خدایت را بشناس!...
چه بسا جامعه در راه شناخت پروردگار خود با مرور زمان و تراکم لغزشها به مسیری نادرست میرود. و در مداری از اندیشههای پوچ و بیاساس میچرخد. تغییر این اندیشهها نیاز به یک بازنگری کلی در نحوه شناخت واقعیتها و نگاه به مسیر فکری و تحولات تاریخی دارد.
عقلهای میراث پرست جامعه قدرت انتقاد و توان بازنگری در خود ندارند از اینروست که فورا در مقابل اصلاحگری واکنش نشان داده، رد فعلی غیر مسئولانه بروز میدهند.
﴿وَكَذَٰلِكَ مَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِكَ فِي قَرۡيَةٖ مِّن نَّذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا وَجَدۡنَآ ءَابَآءَنَا عَلَىٰٓ أُمَّةٖ وَإِنَّا عَلَىٰٓ ءَاثَٰرِهِم مُّقۡتَدُونَ﴾[الزخرف: ۲۳].
«همین گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو (پیغمبر) بیمدهندهای مبعوث نکردهایم مگر این که متنعّمان (خوشگذران و مغرور از ثروت و قدرت) آنجا گفتهاند: ما پدران و نیاکان خود را بر آئینی یافتهایم (که بتپرستی را بر همگان واجب کرده است) و ما هم قطعاً (بر شیوهی ایشان ماندگار میشویم و) به دنبال آنان میرویم.»
حال شما خدایت را از کجا شناختهای؟!
از مردم و تراکم میراث جامعه؟! شیوه راز و نیازت با خداوند منان به چه صورت است؟! رابطهات با پروردگارت مستقیم و بیواسطه است یا اینکه چون مشرکان و بتپرستان واسطه و رابطهای برای رسیدن به پروردگارت در ذهن خود پروردهای تا تو را به خدای برتر برساند؟! آنچنان که میراث جامعه بت پرست به مردم تلقین میکرد:
﴿أَلَا لِلَّهِ ٱلدِّينُ ٱلۡخَالِصُۚ وَٱلَّذِينَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِيَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِيُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ إِنَّ ٱللَّهَ يَحۡكُمُ بَيۡنَهُمۡ فِي مَا هُمۡ فِيهِ يَخۡتَلِفُونَۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا يَهۡدِي مَنۡ هُوَ كَٰذِبٞ كَفَّارٞ ٣﴾[الزمر: ۳].
«هان! تنها طاعت و عبادت خالصانه برای خدا است و بس. کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را برمیگیرند (و بدانان تقرّب و توسّل میجویند، میگویند:) ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند. خداوند روز قیامت میان ایشان (و مؤمنان) دربارهی چیزی که در آن اختلاف دارند داوری خواهد کرد. خداوند دروغگوی کفرپیشه را (به سوی حق) هدایت و رهنمود نمیکند (و او را با وجود کذب و کفر به درک و فهم حقیقت نائل نمیگرداند)».
یا اینکه چون انقلابگران و مصلحان جوانی که تاریخ از آنها بنام «اصحاب کهف» یاد میکند، و قرآن قصهشان را در سوره مبارکه کهف آورده، بطور مستقیم و بدون در نظر گرفتن واسطههای کذایی با خدایت راز و نیاز میکنی:
﴿إِذۡ أَوَى ٱلۡفِتۡيَةُ إِلَى ٱلۡكَهۡفِ فَقَالُواْ رَبَّنَآ ءَاتِنَا مِن لَّدُنكَ رَحۡمَةٗ وَهَيِّئۡ لَنَا مِنۡ أَمۡرِنَا رَشَدٗا ١٠ فَضَرَبۡنَا عَلَىٰٓ ءَاذَانِهِمۡ فِي ٱلۡكَهۡفِ سِنِينَ عَدَدٗا ١١ ثُمَّ بَعَثۡنَٰهُمۡ لِنَعۡلَمَ أَيُّ ٱلۡحِزۡبَيۡنِ أَحۡصَىٰ لِمَا لَبِثُوٓاْ أَمَدٗا ١٢ نَّحۡنُ نَقُصُّ عَلَيۡكَ نَبَأَهُم بِٱلۡحَقِّۚ إِنَّهُمۡ فِتۡيَةٌ ءَامَنُواْ بِرَبِّهِمۡ وَزِدۡنَٰهُمۡ هُدٗى ١٣ وَرَبَطۡنَا عَلَىٰ قُلُوبِهِمۡ إِذۡ قَامُواْ فَقَالُواْ رَبُّنَا رَبُّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ لَن نَّدۡعُوَاْ مِن دُونِهِۦٓ إِلَٰهٗاۖ لَّقَدۡ قُلۡنَآ إِذٗا شَطَطًا ١٤﴾[الکهف: ۱۰-۱۴].
