راز موفقیت (۱)
آرزوی هر شخص در زندگی...
هدف از تلاشهای پیاپی...
و تنها امیدی که روحیه فعالیت را در افراد زنده نگه میدارد...
چیزی نیست جز رسیدن به موفقیت...
انسانهای با همت همیشه به قلههای سرفراز موفقیت خیره شده، هرگز به اندک راضی و خشنود نمیشوند..
به هر کاری که همت بسته گردد
اگر خاری بود گلدسته گردد
چرا موفقیت تنها نصیب برخی از افراد بشر میشود؟!..
یا چرا بیشتر مردم از این نعمت بزرگ محروم میمانند؟!..
کسی که چنین پرسشی را مطرح میسازد، خود در اعماق وجودش جواب آن را احساس میکند، شاید هدف از مطرح ساختن چنین سؤالی؛ یا دلداری دادن به خود و فرار از احساس درد از کوتاهیها است و یا اینکه فردی است که درپی یافتن راهکارها، برنامهها و روشهای تشویقی و تحریک آمیز بهتری برای خودش است.
به عبارت دیگر شاید او دریافته که راه رسیدن به پزشکی آموزش علوم پزشکی و دانشکدههای تخصصی در این زمینه است. و اگر کسی به دنبال مهندس شدن باشد راهی جز فراگیری هندسه و علوم مربوطه نیست، بر همین قیاس اگر در پی رسیدن به موفقیتهای سرشار است باید فن و فوت و رازهای موفقیت را ورقی بزند..
اگر هدف از مطرح ساختن این پرسش درک و فهم راهکارهای موفقیت است، ما سعی خواهیم کرد پس از گشودن دریچه معرفت، مهمترین رازها و کلیدهایی که میتوانند طلسم قفل ناامیدی و شکست را درهم شکنند را به شما معرفی کنیم.
و بدون شک شما با در دست گرفتن این کلیدها میتوانید برای خود صفحه جدید و زندگی نوینی رقم زنید.
دریچه معرفت:
آیا هرگز از خود پرسیدهای چرا خداوند پیامبران را فرستاد؟!
پرسش بسیار سادهای است، حتما خواهی گفت: پیامبران آمدند تا ثابت کنند رسیدن به ارزشهای والا و موفقیت در زندگی کار مشکلی نیست و از هر انسانی که بخواهد برمیآید.
پس آنها آمدند تا مثالی تطبیقی از ارزشهای انسانی را در میدان عمل به نمایش گذارند!
یا به عبارت روشنتر پیامبران را خداوند به عنوان مثالها و نمونههایی از افراد موفق به جامعه بشری تقدیم داشت تا افراد با الگو گیری از آنها به موفقیت برسند.
شاید کسی ایراد گرفته بگوید؛ پس چرا این الگوها از نمونههای فوق بشری چون فرشتگان انتخاب نشدند، تا دیدن آنها برای مردم بیشتر قابل توجه باشد؟!
این پرسش همراه با آمدن پیامبران برای برخی از انسانها مطرح شده بود. کسانیکه در پی ایراد گیری هستند گفتند: ﴿وَمَا مَنَعَ ٱلنَّاسَ أَن يُؤۡمِنُوٓاْ إِذۡ جَآءَهُمُ ٱلۡهُدَىٰٓ إِلَّآ أَن قَالُوٓاْ أَبَعَثَ ٱللَّهُ بَشَرٗا رَّسُولٗا ٩٤﴾[الإسراء: ۹۴].
«و چیزی مردم را زمانی که هدایت به سویشان آمد از ایمان آوردن باز نداشت، جز اینکه گفتند: آیا خدا بشری را به پیامبری برانگیخته است؟!»
قرآن با تعجب از این ایراد بیمورد که تنها هدفش فرار از بار مسئولیت و گمراه کردن مسیر اندیشه درست در آدمی بود خرده گرفته صراحتا به آنها گفت: اگر در زمین فرشتگان میزیستند حرف شما درست بود، و ما میبایستی فرشتهای را برای هدایت همنوعان او و الگو نمائی برای آنها ارسال میداشتیم.
﴿قُل لَّوۡ كَانَ فِي ٱلۡأَرۡضِ مَلَٰٓئِكَةٞ يَمۡشُونَ مُطۡمَئِنِّينَ لَنَزَّلۡنَا عَلَيۡهِم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ مَلَكٗا رَّسُولٗا ٩٥﴾[الإسراء: ۹۵].
