گنجینه رمضان

فهرست کتاب

رمضان و بازنگری در نحوه بینش

رمضان و بازنگری در نحوه بینش

آفتاب کشان کشان خود را بسوی قلب آسمان می‫رسانید که انس بن نضر وارد مدینه شد. شهر بکلی خالی به نظر می‫آمد. جز چند دختر بچه‫ که دنبال هم می‫دویدند و پیر زنی گوژ پشت، کسی در کوچه بازارهای شهر بچشم نمی‫خورد. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ مسافر تازه رسیده با حیرت اسبش را بسوی خانه‫اش هی می‫کرد. در خم کوچه کودکان بازیگوشی را دید که قایم موشک بازی می‫کنند. یکی از آن‌ها را صدا زده پرسید: پسر جان چرا شهر ساکت و خاموش است؟! مردم کجا رفته‫اند؟!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ پسرک خسته، هس هس زنان آب دهانش را قورت داده، خودش را جمع و جور کرده، گفت: مگر خبر نداری عمو؟! پیامبر خدا جهمراه یارانش به احد رفته‫اند. قراولان مکه برای حمله به ما لشکر کشی کرده‫اند!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ چهره خسته انس به یکباره چون شکوفه شگفته شد. خدای من! این همان روزی است که آرزو داشتم. از پسر بچه‫ها خواست تا شترهای بار کالا که دسترنج سفر دور و درازش بود را به خانه‫اش برسانند، و خود از همانجا بسوی احد چهار نعل تازید. در راه خدا خدا می‫کرد که مبادا جنگ تمام شود و او که یک سال است از حسرت شرکت نکردن در غزوه بدر به خود می‫پیچد و خود را ملامت می‫کند، این فرصت را نیز از دست دهد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ روزی که غزوه بدر درگرفت ایشان در شهر نبودند، و چون از سفر تجارتیش بازگشته خبر غزوه بدر و پیروزی تاریخ‫ساز مؤمنان و مشارکت فرشتگان را شنیدند، از اینکه نتوانسته بود جوانمردانه در کنار پیامبر محبوبش شمشیر زند بسیار ناراحت و غمگین بود. حتی روزی برای تسلی دادن خود نزد پیامبر اکرم جرفته از اینکه چنین فرصتی را از دست داده احساس حسرت کرد و گفت: «لئن أشهدني الله معركة مع رسوله ليرين الله ما أصنع»- اگر خداوند به من فرصتی دهد تا در کنار پیامبرش جهاد کنم، پروردگارم خواهد دید که من چه خواهم کرد، و چه مردانگی‌ها و رشادت‌ها ثبت خواهم کرد! - حال این فرصت بدست آمده است..‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ به نزدیکی‌های احد رسیده بود که متوجه شد برخی از صحابه پیامبر خدا رنگ پریده و حیران و سرگردان چون انسان‌هایی که پتک‌های سنگین بر سرشان وارد آمده باشد گریان و پریشان بسوی مدینه می‫دوند. در ابتدا فکر کرد شاید بزدلان ترسویی باشند که در معرکه ضربه دیده پا به فرار گذاشته‫اند. چون دید که هر چه جلوتر می‫رود بر تعداد فراری‌ها اضافه می‫گردد سعی کرد جلوی چند نفر از آن‌ها را گرفته بپرسد، چه اتفاقی افتاده؟! از بین جملات شکسته‫ای که در میان هس هس زدن و گریه و زاری این افراد مات و مبهوت و سرگشته از دهانشان بیرون می‫پرید فهمید که پیامبر خدا جبه شهادت رسیده، و این‌ها در غم فراق مصطفی عقل‌ها و کنترلشان را از دست داده‫اند. چون به میدان معرکه رسید برخی از صحابه نامی مکتب رسالت را دید که شمشیرهایشان را انداخته، بر زمین نشسته زار زار گریه می‫کنند. بدانها نزدیک شده بر سرشان داد کشید: آهای شما را چه شده؟! برخیزید و بمیرید بر آنچه رسول خدا بر آن جان داد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ سخن خشم آلود انس چون پتک گران بر سر شاگردان مکتب توحید فرو آمده آن‌ها را بخود آورد. انس منتظر آن‌ها نماند، سوی احد خیره شده نفسی عمیق کشیده گفت: «إنی أجد ریح الجنة دون أحد»– من بوی مستانه بهشت که از سوی احد می‫آید را احساس می‫کنم -.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ شمشیر عریانش را در هوا پیچید و «الله اکبر» سرداده به قلب سپاه دشمن تازید..