«(یادآور شو) آن گاه را که این جوانان به غار پناه بردند و (رو به درگاه خدا آوردند و) گفتند: پروردگارا! ما را از رحمت خود بهرهمند، و راه نجاتی برایمان فراهم فرما * پس (دعای ایشان را برآوردیم و پردههای خواب را) چندین سال بر گوشهایشان فرو افکندیم (و در امن و امان به خواب نازشان فرو بردیم) * پس از آن (سالهای سال به خواب ناز فرو رفتن، که انگار خواب مرگ است) ایشان را برانگیختیم (و بیدارشان کردیم) تا ببینیم کدام یک از آن دو گروه (یعنی آنان که میگفتند: روزی یا بخشی از یک روز خوابیدهایم، و آنان که میگفتند: خیر! تنها خدا میداند که چقدر خوابیدهاید) مدّت ماندن خود را حساب کرده است (و زمان خوابیدن خویش را ضبط نموده است) * ما داستان آنان را به گونهی راستین (بدون کم و کاست) برای تو بازگو میکنیم. ایشان جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان داشتند، و ما بر (یقین و) هدایتشان افزوده بودیم * ما به دلهایشان قدرت و شهامت دادیم، آن گاه که بپا خاستند و (برای تجدید میعاد با آفریدگار خود، در میان مردم فریاد برآوردند و) گفتند: پروردگار ما، پروردگار آسمانها و زمین است. ما هرگز غیر از او معبودی را نمیپرستیم. (اگر چنین بگوئیم و کسی را جز او معبود بدانیم) در این صورت سخنی (گزاف و( دور از حق گفتهایم»
مؤمن همواره از لغزش در پرتگاهای شرک که شیطان چون دام بر سر راه او انداخته در هراس است، و روزانه بارها و در هر رکعت نماز زبانش سوره مبارکه فاتحه را زمزمه میکند: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِيمَ ٦﴾- بار الها ما را به راه راست راهنمایی فرما -.
و همیشه چون شاگرد نمونه مکتب رسالت و وزیر دوم پیامبر اکرم جحضرت عمر دعا میکند: «اللهم أرني الحق حقا وارزقني اتباعه، وأرني الباطل باطلا وارزقني اجتنابه». – بارالها! حقیقت را آنچنان که هست به من بنمایان و مرا توفیق ده تا از آن پیروی کنم. خدایا! باطل را به دیدگان من با چهره ناپسند و زشتش بنمایان و مرا توفیق ده تا از آن دوری گزینم -.
و پس از هر نماز چون پیامبر و محبوبش دعا میکند: «اللهم أعني على ذكرك وشكرك وحسن عبادتك»– بار خدایا! مرا بر ذکر و یادت و بر ادای شکر و سپاست و بر عبادت و بندگیت به بهترین شیوه یاری ده -.
امام ابن قیم چند راهکار برای شناخت پروردگار یکتا معرفی میکند:
۳- نامها و صفتهایش: ﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ...﴾[الأعراف: ۱۸۰]. «خدا دارای زیباترین نامها است (که بر بهترین معانی و کاملترین صفات دلالت مینمایند. پس به هنگام ستایش یزدان و درخواست حاجات خویش از خدای سبحان) او را بدان نامها فریاد دارید و بخوانید...».
مؤمن هنگام تلاوت قرآن کریم صفتها و نامهای پروردگارش را از نزدیک لمس میکند و به شیوه پیامبر و محبوبش چون میخواند: ﴿أَنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ٢٠٩﴾دعا میکند: ای پروردگار عزیز مرا عزت بخشای و ای حکیم بر من حکمت ارزانی دار.. ﴿وَٱللَّهُ غَفُورٞ رَّحِيمٞ ٢١٨﴾ای پروردگار غفور بر من ببخشای و ای خدای رحیم بر من مهر و شفقت ارزانی دار.. و ﴿وَٱللَّهُ شَدِيدُ ٱلۡعِقَابِ ١١﴾؛ ای خدایی که بازخواستت بس شدید و سخت است، ای خدای قهار و ای خدای جبار و ای منتقم! آتش خشم و غضب و جبروتت را بر ظالمان و مستبدان فرو آر، کاخهای ظلم و استبدادشان را گورهای لعن و نفرین آنها گردانده بر سرشان ویران کن.. و...
۴- کارها و قدرتها، و مخلوقات و آفرینشش.
مؤمن با اندیشیدن در قدرتهای الهی و پدیدههای کونی، و تفکر در خلق خداوند و آفرینش بیمنتهای او، و با درک و فهم قرآن مجید با پروردگارش انس میگیرد و او را خوب میشناسد. شناخت خداوند متعال اولین پله محبت و عشق ورزیدن بدوست.
در پرتو آشنایی با خدایی پروردگار قلب انسان آرامش مییابد، دیگر او از هیچ چیز دلهره و هراس ندارد. چون پروردگارش در عین حالی که حکیم و دانا و مهربان و بخشاینده است جبار و منتقم و قهار و ظلم ستیز بوده از جنایات ظالمان و مستبدان هرگز غافل نیست!..
اینجاست که قلب او طعم و لذت ایمان را میچشد: