گنجینه رمضان

فهرست کتاب

توبه!...

توبه!...

دست‌ها تا آرنج غرق خون.. دلی به زمختی و سنگی فولاد.. با این حال احساسات مرده و وجدان بیمارش گه گداری او را نهیب می‫زد: بس است مرد!.. ۹۹ انسان را کشتی چه بدست آوردی؟!.. تا کی آدم کشی!.. برگرد!.. چرا نمی‫خواهی چون انسان زندگی کنی؟!.. تا کی درندگی و زندگی ددان؟!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ این همان قاتل بنی اسرائیل است که پیامبر اکرم جاز او خبر داده؛ مردی که خنجر وحشی‫اش ۹۹ انسان را سر برید. با شوکه و هشداری از ملامت وجدان خود را بازیافت و خواست تا از این حیوانی و پریشانی بدر آید.‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ نزد راهبی که از جامعه بریده در غاری خزیده بود رفت و گفت: من قاتل ۹۹ انسان هستم، آیا روزنه امیدی است که از آن توبه‫ام را به پروردگارم برسانم و ره پارسایان برگزینم.‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ عقل از سر راهب مغرور به عبادت خود پرید: چگونه فردی ۹۹ انسان را به قتل رساند و باز امید بازگشت و توبه داشته باشد. قتل یک انسان نزد خداوند چون کشتار بشریت است، و این مرد ددمنش گویا ۹۹ بار تمام بشریت را سربریده. در تصور راهب این مرد؛ شیطانی خون آشام بود که جایی جز قعر جهنم نداشت. محکم در را برویش بسته داد کشید: ای جهنمی پست برو که هیچ مجالی برای بخشش و توبه تو نیست!

خشم قاتل شعله‫ور شده خون جلوی چشمانش را گرفت. تنها وقتی بخود بازگشت که خنجرش از خون راهب سیراب شده بود. نگاهی به راهب بیچاره‫ای که غرق در خون بود انداخت، سپس به خودش نگریست و به قطره‫های خونی که بر لباس و جسمش پریده بود و به خنجری که از خون آروغ سر می‫داد!.. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ - آه خدای من.. باز هم قتل!.. من سینه صد انسان را دریده‫ام!.. ‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ صدای ضمیر نفس لوامه، وجدان او را سخت ملامت کرده، به توبه و بازگشت می‫خواند. باز سرگردان و پریشان در پی راهنمایی می‫گشت. تا اینکه گامهایش او را نزد عالمی اندیشمند و آگاه رسانید. اشک در چشمانی که جز خون ندیده بودند حلقه زد. از عالم پرسید: آیا پس از کشتن صد انسان امیدی به توبه می‫توانم داشته باشم!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬ عالم جهش برق پشیمانی و ندامت را در چهره زمخت و تار قاتل دید. لبخندی زده به او گفت: توبه بین تو و پروردگارت است. چه کسی می‫تواند مانع راز و نیاز تو با خدایت شود؟! دروازه بازگشت و ندامت و توبه بسوی پروردگار همیشه و بروی همه باز است. البته من به شما توصیه می‫کنم از شهری که کوچه و خیابانش، مردم و نگاههایش تو را به زندگی پر معصیت یادآور می‫شوند و شاید بار دگر حس گناه را در تو تحریک کنند برآیی و به شهری دیگر بروی. برو به فلان شهر و با شخصیتی جدید، زندگی پارسایانه و نیکو سرشتی را برای خود انتخاب کرده، تنها با نیکان و خوبان صداقت و دوستی کن تا تو را از زشتی‌ها و پلیدی‌ها باز دارند و در کارهای خیر و شایسته یاری دهند!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬ کابوس نا امیدی از جلوی دیدگان قاتل زدوده شد. پرتو امید در کالبدش روح زندگی دمید.