«بگو: اگر در زمین [به جای بشر] فرشتگانی بودند که با آرامی راه میرفتند، یقیناً فرشتهای را از آسمان برای آنان به پیامبری نازل میکردیم [زیرا هدایتگر هر گروهی باید از جنس خودشان باشد.]»
ولی شما بشرید، و نیاز به نمونه و الگو از جنس خود دارید تا به شما نشان دهد آنچه باعث موفقیت و توانمندی شخصیتی شما و جامعهتان میتواند باشد یک فرد از میان شماست.
در سوره انعام آیات ۸ و۹ میخوانیم:
﴿وَقَالُواْ لَوۡلَآ أُنزِلَ عَلَيۡهِ مَلَكٞۖ وَلَوۡ أَنزَلۡنَا مَلَكٗا لَّقُضِيَ ٱلۡأَمۡرُ ثُمَّ لَا يُنظَرُونَ ٨وَلَوۡ جَعَلۡنَٰهُ مَلَكٗا لَّجَعَلۡنَٰهُ رَجُلٗا وَلَلَبَسۡنَا عَلَيۡهِم مَّا يَلۡبِسُونَ ٩﴾[الأنعام: ۸-۹].
«و گفتند: چرا (اگر محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم رسول است) بر او فرشتهای نازل نشد؟ و چنانچه فرشتهای بفرستیم کار تمام شود و دیگر لحظهای آنها مهلت نخواهند یافت. * و چنانچه رسول را فرشتهای قرار میدادیم باز هم او را به صورت مردی در میآوردیم و بیشک سبب میشدیم که همان اشتباهی که برای دیگران پیش میآوردند برای خودشان پیش آید.»
پس بطور خلاصه میتوان گفت: هدف از آمدن پیامبران و زندگی آنها در بین توده مردم این بود که همه با چشمان خود نظارهگر باشند که نمونه و الگو قابل تطبیق است.
البته بشریت این را بخوبی درک کرده است. و رسیدن به موفقیت آرزویی است که در اعماق هر انسانی زنده و فعال است.
«محمد» نامی است که بیشترین رواج را در دنیا دارد! پس از او نامهای سایر پیامبران را در هر جای دنیا میشنوی: این عیسی و آن موسی و آن دیگر ابراهیم است.. پسر عمویش صالح و نوح و اسماعیل و اسحاقاند. شاگردانش ابوبکر و عمر و عثمان و علی و حمزه و صادق و باقر و صلاح الدین و یعقوبند.. دختر خالههایش؛ مریم و زینب و فاطمه و عائشه و خدیجه هستند...
پدران و مادران سعی دارند نامهای افرادی که آنها را نمونههایی از موفقیت میدانند بر فرزندانشان بگذارند تا شاید مانند الگوهایی که موفقیت و کامیابی را در آنها دیدهاند بار آیند..
هر انسانی در پی رسیدن به موفقیت است ولی مسلمان باید موفق باشد!
یک فرد مسلمان به هر اندازهای که از موفقیت دور است بهمان اندازه از دین خود بیگانه است!!..
اسلام نه تنها پیروانش را تشویق میکند عنصرهای فعال و سازندهای در جامعه بشری باشند، بلکه از آنها میخواهد به عنوان نمونه و الگوی موفقیت در جامعه ظاهر شوند. پیامبر اکرم جنمونه و الگوی برتر موفقیت در همه جوانب زندگی بصورت بسیار واضح و روشنی در میان مسلمانان و زندگی آنهاست.
هر مسلمانی حداقل پنچ بار در اذان به پیامبرش گوشزد میشود. بیش از دهها بار او خود نام اگلویش را در نمازهای پنجگانه به خود یاد آوری میکند..
الگوی موفقیت قدم به قدم زندگی او را برایش شرح داده، و پله پله رسیدن به قله موفقیت را برایش واضح و نمایان کرده است..
موفقیت با مسلمانیت دو کلمه کاملا مترادفند، و به هر اندازه که فرد مسلمان از موفقیت دور میشود به همان اندازه در واقع از اسلامش بیگانه میگردد، و بر عکس هر اندازه اسلامش را خوب درک نکند بهمان اندازه از موفقیت فاصله خواهد گرفت..
چرا درصد شکست در جامعههای ما بالاست؟
میزان بیکاری بسیار بالا... درصد طلاق سرسام آور... فقر و فلاکت خانمانسوز.. اعتیاد وبای هر خانه... فحشا و فساد لایه تلخ جامعه... قتل و غارت آژیر خطر هر شهر و روستا..
