دیدار با ملک فیصل شاه عربستان
۱۶- مولانا در سال ۱۳۴۶ هـ. ش برای ادای عمره به عربستان سفر کرده بودند. برخی علمای مدینۀ منوره که ایشان را میشناختند، ملک فیصل پادشاه عربستان را از حضور مولانا اطلاع دادند که پیشوای مذهبی مردم بلوچستان و یکی از چهرههای برجسته اهل سنت ایران تشریف آوردهاند. ملک فیصل تأکید میکند برنامه دیدار با ایشان فراهم شود، ملک فیصل در آن روزها که تابستان بود در قصر خود در طائف بسر میبرد، مولانا اصولاً علاقهای به دیدن پادشاه و مسؤلین حکومتی نداشتند اما بنابر اصرار علماء پذیرفتند، خودروی مجللی برای بردن مولانا از مدینه به طایف آماده شده بود، اما ایشان نپذیرفتند و فرمودند: من داخل این ماشینها راحت نبوده و در زندان هستم، لذا به ترمینال رفته با ماشین سادهای به طایف سفر کردند و طبق قرار قبلی به هتل الأمین تشریف بردند.
مسؤلان چون فکر میکردند مولانا با جمعیت زیادی میآیند، دو طبقۀ هتل را برای ایشان رزرو کرده بودند اما در کمال تعجب دیدند مولانا به تنهایی تشریف آوردهاند، صبح روز بعد ماشینی آمد و مولانا را به قصر بردند. وقتی مولانا وارد سالن اجتماعات شدند، پادشاه برخلاف عادت همیشگی خود از جایش بلند شد و برای استقبال بهسوی درب ورودی سالن رفته و با مولانا مصافحه کرد و دست ایشان را گرفت و همراه خود بهسوی جایگاهش برد.
مولانا دست خود را کشیده در کنار او حرکت کردند، حاضرین جلسه که بیشترشان از وزرا و سفراء کشورهای مختلف بودند، وقتی دیدند چنین مهمان ویژهای که مورد توجه پادشاه است تشریف آورده، صندلیهای پیرامون صندلی پادشاه را خالی کردند تا ایشان در کنار او بنشینند. چند دقیقه بعد سفیر وقت ایران در عربستان نیز وارد مجلس شد، مولانا مدت نیم ساعت در آن مجلس حضور داشتند و چون از چنین جمع رسمیای که تجملات و تکلفات و زرق و برق آن را در برگرفته بود خوششان نیامد، از پادشاه اجازه خواستند و مرخص شدند. این امر پادشاه و اطرافیان او را به شگفتی وا داشت، چون معمولاً مهمانان چندین روز در آنجا میماندند و مورد توجه و پذیرایی پادشاه قرار گرفته هدایایی دریافت میکردند، ولی مولانا نیم ساعت راهم نتوانستند تحمل کنند، مولانا از اینکه لحظههای عمرشان را که میبایست در حرمین سپری میشد این چنین از دست داده بودند، استغفار کرده بهسوی مسجد الحرام شتافتند.