مناظره امام جعفر صادق با یک رافضی

فهرست کتاب

داستان شب هجرت

داستان شب هجرت

آنگاه داستان شب غار را تعریف کرد و از جمله فرمود: «رسول خداصدوشبانه روز برسر انگشتان پا راه می‌‌رفتند تا اینکه پاهای مبارک‌شان ... وقتی ابوبکر دید که پاهای نازنین رسول اللهص... ایشان را برکول خود حمل کرد و در حالیکه بشدت احساس خستگی می‌‌کرد ادامه داد تا اینکه به دم غار رسیدند.

آنگاه فرمود: قسم به ذاتی که ترا به حق فرستاده قبل از من داخل نخواهی رفت، اگر گزندی در انظار باشد باید قبل از شما به من برسد.

‌داخل شد و چیزی نیافت ایشان را حمل کرد و داخل غار برد، غار سوراخ‌هایی داشت که مسکن مارها و عقرب‌ها بود، ‌ایشان از ترس اینکه مبادا به رسول خداصآسیبی برسد با پایش سوراخ‌ها را بست مارها و عقرب‌ها یکی پی دیگری شروع به گزیدن پای صدیق نمودند، ‌اشک‌ها از چشم ایشان جاری بود......». تا آخر حدیث.

و در حدیث انس بن مالک آمده که وقتی صبح شد رسول گرامیصفرمودند: ‌ابوبکر پیراهنت کجاست؟!‌ ایشان جریان را برای حضرت تعریف کرد، ‌رسول گرامیصدستان نازنینشان را بلند کردند و فرمودند:

«‌اللهم اجعل أبا بكر فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ». «خدایا! ابوبکر را در روز قیامت در درجه من قرار بده».

خداوند وحی فرمود: و خبر داد خداوند دعای ترا استجابت کرد.

حلية الأولياءأبو نعیم أصفهانی ۱/۳۳،‌ صفوة ابن جوزی۱/۲۴۰ و آثار دیگر شبیه این روایت را در الرياض النضرةاز ابن محب الطبری ۱/۱۰۴ نیز ملاحظه فرمائید.

‌[اگر ترس آن نبود که پاورقی بیش از حد طولانی شود مطالب مذکور را نقل می‌‌کردم تا شاید خداوند بدخواهان یا درست تر بگوئیم ناآگاهان با شخصیت این یار جانی رسول الله علیه و آله وسلم را هدایت کند].