با یک نگاه عمیق درمییابیم که ریشه همه این دردهای جامعه ما در دوری و جهالت ما از این دین و اساسنامه زندگیمان میباشد..
در جامعه امروزی ما خدا را هیچ جایگاهی نیست.. الگو و نمونه زندگی تطبیقی و تصور اجرائی موفق که در شخصیت رسول اکرم جبود بکلی جامعه ما از او بیگانه است. سایه شوم شرک و قبرپرستی و بدعتها بر جامعه سنگینی میکند..
خدایان چهارگانه ساختگی بر زندگی ما چهارچنگولی حکم فرمایند:
۱- خدای برده پروری که در بتهای امروزی که همان امامزادهها و قبرها باشند تجلی کرده است.
۲- خدای رسم و رسوماتی که از پدران و نیاکان به ما رسیده است، و هرگز جامعه حاضر نیست از تقالید خانمانسوزی که همه بر آثار ویرانگر آنها متفق هستیم دست بردارد.
۳- خدای خودبرتربینی و نظام طبقاتی و خودپرستی که بر جامعه چیره شده است. قبیله و فامیل و قوم و زبان و ملیت پرستی..
۴- خدای شهوتهای نفسانی..
جامعه ما توسط این خدایان چهارگانه به اسارت کشیده شده است. و تنها راه نجات پاره کردن زنجیرهای تقلید و غلامی و بازگشت به خدای یکتایی است که جز موفقیت و پیروزی از ما نمیخواهد.
آیا هرگز فکر کردهای؛ چرا جهان غرب همیشه در پی تغییر نظام آموزشت و پرورش در کشورهای اسلامی است؟!
غرب برای به بردگی کشیدن کشورهای دیگر نیاز دارد روح مقاومت، و تلاش برای رسیدن به موفقیت را در ملتها خفه کند.
رسیدن به این هدف در بین ملتی که تاریخی سرشار از موفقیتها دارد، تاریخی که انسانهای موفق و پیروز آن را با عرق پیشانی و خون خود نگاشتهاند، هرگز کار سادهای نیست.
غرب در تلاش است با تغییر و تحریف این تاریخ، شخصیت و هویت ملی مسلمانان را تضعیف کرده، نمونهها و الگوهای اجرائی جدیدی را در این جوامع و برای نسلهای نوین آن ترویج دهد. خالد و علی و سلمان و حسن و حسین و عمر و فاطمه و عائشه و سمیه را از آنها گرفته موش و گربههایی چون تام و جری، سگهایی چون «بل» و پسرکی چون «سباسیان»، ودختری چون «انا» و خانمی چون «اوشین» و آقایی چون «مستر بین» را به عنوان الگو و جانشین الگوهای سنتی در جامعه ما معرفی کند...
در زمان تخلف فکری بسیاری از افراد به اصطلاح روشنفکر جامعه ما به این باور رسیدهاند که تنها راه پیشرفت، تقدم، رسیدن به تمدن و تکنولوژی جهان غرب، غربگرایی فکری و فرهنگی است.
یعنی چون غربیها بخوریم، چون آنها بپوشیم، معیارهای اساسی ساختار جامعه سالم را ویران کرده، همه یک شکل و قیافه باشیم، زنها ـ زیر شعار آزادی ـ با پوشش مردانه تن به کارهای سنگین دهند، و مردها ـ با شعار فن و هنر ـ با لباسهای زنانه و موهای دراز درپی همجنسگرای گردند. زیر شعار دفاع از حقوق زن مردها به فکر زایمان و کاشتن رحم در خود و زنها در اندیشه کاشت آلت تناسلی مردانگی در خود باشند. چهاردیواری خانواده ویران گشته، بیبند و باری در جامعه رواج یابد، و کوچه و بازار شهر پر از بچههای خیابانی..
این فرهنگ و تمدنی است که غربزدههای کوته فکر که از موش و گربههای چون تام و جری تغذیه کردهاند، برای جامعه ما به ارمغان آوردهاند!
اسلام افراد جامعه خود را به چنگ زدن بر ریسمان الهی و وحدت ملی دعوت میکند.
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِحَبۡلِ ٱللَّهِ جَمِيعٗا وَلَا تَفَرَّقُواْۚ...﴾.
«و همگی به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛...»
