راز رستگاری و سعادت
حکمت خداوند بر این رفت که انسان از عقل و جسم پدید آید. در طول مسیر تاریخ همواره فاصله بشریت با شقاوت و بدبختی درست برابر با همان فاصله دوری او از برنامه زندگی بوده که خداوند برای او رسم کرده است.
بطور مثال در روم قدیم بشر به جسد پروری روی آورده، کمتر به عقل و روح بها داد! در نتیجه آن انسان در پی پرورش اندام خود و بالا بردن قدرت جسمی خود پرداخت. جنگهای وحشتناک پهلوانان، کشتیهای خونین، گلاویز شدن با شیرهای درنده، درگیر شدن با گاوهای وحشی، و برنامههایی اینچنین که درقالب آنها بشر بازوان خود را به رخ حیوانات میکشید از جمله سرگرمیهای اینگونه جوامع بشری بود.
استادیومهای بسیار بزرگی نیز بدین منظور ساخته میشد و هزارها انسان با لبخند و قهقه و شادی تماشا میکردند چگونه پهلوانی حریف خود را جلوی روی تماشاگرانی که برایش کف میزدند و صوت سر میدادند تکه پاره میکرد.
در این جوامع حس انسانی به مرور زمان از بین میرفت و احساسات حیوانی و درندگی در انسان رشد میکرد.
در نتیجه اهتمام ورزیدن به جسم؛ آشپزان و غذاها و رستورانها نام و نشانی یافتند و عقل بشری در این محدوده تنگ گرفتار ماند.
بر خلاف رومانیها یونانیان به عقل پیله کرده روح و جسم را زیر پا نهادند، و در فضای عقلانی خواب «مدینه فاضلهای» را دیدند، و نامهایی چون ارسطو و سقراط در آسمانشان نمودار شد.
این تمدن عقلگرایی اگر چه انسان را از رتبه حیوانیت تمدن جسمگرایی بالاتر برده بود باز هم چون تمام نیازهای بشر را در نظر نگرفته بود شایستگی اینکه تمدن سعادت بخش بشر باشد را نداشت.
این نهضتهای ناقص بر بدبختیها وشقاوت انسان میافزود. در نتیجه عقلگریی مطلق: ادعای عقلمندی افراد موی دماغ همه چیز شده مشکل سازی میکرد. همه چیز باید با عقل آنها تعریف میشد: آب، خورشید و غیره...! و اگر عقل آنها توان هضم چیزی را نمیداشت کلا ماهیت آن چیز زیر سؤال میرفت!
فکر و اندیشه در احتکار گروهی که خود را عقل کل میدانستند قرار گرفت. مردم بر اساس قوانینی که ترشح عقلهای خودخواه آنها بود محاکمه میشدند. سایه سیاه و مهیب دیکتاتوریت، و استبدادگری وحشتناک گروهی که خود را عقلا دانستند بر همه جامعه حاکم بود.
در هند و چین و ایران حکایتی دیگر بود. عکس العمل شدید بر نهضت عقلکرایی و جسم پروری. روح به شیوهای که موبدان و طبقه به اصطلاح دیندار جامعه میخواستند پرورش داده میشد. عقل و جسم را هیچ ارزشی نبود. بدن در ریاضات روحی تضعیف شد و عقل تعطیل. در سایه کنفوسیوسی چین انسان در نهایت به کمونیستی و دیکتاتوریت داس و چکش روی آورد. و در هند به گاو و شهوت پرستی و در ایران به آتش و خورشید پرستی... برخی از اندیشههای رائج صوفی گرایی منحرف در جوامع اسلامی زائیده این شیوه از تفکر میباشند.
نهضت کنونی جهان غرب امتدادی است طبیعی از تمدنهای یونانی قدیم. این تمدن نوین جهان غرب که در واقع رد فعلی است بر استبدادگری کلیسا و پاپ، روح را در چهار دیواری کلیسا زندان کرده، سوار بر مرکب عقلگرایی و جسم پروری به جلو میرود.
تمامی نظامهای اجرایی تمدن غربی بر مبنای رعایت عقلگرایی و جسم پروری بنا شده است. نظامهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و غیره.. بدین دلیل است که ما همیشه در تقلید و کپی برداری این تمدن دچار اشتباه میشویم! چرا که آنها نظامهای خود را بر مبنای نیاز جامعههای خود و نحوه نگرششان به بشر و هدف از زندگی او بنا نهادهاند. مثلا در نظام اقتصادی آنها کسب منافع مهم است نه شیوه رسیدن به ثروت. بطور مثال اگر شخصی بتواند با شیوههای مکارانه قمار یا ربا خوری جامعه را به فقر و فلاکت کشیده حسابهای بانکی خود را فربه سازد، در اینگونه جوامع کار ناپسندیدهای نکرده هیچ، بسیار زیرک و عاقل شمرده میشود!
