان تودههای مسلمانان امروزی، شیوههایی از پرستش و عبادت را ملاحظه میکنیم و مسلکهایی در بینشان رواج و شیوع یافته که به طور خطرناکی بر فساد و گمراهی عقیده و تفکر، و نابسامانی مقصود و مأوای فکریشان دلالت میکند. ما میخواهیم بیپروا از این بیماری و علّت آن پرده برداریم و اندک مسامحهای را روا نداریم، زیرا کوچکترین خلل و کاستی در پایههای توحید، در واقع به معنای راه یافتن جاهلیت و تباهی به مرکز رهبری فکری و عقیدتی این دین، و یگانه عامل و انگیزه هدف و مبدأ و منتهای این دین است.به عنوان مثال، مشاهده میکنیم که هر روز هزاران نفر به زیارت آرامگاه افراد صالحی میروند و از آنان اعمالی سر میزند که جز «عبادت» نام دیگری را نمیتوان بر آنها گذاشت، در حالی که بیشترشان از اسلام چیزی نمیدانند و اگر چنانچه برای انجام یک وظیفه دینی صحیح ـ همچون جمعآوری زکات، کمک به فقراء و یتیمان و... ـ خوانده شوند، با تنفّر میگریزند! اگر چه در روی آوردن به خرافات و اباطیل، پروانهوار به سوی شمع هجوم میآورند و بلکه سریعتر از پروانه، بدانها روی میآورند و به دور آن میچرخند! کافی است که بدانید، آنهایی که میآیند تا در کنار ضرایح آنان، به نذرهای خود وفا کنند و دعا و نیایش نمایند، برای چه کسی نذرها را به جای میآورند و چه کسی را در دعا و درخواست خود میخوانند و از چه کسی استمداد و استعانت میجویند و به چه کسی متوسّل میشوند و برای چه کس طواف و اعتکاف میکنند؟! آری! در بادی امر، برای فلان بزرگ دین! وقتی با آنان مجادله میکنیم، میگویند: این نذرها و دعاها برای خداست، امّا به وسیله این کس و از راه او!!بیشترشان میگویند: ما خدا را نیکو و برتر میشناسیم و خالق همه چیز، قادر بر هر کاری، از تمام مخلوقات برتر و بالاتر میدانیم، و این هم میدانیم که این افراد شایسته، بندگان او هستند. کاری که تنها ما میکنیم فقط این است که میخواهیم از این طریق به خدا برسیم، و به وسیله بندگان صالحش ـ که نزد خدا مقرّب و آبرومند درگاهش هستند ـ به او تقرّب جوییم!ا ین کلامشان به فرض اینکه درست و راست باشد، و حقیقتاً چنین پندار و عقیدهای داشته باشند، امّا این عقیده اصلاً در اسلام وجود ندارد و آن را نادرست میداند؛ زیرا خداوند ـ سبحان ـ از ما نخواسته که دیگران را با خود به حضورش بیاوریم تا اعمال نیک ما را ـ همچون نذر و دعا و طواف و اعتکاف و... ـ را به حضورش عرضه کنند، یا برای ما از لغزشها و گناههایمان طلب استغفار نمایند. قرآن کریم، این چنین از دست دادن توحید وتباهیاش را مورد تهدید قرار داده و تقبیح میکند: ﴿وَيَوۡمَ يَحۡشُرُهُمۡ وَمَا يَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ فَيَقُولُ ءَأَنتُمۡ أَضۡلَلۡتُمۡ عِبَادِي هَٰٓؤُلَآءِ أَمۡ هُمۡ ضَلُّواْ ٱلسَّبِيلَ ١٧ قَالُواْ سُبۡحَٰنَكَ مَا كَانَ يَنۢبَغِي لَنَآ أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِكَ مِنۡ أَوۡلِيَآءَ وَلَٰكِن مَّتَّعۡتَهُمۡ وَءَابَآءَهُمۡ حَتَّىٰ نَسُواْ ٱلذِّكۡرَ وَكَانُواْ قَوۡمَۢا بُورٗا ١٨﴾[الفرقان: ۱۷-۱۸]. «و [یاد کن] روزی را که آنان را با معبودانی که به جای خدا میپرستیدند، محشور میکند، پس [به آن معبودان] میگوید: آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید، یا خودشان راه را گم کردند؟ مىگویند: منزهى تو، ما را نسزد که جز تو دوستى براى خود بگیریم و لیکن، آنان و پدرانشان را (از نعمتها) برخوردار نمودهی، تا آنجا که یاد و ذکر (تو و عبادتت) را فراموش کردهاند و هلاک گشتهاند!». آری! به راستی یاد و ذکر خدا و توحیدش را نیز -که مبنای ذکر خداست- فراموش کردند. پس برای دفاع از این افراد جاهل کافی نیست که گفته شود: آنان خدا را میشناسند و میدانند که تنها، او اجابتکننده هر خواسته و حاجتی است و عامل و انگیزه هر عفو بخششی است و میدانند که غیر او مالک هیچ چیزی نیستند، زیرا این معرفت و شناخت، وقتی شایسته و قابل قبول است که تنها خدا -و تنها او- مورد دعا و توجّه قرار گیرد و فقط بهسوی او روی آورده شود و اخلاص کامل از آنِ او باشد، چنانچه این گونه معرفت را مشرکین جاهلی نیز داشتهاند»، امّا قابل قبول نبود: ﴿قُلۡ مَن يَرۡزُقُكُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن يَمۡلِكُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن يُخۡرِجُ ٱلۡحَيَّ مِنَ ٱلۡمَيِّتِ وَيُخۡرِجُ ٱلۡمَيِّتَ مِنَ ٱلۡحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَيَقُولُونَ ٱللَّهُۚ فَقُلۡ أَفَلَا تَتَّقُونَ ٣١﴾[یونس: ۳۱]. «بگو: چه کسی از آسمان به شما روزی میرساند؟ چه کسی بر گوش و چشمها تواناست؟ چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون میآورد؟ چه کسی امور را تدبیر میکند؟ قطعاً خواهند گفت: خدا!..» با وجود اینکه صراحتاً میگویند: همه اینها در دست خداست، و جوابشان خدای یگانه است، ولی این مشرکین با گفتن این قول، مؤمن به حساب نیامدهاند؛ زیرا ایمان حقیقی به خدا نداشتهاند. اگر به حقیقت خدا را میشناختند، چیزی را که از صفات و شؤون اوست به او مربوط میساختند و به دیگری نسبت نمیدادند. به همین دلیل است که قرآن در خطاب به آنان، بلافاصله چنین ادامه میدهد: ﴿فَذَٰلِكُمُ ٱللَّهُ رَبُّكُمُ ٱلۡحَقُّۖ فَمَاذَا بَعۡدَ ٱلۡحَقِّ إِلَّا ٱلضَّلَٰلُۖ فَأَنَّىٰ تُصۡرَفُونَ ٣٢ كَذَٰلِكَ حَقَّتۡ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى ٱلَّذِينَ فَسَقُوٓاْ أَنَّهُمۡ لَا يُؤۡمِنُونَ ٣٣﴾[یونس: ۳۲-۳۳]. «پس بگو: (حال که به تمام این چیزها اقرار میکنید) چرا (تنها خدا را عبادت نمیکنید و فقط از او) نمیترسید؟! آن، خداست که پروردگار حقیقی شماست (و اوست که چنین است که خود قبول دارید. پس پرستش او نیز حق است و پرستش غیر او، باطل). آیا سوای حق جز گمراهی است»؟.
پس چگونه از راه به در برده میشوید؟! همانگونه فرمان پروردگار تو درباره کسانی که سرپیچی میکنند، صادر شده است که ایمان نمیآورند. این مردم ناآگاه، وقتی که برای زیارت قبوری که استخوانهای بعضی از بندگان خدا را -که از هیچ چیز خبر ندارند!- دربردارند، بار و بُنه میبندند و به هنگامی که نذورات و دعاها و نیازهای خویش را متوجّه کسانی میکنند که آنان را دروازه ورود به بارگاه الهی میپندارند، به راستی در حق این دین، ظلم بس بزرگی را مرتکب میشوند و هر اندازه اعمالشان را از هر جهت بررسی میکنیم، در آن چیزی نمییابیم که هرگز دل مؤمن بدان آرامش یابد و بدان راضی شود. ما میبینیم که مسلمانان امروزی با فاسقترین افراد، بنای صداقت و دوستی و پیمان میگذارند و گاهی با والدین خود که زندهاند، قطع رابطه و صله رحم میکنند، امّا با حرارت و جدّیت خاص و شادابی هر چه تمامتر برای زیارت قبری از قبور صالحان، کیلومترها راه میرود، و نه برای اینکه برای او دعای خیر کند و از خداوند بخواهد که صاحب قبر را مورد رحمت و مغفرت خویش قرار دهد، و نه اینکه خود متذکر شود و به یاد مرگ و روز محشر بیفتد، بلکه بدان جهت به آنجا میرود و این همه زحمت را متحمّل میشود تا از صاحب قبر، نیازها و حوایج دنیا و آنچه را بدان محتاج است، طلب کند و دعا و نذر و قربانی و صدقه و...را متوجّهاش سازد. آیا به راستی این گمراهی نیست؟!.