۱- انگیزه زندگی:
مهمترین انگیزه در انسان انگیزه زنده ماندن است.
اگر جسم انسان با کمبود یکی از نیازهای اساسی زندگی چون؛ غذا، آب و هوا مواجه شود، فورا انگیزه زیست ناقوس خطر را برای سلولهای مسئول در مخ به صدا درمیآورد، و فورا این سلولها دستور لازم برای اجزاء مخصوص صادر کرده، در انسان انگیزه جبران این کمبود پیدا میشود، و پس از نفس کشیدن، یا نوشیدن لیوانی آب یا خوردن چیزی جسم دوباره به حالت طبیعی خود برمیگردد!
با بیدار شدن خورشید یک صفت مشترک در بین حیوانات جنگل تقسیم میشود. مثلا هر شیری میداند که باید حداقل از کندترین آهو تیزتر بدود، والا از گشنگی میمیرد. وهر آهویی هم میداند که باید از تندترین شیر سریعتر بدود والا شکار چرب و نرم او خواهد شد. وحتی اگر میل دویدن هم نداشته باشد باید بخاطر حفظ جان خودش بدود.
تصور کن:
روزی بسیار خسته وکوفته از کار برگشته نای حرف زدن هم نداری. آرام کنار تلویزیون دراز کشیدهای. توان اینرا که به بچه خردسالت جواب بدهی را نداری. در یک لحظه احساس میکنی زمین میلرزد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟
چون برق با قدرت بیمانندی از خانهات بیرون میپری!
این توان و نیرو از کجا آمد؟!
بله! دقیقا همین است انگیزه زیستن، قدرتی که در اعماق انسان وجود دارد، و در یک آن نیرو گرفته فعال میشود.
بیماری را تصور کن که تازه از بیمارستان بیرون آمده، هنوز خسته و ناتوان است و نیاز دارد کسی دستش را بگیرد تا زمین نخورد. در همین لحظه اگر سگی از دور سررسد و شما دست بیمار را رها کرده پا به فرار بگذاری، چه اتفاقی میافتد؟
حتما میگویی: بیمار با سرعتی برق آسا از شما سبقت خواهد گرفت!
حال؛ تصور کنید اگر این انگیزه همیشه در شما با همین قدرت و توان فعال باشد، چه موفقیتهای بزرگی بدست خواهید آورد؟!..