و اگر نظامی سیاسی بتواند با تکیه بر قدرت و نیروی نظامی دهها کشور را به خاک و خون کشیده ویران سازد و ثروتهای آنها را چپاول کرده، کشور خود را آباد و به رفاه اقتصادی برساند نظامی است بسیار قابل ارج و احترام!
آنهایی که امروز ثروتها و منابع ملتهای جهان سوم را به تارج برده، مانع رشد و ترقی آنها میشوند حافظان حقوق بشر و مدافعان اصلی آن شمرده میشوند. و بالای حرف آنها حرفی نیست، و هر آنچه مطابق میل آنها نباشد با کمال خونسردی وتو میشود! یهودیها چون توانستهاند فلسطینیها را از خانه و کاشانهشان بیرون رانده تار و مار کنند حقانیت سلطهگری و سوار شدن بر صاحبان خانه را دارند، و مالکان اصلی خانه و زمین در بوقهای آن نظامها به عنوان ستیزهجو و آدمکش معرفی میشوند!
در این سیستمها کسی نخواهد پرسید قراولان خون آشام غرب در افغانستان چه میخواهند؟! چرا کشورهای سرمایهداری چون ایران و لیبی با ثروتهای خیالی در زیر خط فقر بسر میبرند و چرا درآمدشان به جیب دو بلوک شرق غرب روانه میشود؟!
در این کشورها کسی بر بردگی زن، و کالا شهوت بودن آن شکایتی ندارد هیچ، بلکه بسیار جای فخر است زنی برای نمایش پارچهای یا کفشی، خودش را عریان ساخته جلوی چشمان شهوترانان رژه رود. از صابون حمام گرفته تا دستمال کاغذی و تا مدلهای جدید کامپیوتر و ماشین را باید تن عریان به اجاره گرفته شده زنی به معرض فروش قرار دهد. در این جوامع تن فروشی شغلی است قابل احترام. همجنس گرایی حق مسلم هر فرد است! خانواده، و عاطفه و احترام و کمک به همنوع را هیچ معنا و مفهومی نیست.
نظامهای دمکراسی به شیوه غرب، تفکر جدایی دین از سیاست، برداشت از حکومت دینی و مدنی، شعارهای حقوق زن، مترسکهای آزادی شیوههای گردش مال و نظامهای بانکداری و بیمه و سایر لباسهایی که غرب برای رسیدن به رفاه و آسایش جامعههای خود مناسب با قدر و قامت آن جوامع ساخته در جامعههای ما نباید جواب دهد. جوامع ما باید لباسهایی با مقیاس و حجم خود تهیه کنند نه اینکه آنچه دیگران برای خود دوختهاند را ما نشخوار کنیم!
بسیاری از آنچه در جامعههای ما جنجال برانگیز شده نتیجه عدم آگاهی برخی به اصطلاح روشنفکران غرب زدهای است که در فضای فکری و فرهنگی ما مانور میدهند، و از اسلام و تعالیم آن بکلی بیگانهاند.
اسلام در حقیقت برای برقراری نوعی توازن وبالانس بین جسم و عقل و روح آمده است. گذاشتن هر چیزی جای خود و به مقدار نیاز...
آنچه در جهان غرب روی داد عکس العملی بود طبیعی بر خودکامگی کلیسای استبدادگر و محاکم تفتیش. ولی آنچه غرب را به نابودی و هلاکت سوق میدهد زیر پا نهادن نیازهای روحی انسان است.
جهان به انقلابی روحی نیاز دارد:
با وجود اینکه روح محور سعادت و خوشبختی، و اهرم واقعی وجود انسانی است، نه برای انسان قابل لمس است و نه او چندان از کنه و ماهیت آن اطلاعی دارد.
﴿وَيَسَۡٔلُونَكَ عَنِ ٱلرُّوحِۖ قُلِ ٱلرُّوحُ مِنۡ أَمۡرِ رَبِّي وَمَآ أُوتِيتُم مِّنَ ٱلۡعِلۡمِ إِلَّا قَلِيلٗا ٨٥﴾[الإسراء: ۸۵].
«از تو (ای محمّد!) دربارهی روح میپرسند (که چیست). بگو: روح چیزی است که تنها پروردگارم از آن آگاه است (و خلقتی اسرارآمیز و ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اعجوبهی جهان آفرینش است. بنابراین جای شگفت نیست اگر به حقیقت روح پی نبرید). چرا که جز دانش اندکی به شما داده نشده است، (و علم شما انسانها با توجّه به گسترهی کلّ جهان و علم لایتناهی خداوند سبحان، قطره به دریا هم نیست).»