اشک‌های سرد شادی برگونه‫هایش جاری شد. گریان و پشیمان از گذشته ننگش و خوشحال و امیدوار به آینده‫ای که در آن هویت دیگری از خود به نمایش گذارد ره شهر نیکان برگزید..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ بر ریگزار تنها اثر قدمهای او بود که بجلو می‫رفت و قطره‫های اشکش که توبه و ندامت او را بر زمین می‫نگاشت.. غم و درد از گذشته ظلم و ستم، وجدان تازه شگفته او را به سختی آزار می‫داد.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ گویا پنچه پشیمانی گلویش را از داخل محکم می‫فشرد.. در میانه راه قلبش از شدت ناراحتی و ندامت برگذشته شوم خود از تپش ایستاد!.. و در یک آن در حالیکه چشم‌هایش پر از اشک پشیمانی بود و لبش زمزم توبه و بازگشت و استغفار می‫کرد نقش زمین شده جان به جان آفرین تسلیم نمود.‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ - پیکر قاتل ۱۰۰ انسان بود که نقش زمین شد. فرشتگان و پاسبانان جهنم فورا سر رسیده خواستند او را به جهنم ببرند. چون او را جز جهنم جایی نیست!..

- انسانی معصوم و پاک که تازه با اشک ندامت و پشیمانی قلبش را شستشو داده، هیچ اثری از گناه در او نیست جهان فانی را بدرود گفت. بلافاصله فرشتگان نورانی بهشت سر رسیدند تا او را به بهشت؛ جایگاه پاکان برند!..

بین دو گروه فرشتگان بگو مگو و اختلاف شد. هر یک مسئولیت خود می‫دانست تا او را ببرد.. پروردگار یکتا؛ عالم به تمام ماجرا، فرشته‫ای فرستاد تا بین آن‌ها داوری کند. فرشته قاضی فیصله کرد؛ بنگرید او به کدام شهر نزدیکتر است؛ شهر گناه یا شهر توبه؟! اگر به شهر گناه نزدیکتر بود سزاوار است فرشتگان عذاب با پتک‌های آتش بر سرش کوفته او را به پاسبانان جهنم تحویل دهند، و اگر به شهر توبه و امید به اصلاح و پارسایی نزدیکتر است، فرشتگان بهشت حق دارند او را به سعادت ابدی برسانند!..‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ در برخی از روایات آمده که چون او به شهر گناه نزدیکتر بود خداوند بخشاینده مهربان به زمین اشاره کرد تا چنان خیزی زند که پیکر بی‫جان مرد امیدوار به آینده نیک و پارسایی به شهر توبه نزدیکتر گردد.‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ فرشتگان بهشت او را گرفته در موکبی از سعادت و خوشبختی بسوی رستگاری ابدی بردند!..

بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بت‌پرستی بازآ
این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی بازآ

‬‬ خداوندی که سرشت آدمیت را چنان بنا کرده، که توان آلودگی به گناه را داشته باشد به پیامبرش امر کرد تا روح امید در بندگان غرق در گناه بدمد:

﴿۞قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ[الزمر: ۵۳].

«(از قول خدا به مردمان) بگو: ای بندگانم! ای آنان که در معاصی و گناه زیاده‌روی هم کرده‌اید! از لطف و مرحمت خدا مأیوس و ناامید نگردید. قطعاً خداوند همه‌ی گناهان را می‌آمرزد. چرا که او بسیار آمرزگار و بس مهربان است».

خالق و آفریدگار یکتا اعلام داشت که او توبه گذارانی که پشیمان از کرده‫های خود بسوی او باز می‫گردند و ره طهارت و پاگی برمی‫گزینند را دوست دارد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬ ﴿...إِنَّ ٱللَّهَ يُحِبُّ ٱلتَّوَّٰبِينَ وَيُحِبُّ ٱلۡمُتَطَهِّرِينَ[البقرة: ۲۲۲].

«...بی‌گمان خداوند توبه‌کاران و پاکان را دوست می‌دارد».

پس ای بنده خدای بزرگ! خالق و آفریدگار تو از نا امیدی و یأس نفرت دارد و آن را شایسته مؤمن نمی‫داند:‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ ﴿...إِنَّهُۥ لَا يَاْيۡ‍َٔسُ مِن رَّوۡحِ ٱللَّهِ إِلَّا ٱلۡقَوۡمُ ٱلۡكَٰفِرُونَ[یوسف: ۸۷].

«...از رحمت خدا جز کافران ناامید نمی‌گردند».

