مناظره امام جعفر صادق با یک رافضی

فهرست کتاب

شخصیت:

شخصیت:

خداوند متعال به امام صادق در کنار تواضع و اخلاق نیکوی ایشان، وقار و سنگینی خاصی عنایت فرموده بود که بزرگ‌ترین حاکم روی زمین در زمان خودش یعنی ابو جعفر منصور خلیفه عباسی، در برابر ایشان تسلیم بود.

چنانکه امام شمس الدین ذهبی با سند خودش تا فضل بن الربیع از پدرش روایت می‌کند که فرمود:

منصور مرا فرا خواند و گفت: جعفر بن محمد قدرت مرا به بازی گرفته است خداوند مرا بکشد اگر او را نکشم، نزدش آمدم و گفتم:: امیر المؤمنین از شما خواسته که پیش او بروی، ایشان دوش گرفت و لباس پوشید (به گمانم گفت: لباس نو پوشید) او را آوردم و برایش اجازه ورود خواستم، گفت: بیاور خدا مرا بکشد اگر او را نکشم!.

وقتی که داشتیم وارد می‌شدیم بسویش نگاهی کرد و از جایش بلند شد و با گرمجوشی از او پذیرایی کرد و گفت:

«مرحبا بنقي الساحة البري من الدغل والخيانة أخي و ابن عمي». «ای پاک و ای پاک از هر مکر و خیانت ای برادرم و ای پسر عمویم خوش آمدی»!.

آنگاه او را در کنار خودش روی تخت نشاند و حالش را پرسید، سپس گفت: چه نیاز داری فرمودند:

عطایای مردم مکه و مدینه به تأخیر افتاده است دستور بده که برسانند، گفت: چشم، آنگاه گفت: کنیزش را صدا کرد و گفت: هدیه را بیاور شیشه عطر گران قیمتی را آورد و به ایشان داد و از هم جدا شدند، من دنبال ایشان راه افتادم و گفتم:: یابن رسول الله! وقتی من شما را آوردم شک نداشتم که شمارا می‌کشد، اما برخوردش عوض شد، من دیدم شما هنگام ورود لباس‌هایتان را حرکت می‌دادید، گویا چیزی خواندید چه بود؟ فرمودند: گفتم:

«اللهم احرسني بعينك التي لا تنام، واكنفنى بركنك الذي لا يرام، واحفظنى بقدرتك على، ولا تهلكنى وأنت رجائى. رب كم من نعمة انعمت بها على قل لك عندها شكرى، وكم من بلية ابتليتنى بها قل لهاعندك صبرى! فيا من قل عند نعمته شكرى فلم يحرمنى، ويا من قل عند بليتة صبرى فلم يخذلنى.

ويا من رآنى على الـمعاصى فلم يفضحنى، ويا ذا النعم التى لا تحصي أبدا، ويا ذا الـمعروف الذي ينقطع أبدا، أعنى على دينى بدنياي، وعلى آخرتى بتقوي، واحفظنى فيما غبت عنه، ولا تكلنى الي نفسى فيما خطرت.

يا من لا تضره الذنوب، ولا تنقصه المغفرة اغفرلى ما لا يضرك واعطنى ما لا ينقصك، يا وهاب أسألك فرجا قريبا، وصبرا جميلا، والعافية من جميع البلايا واشكر العافية».

«پروردگارا! مرا باچشم بیدار خودت که نمی‌خوابد حراستم کن، ودر پناه قدرت خودت که تسخیر ناپذیراست جایم ده، و با قدرتی که بر من داری حفاظتم کن، هلاکم مکن که امید من تویی، پروردگارم! چقدر بسیارند نعمت‌هایی که تو بر من ارزانی داشتی اما من در قبال آن‌ها از تو شکر اندکی بجای آوردم، و چقدر زیادند آزمایشاتی که مرا بدان‌ها آزمودی اما من در برابر آن‌ها اندکی صبرکردم، پس ای ذاتیکه باوجود شکر اندکم مرا محروم نداشتی، و ای ذاتیکه باوجود کم صبری من در هنگام مصیبت رسوایم نکردی.

و ای ذاتیکه مرا در حالت گناه دیدی اما آبرویم را نریختی، وای صاحب نعمت‌هایی که هرگز قابل شمارش نیست وای صاحب خوبی‌هایی که هرگز قطع نمی‌شود، مرا با دنیا بر دینم، و با تقوا برآخرتم یاری فرما، و در آنچه من از او دور شده‌ام حفاظتم کن و هرگاه احساس خطر کردم مرا به نفس خودم وا مگذار.

ای ذاتیکه گناهان به او ضرر نمیرساند، و مغفرت و آمرزش کم ندارد، آنچه برایت ضرر ندارد از من بیامرز و آنچه از تو کم نمی‌شود به من بده، ای وَهّابِ زیاد بخشاینده از تو می‌خواهم که مشکلم را زود حل کنی، و به من صبر نیکو عنایت فرمایی، از تمام مصیبت‌ها سلامتی و براین سلامتی توفیق شکر کردن عنایت کنی».

این حالت و کیفیتی که خداوند دل دشمنش را بجای کینه و دشمنی پر از محبت و دوستی می‌کند لطف و کرم و عنایت فوق العاده خداوند متعال بادوستانش است و با توجه به مسائل دشوار و بغرنجی که بین عباسی‌ها و علوی‌ها وجود داشت اصلا تصور نمی‌شود که منصور عباسی از یکی از بزرگان علوی چنین پذیرایی کند.

پاک است خدایی که دل‌های بندگان (به تعبیر حدیث نبوی) بین دو انگشت بلاکیف اوست که هر جور بخواهد می‌چرخاند.