هیچ کس جز خدا نمی‫داند انس چه رشادت‌ها و دلیری‌هایی در مقابل خدایش به نمایش گذاشت. تنها تاریخ به یاد دارد چون سپاهیان اسلام فهمیدند خبر شهادت پیامبر شایعه‫ای و دسیسه‫ای بیش از دشمن نبوده، به میدان باز گشتند و چون آتش جنگ فرو نشست دیگر صدای تکبیر رعد آسای انس را کسی نمی‫شنید. در بین شهیدان مسلمان انسانی مچاله و تکه پاره شده بچشم می‫خورد که صورتش بکلی از بین رفته بود. و اگر خواهر انس از روی خالی که بر انگشت دست برادرش بود او را نمی‫شناخت کسی جز خدا از راز این رادمرد میدان مردانگی با خبر نمی‫شد!.. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ آنچه انس بن نضر را به ستاره‫ای درخشان در آسمان رادمردی‌ها و رشادت‌ها تبدیل کرد، نحوه نگرشش به حقایق روز بود: اگر پیامبر جام شهادت نوشیده، چرا گریه و زاری؟!.. بر همان راهی که او رفته باید پیش رویم؛ یا چون او شرف شهادت یابیم و یا پیروز شده راهش را ادامه دهیم؟!‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ انس فردی بود که از نا امیدی و دید منفی، و شکست پذیری و سستی و بی‫همتی به شدت بیزار بود. مردی که بعد از هشتاد ضربه تیر، نیزه و شمشیر دشمن جام شهادت سرکشید!..‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ انس به یارانش آموخت نباید از دشمن بنالند، گرگ اگر به گله زند چه تعجب در آن است؟! باید ما مسئولیت و وظیفه خود را درک کرده در آن کوتاهی نکنیم. آ‌ن‌هایی که امروز به بیماری «نظریه‫ی توطئه» مبتلایند و همه مشکلات ریز و درشت جامعه خود را بر شانه صهیونیست جهانی و امپریالیست‌ها و آمریکا آویزان می‫کنند، و چنان حقیر و دست و پا بسته در برابر دشمنی که در ذهنشان چون هیولایی معجزه ساز جست و خیز می‫زند ایستاده‫اند، که گویا در برابر خدای قادر و توانا بر همه چیز قرار دارند!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ این گونه افراد باید از انس بن نضر دریابند که از گریه زاری و نالیدن و نفرین روزگار به هیچ جا نمی‫توان رسید، تنها راه رهایی، آزادی و سعادت در مسئولیت شناسی و ادای واجب است. باید هر فرد به فکر جهش، انقلاب و تغییری در نحوه فکر کردن و اندیشیدن خود باشد. هیچ کس را توان تغییر دیگران نیست!‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ اگر قناعت و بینش فرد اصلاح شود چهره زندگی بکلی تغییر خواهد یافت. او دیگر نخواهد گفت کار مشکل است، بلکه همیشه می‫گوید کار مایه سعادت و آرامش روح و روان است. نخواهد گفت: من نمی‫توانم! بلکه زمزمه امید همیشه بر لب‌هایش است و می‫گوید: من زرنگم و کارهای بیش از این از من ساخته است. از فقر، بیم و هراس نخواهد داشت و از دادن و انفاق و بخشش لذت می‫برد. همیشه جلوی چشمانش صحنه آن دو فرشته‫ای که هر روز به زمین می‫آیند، را می‫بیند و صدایشان را می‫شنود که دعا می‫کنند: «اللهم اعط منفقا خلفا واعط ممسکا تلفا». – بارالها به هر بخشاینده‫ای عوض بهتری از آنچه بخشیده بده، و مال هر بخیل و چشم خالی‫ای را تلف گردان -.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ در پرتو چنین نگرشی رنگ و بوی زندگی بکلی عوض می‫شود. بشنو از امام ابن تیمیه/را که سرش را بالا گرفته، بر عقل‌های کوچک دشمنانش پوزخند می‫زند: دشمنان با من چه می‫توانند بکنند. بهشت و سعادت من در سینه‫ام نهفته است. اگر زندانم افکنند، سیاهچال زندان برای من فرصتی است برای خلوت و راز و نیازی با خدایم. و اگر مرا از سرزمین و شهرم برهانند، فرصتی برای سیاحت و دنیا گردی برایم مهیا نموده‫اند. و اگر مرا بکشند، مرگم شهادت است و منت‌های آرزوهایم!