بر عکس آنچه بسیاری از گناهکاران تصور می‫کنند خداوند از توبه بنده‫اش بسی شادمان می‫گردد. پیک پروردگار بسوی بشریت و سفیر خدای عز وجل؛ حضرت محمد مصطفی؛ سالار و سرور و تاج سر فرزندان آدم می‫فرمایند:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬ تصور کنید فردی از شما در صحرایی خشک و بی‫آب و علف در سفر بود. در یک لحظه سواریش که غذا و آب و توشه سفرش بر آن بود از دستش رمید، تمام تلاشهایش برای گرفتن آن بی‫نتیجه ماند. در نهایت نا امید خود را به زیر درختی رسانید تا در سایه آن بیارامد شاید مرگ او را در رباید. در حالیکه نا امیدی از هر سو بدو خنجر می‫زد چشم‌های خسته و کم سویش که در انتظار مرگ لحظه شماری می‫کرد را گشود. با کمال حیرت دید که اسبش با خورجین آذوقه بالای سرش ایستاده، از شادی جستی زده مهارش را بدست گرفت. دست و پایش از شدت خوشحالی می‫لرزید، دهانش از حیرت وامانده بود. عقلش مات و مبهوت در فضای ناممکن‌ها سیر می‫کرد. زبان شگفت زده‫اش بحرکت درآمده از شدت شادی داد برآورد: بار الها! تو را شکر، حقا که تو بنده منی و من پروردگار تو!.. شدت شادی او را در این اشتباه انداخت!.. ‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ خداوند از بازگشت بنده‫اش بسوی او از این فردی که زندگیش را بار دگر یافته، از فرط شادی چنین اشتباهی از او سر زد، بیشتر خوشحال و شاد می‫گردد!‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ اما باید توبه صادقانه و راست باشد؛ نه توبه‫ای که در پی آن گناه بر ما پوزخند زند: ‬‬‬‬‬‬‬

‬‬ سبحه بر کف، توبه بر لب،دل پر از شوق گناه

معصیت را خنده می آید ز استغفار ما.

باید توبه حداقل با این چهار نقطه زینت داده شود:

۱- تنها و تنها هدف از توبه کسب رضایت و خشنودی پروردگار و برای او و بسوی او باشد.

۲- از گناه دوری شود.

۳- در ضمیر خود به اشتباه و گناهش اعتراف کرده از آن پشیمان باشد.

۴- عزم راسخ کند که دوباره هرگز بدان گناه نزدیک نشود.

۵- اگر گناه در چپاول حق مردم بوده، حق را به حقدار بازگرداند.

۶- پیش از آنکه روحش به حلقوم رسد توبه کند!

اگر مؤمنان ره استغفار و توبه برگزینند، و راه و رسم زندگی پیامبر اکرم جرا در جامعه خود پیاده گرداند، خداوند هرگز آن‌ها را عذاب نخواهد کرد:

﴿وَمَا كَانَ ٱللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمۡ وَأَنتَ فِيهِمۡۚ وَمَا كَانَ ٱللَّهُ مُعَذِّبَهُمۡ وَهُمۡ يَسۡتَغۡفِرُونَ[الأنفال: ۳۳]. «خداوند تا تو در میان آنان هستی ایشان را عذاب نمی‌کند، و همچنین خداوند ایشان را عذاب نمی‌دهد در حالی که طلب بخشش و آمرزش می‌نمایند (و از کرده‌ی خود پشیمانند و از اعمال ناشایست خویش توبه می‌کنند)».

در سایه توبه و بازگشت بخداوند جامعه ره تقوا و پرهیزگاری پیش می‫گیرد، و اینجاست که زمین و آسمان در طرب و شادی مؤمنان راستین سهیم شده فقر و خوشکسالی از نزد آن‌ها رخت برمی‫بندد:‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬

‬‬‬‬ ﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَيۡهِم بَرَكَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ وَلَٰكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذۡنَٰهُم بِمَا كَانُواْ يَكۡسِبُونَ[الأعراف: ۹۶].

«اگر مردمان این شهرها و آبادی‌ها (به خدا و انبیاء) ایمان می‌آوردند و (از کفر و معاصی) پرهیز می‌کردند، (درگاه خیرات و) برکات آسمان و زمین را بر روی آنان می‌گشودیم (و از بلایا و آفات به دورشان می‌داشتیم) ولی آنان به تکذیب (پیغمبران و انکار حقائق) پرداختند و ما هم ایشان را به کیفر اعمالشان گرفتار و مجازات نمودیم (و عبرت جهانیانشان کردیم)»