و برای هر عنصری از جامعه دایره و محدوده فعالیتی را معرفی میکند که با طبیعت و ساختار فیزیکی او همخوانی دارد. خداوندی که بشر را آفریده محدوده فعالیتهای او و معیارهای ارزشی اخلاقی او را نیز برایش روشن ساخته است.
زن مهمترین عنصر سازنده جامعه، و مدرسه مردسازی و تربیت آینده، به عنوان جوهری ارزشمند و دری گرانبها معرفی گشته. در مقابل مرد با دستان زحمتکش و پینه بسته خویش وظیفه چرخاندن اهرم سنگین زندگی و مهیا ساختن فضایی از آسایش برای خانواده را بر عهده دارد.
در این فضای کار و تلاش، و همکاری افراد جامعه در کنار هم و دوشادوش هم در پی ساختن جامعه و آینده به پروردگارشان امید بسته، و موفقیت را در رسیدن به رضایت و خشنودی او میدانند.
با فقر و فلاکت درستیزند، و با زهد و قناعت خود را بالاتر از دنیا و ارزشهای پوچ آن میدانند.
همتی شاهانه و سازنده دارند.
امام شافعی به افراد جامعه خود تلقین میکند تا با صدای بلند و روزانه در گوشهای خود زمزمه کنند: همت من چون همت شاهان است، و من آزاده مردی هستم که ذلت و خواری را کفر و گمراهی میدانم..
همتي همة الملوك و نفسي
نفس حر تری المذلة کفرا
چه خوش گفته «شابی» شاعر جوان تونسی: کسی که نمیخواهد از قلههای کوههای سر به فلک کشیده بالا رود همیشه در گودالهای پستی خواهد ماند.
و من لا یحب صعود الجبال
یعش أبد الدهر بین الحفر
البته همت مؤمن با مال و ثروت هیچ رابطهای ندارد.
جیبهای خالی هرگز مانع رسیدن به موفقیت نخواهند بود. آنچه فرد را از موفقیت بازمیدارد عقلهای توخالی و مغزهای پوچ و قلبهای بز دلند..
امام شافعی با دیدی مردانه به واقعیتها نگریسته میگوید:
ای آسمان کشورهای دور دست در و جواهر ببار *** و ای چاهها و چشمههای دیگران طلا بیرون دهید
من اگر زنده بمانم از گشنگی نخواهم مرد*** و اگر بمیرم حتما گودالی برای گور شدن خواهم یافت
هدف او از زندگی نگاشتن نام نیک خود بر آسمان تاریخ است..
بدان رفتند و نیکان هم نماندند چه ماند؟ نام زشت و نام نیکو
خرم تن آنکه نام نیکش
ماند پس مرگ جاودانی
همانطور که فردوسی هماسه سرای فارسی میگوید:
به نام نکو گر بمیرم رواست
مرا نام باید که تن مرگ راست
او برای زرق و برق زندگی فناپذیر هیچ ارزشی قائل نیست. او مال و ثروت را زیر پای خود میاندازد، و با قدمهای همت و مردانگی خویش به پیش میرود تا به قله موفقیت رسیده، با ستارههای آسمان دست دهد.
موفقیت میان دو دست توست. و تو شایستگی داری که آن را به آغوش گیری. ولی باید چون آن شاعر با همت عربی بگویی:
هر جا گویند جوانمرد کیست... گمان میکنم مرا صدا میزنند.. هرگز تنبلی و سستی را نمیپسندم...
پس مهار موفقیت در دستان با همت توست..
هرگز از آنانی مباش که گمان میبرند موفقیت را میتوان با جادو و جمبل و با تعویذ و سحر و خرافات و خزعبلات مرتاضانه بدست آورد. آنها خود را در باتلاق خیالات واهی غرق میکنند و هرگز چیزی جز پشیمانی و ندامت بدست نخواهند آورد.
البته رازهایی است و کلیدهایی که میتواند همتهای در خواب را بیدار سازد، و یا دست افراد حیران و سرگردان را گرفته در راه مستقیم رسیدن به هدف قرار دهد.
راز موفقیت کدام است؟..
پرسشی است که میخواهیم بدان پاسخ گوئیم..
البته قبل از اشاره به این راز، این جمله زیبا از حضرت امام علیسرا به شما هدیه میکنم:
«برای آخرتت چنان زندگی کن که گویا فردا خواهی مرد.. وبرای دنیایت چنان بزی که گویا تا ابد زندهای...».
زندگی با ایمان...
زندگی با آرزو...
ارزش زندگی خود را بدان...