خاطره هایی از مولانا عبدالعزیز

فهرست کتاب

احساساتی نشوید

احساساتی نشوید

۲۰- قبل از انقلاب یکی از روحانیون اهل تشیع که برای تبلیغ به زاهدان آمده بود، مطلبی را در مورد حضرت عایشه لهمسر محبوب رسول خدا جگفته بود که باعث اعتراض شدید اهل سنت شده بود، جمع زیادی از مردم به خیابان‌ها رفته و شعار می‌دادند و خواستار برخورد با آن روحانی شدند، طوری بود که نیروی انتظامی هم نتوانست مردم را متفرق نماید.

حاجی آقای کفعمی با جناب مولانا تماس گرفتند و عملکرد روحانی بی‌تجربه و جوان را محکوم نمودند و از ایشان خواستند مردم را توجیه نمایند، جناب مولانا که همواره خواهان آرامش و امنیت شهر و استان بودند، به محل تجمع مردم رفته و به آن‌ها عرض نمودند: روحانیت اهل تشیع به این کار ناراضی بودند و عمل او را محکوم کردند. از شما می‌خواهم که احساساتی برخورد نکنید و به سرکار و زندگی خود برگردید، مردم به توصیه مولانا گوش داده و پراکنده شدند و خیابان را خلوت نمودند.

رئیس کلانتری که نگران وضعیت موجود بود و نتوانسته بود شلوغی را مهار کند، از این تأثیر کلام مولانا تعجب کرده و گفت: ای خدا، هیچ رمه‌ای را بی‌چوپان نکن، مردم بلوچ را بی‌مولوی عبدالعزیز نکن.