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ تغییر در نحوه نگرش و بارور سازی فکر و اندیشه شیوه پیامبران است. در تاریخ زندگی پیک رسالت حضرت محمد مصطفی جما از تغییرات مادی زندگی که کاری است بسیار راحت و آسان هیچ نمی‫شنویم. نه خبری از ساختمان‌های سر بفلک کشیده است و نه از پل‌ها و جاده‫ها و چهار راه‌ها و غیره.. ولی عجب در این است که از همین شهر خشت و گلی و ساده و بی‫آلایش، تمدن و فرهنگ به تمام جهان ارسال گشت. مدینه پارسا و ساده پایتخت جهان پیشرفته در عمران و سازندگی گشت!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬ به پیامبر اکرم جبنگر که ۳۶۰ بت را در خانه خدا رها کرده، در فکر تغییر در ساختار فکری و نحوه نگرش مردم است! و پس از چندی بنگر همین حامیان و پاسبانان و جانثارهای بتکده‫ها را؛ خالد و عمرو بن عاص و دیگران را که پتگ گران بر بت‌های بی‫جان فرود آورده آن‌ها را پودر می‫کنند!.. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬ هنوز بسیاری از مردم ما ارزش و بهای علوم انسانی، و جایگاه و اهمیت اهل دعوت و فکر و ادب را درک نکرده‫اند!‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ کسی که تار و پود فکر و اندیشه جامعه را می‫بافد این افراد هستند، نه پزشکان و مخترعان و مهندسان و سیاستمداران!..‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ در حقیقت راز تخلف امروزی ما نیز در همین نقطه نهفته است! این فکر و اندیشه است که ملت‌ها را بسوی فرهنگسازی و تمدن و پیشرفت سوق می‫دهد. پیامبران خدا روی تغییر و پیشرفت مادی جامعه سرمایه گذاری نکردند، هم و غم آن‌ها ساختار نوین اندیشه و فکر بود. فرعون نمادی است از پیشرفت در ساختمان سازی، و او پادشاه اهرام مصر است و عاقلان تاریخ تا بروز قیامت از او به عنوان مظهر ظلم و ستم و خودکامگی و طغیانگری یاد می‫کنند، و در زیر هر یک از سنگ‫های اهرام او ده‌ها جمجمه بیگناه را می‫بینند که فدای استبدادگری او شده‫اند. و در مقابل حضرت ابراهیم بتها را شکست و مظهر توحید و ایمان و آزادی و شکستن غل و زنجیر شد تا بروز قیامت!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ فرق تمدن اسلامی با سایر افکار و اندیشه‫های خودساز بشری در این است که توان و قدرت دین اسلام در خود مکتب است نه در پیروان! تمدن‌های دیگر با بازو و ماهیچه عقل و بدن مردم بنا شده‫اند. اما اسلام که ندای فطرت انسانی است خود بخود پیش می‫رود. و امروزه که اسلام فاقد هر گونه پشتیبان سیاسی و قدرت نظامی است، بلکه جهان مادی با تمام وسائل و قدرتش بر علیه اسلام خط و نشان می‫کشد، باز هم آمار افرادی که در خود غرب به اسلام می‫گروند روز بروز افزایش می‫یابد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ چرا که اسلام در کیان و تار و پودش همه جوانب زندگی و نیازهای بشری را پوشش داده؛ دین و سیاست و اقتصاد در یک کالبد بهم آمیخته‫اند. و چه ابلهند آ‌ن‌هایی که دولت اسلام را با نظام‌های دیگر مقایسه می‫کنند! و سعی دارند مفاهیمی چون «جدایی دین از سیاست»، و «حکومت دینی یا مدنی»، و «جایگاه روحانیت در سیاست» و غیره که در ادیان و جوامع دیگر مطرح است را با همان نگرش به تن اسلام کنند!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در اینجا به مواردی که بازنگری اندیشه در آن‌ها باید در اولویت هر انسانی قرار گیرد مختصر اشاره‫ای می‫کنیم: ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