خداوند در مورد روح به انسان معلومات چندانی نداده است تا قداست و اهتمام ورزیدن به آن همچنان در اندیشه بشر هویدا باشد و برای تأکید این معنا اشاره داشته که روح از عالم برتر و جهان ملکوت است. ﴿وَإِذۡ قَالَ رَبُّكَ لِلۡمَلَٰٓئِكَةِ إِنِّي خَٰلِقُۢ بَشَرٗا مِّن صَلۡصَٰلٖ مِّنۡ حَمَإٖ مَّسۡنُونٖ ٢٨ فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ٢٩﴾[الحجر: ۲۸-۲۹].
«(ای پیغمبر! بیان کن) آن زمان را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من از گِل خشکیدهی سیاه شدهی گندیدهای انسانی را میآفرینم) ۲۸ (پس آن گاه که او را آراسته و پیراسته کردم و از روح متعلّق به خود در او دمیدم. (برای بزرگداشت و درودش) در برابرش به سجده افتید»
روح مصدر حقیقت شناسی و راه رسیدن به سعادت تلقی شده، و در قران بعضاً با «قلب» از آن تعبیر گشته:
﴿إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكۡرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُۥ قَلۡبٌ أَوۡ أَلۡقَى ٱلسَّمۡعَ وَهُوَ شَهِيدٞ﴾[ق: ۳۷].
«به راستی در این (سرگذشت پیشینیان) بیدارباش و اندرز بزرگی است برای آن کسی که دلی (آگاه) داشته باشد، یا با حضور قلب گوش فرا دارد»
و در رسیدگی و پاکسازی و طهارت آن سعادت، و در ظلم و ستم و چشم پوشی از نیازهای آن شقاوت نهفته است:
﴿قَدۡ أَفۡلَحَ مَن زَكَّىٰهَا ٩ وَقَدۡ خَابَ مَن دَسَّىٰهَا ١٠﴾[الشمس: ۹-۱۰].
«کسی رستگار و کامیاب میگردد که نفس خویشتن را (با انجام طاعات و عبادات، و ترک معاصی و منهیّات) پاکیزه دارد و بپیراید (و آن را با هویدا ساختن هویّت انسانی رشد دهد و بالا برد). (۹) و کسی ناامید و ناکام میگردد که نفس خویشتن (و فضائل و مزایای انسانیّت خود را در میان کفر و شرک و معصیت) پنهان بدارد و بپوشاند، و (به معاصی(بیالاید»
اگر انسان را ماشینی تصور کنیم که با سه مرحله به حرکت در میآید:
۱- مرحله ادراک که وظیفه عقل است. ۲- مرحله خواهش و واکنش که جایش در قلب است. و ۳- مرحله سلوک و رفتار که کار بدن است. این روح است که رهبریت و برنامه ریزی و مدیریت را باید بدست گیرد. و در غیاب او انسان از حرکت باز نخواهد ایستاد اما این حرکت چون بسوی «ناکجا آباد» و فاقد هدف است باعث شعور و احساس به پوچی، و شقاوت و نگونبختی در افراد میشود.
راز آمارهای وحشتناک خودکشی در جهان که ناشی از بیماریهای شعور به پوچی و بیهودگی است به این نقطه بر میگردد.
چرا کشور سوئد با بالاترین درآمد فرد (۱۳۰۰۰ دلار) بیشترین نسبت خودکشی در جهان را دارد؟
بسیاری از کشورهای غربی با وجود توان بالا بردن رفاه اقتصادی فرد و اشباع همه رغبات و خواهشات شهروندان سعی میکنند مشکلاتی ساختگی را سر راهشان قرار دهند تا افراد را بگونهای مشغول کرده تا از فکر کردن به خودکشی دور سازند!
اندیشمندان و جامعه شناسان غربی بدین نتیجه رسیدهاند که فقدان روح، یا عدم تغذیه درست آن باعث میشود انسان به حیوانی درنده و وحشتناک در کالبد آدمی تبدیل شده زندگی را بر خود جهنم سازد.
آنچه در حقیقت جهان در پی آن است همان اسلام است و بس! اما متاسفانه تبلیغات سوء دشمنان و مسخ صورت زیبای اسلام در رسانههای گروهی جهان، و نمایندگی بسیار ناشایست مسلمانان از اسلام باعث شده جهان از دیدن تنها راه سعادتش محروم بماند.
خداوند فرشگان را از عقل و روح بدون جسم آفرید، و حیوانات را از جسم و روح منهای عقل، و جمادات را از جسم منهای عقل و روح، و انسان را که نمادی از خلقت متکامل پرودگار است از روح و عقل آفریده، خلیفه خود برای آبادانی و ساختار زمین قرار داد و فرشتگان که مقربان درگاه او هستند را در مقابلش به سجده انداخت: ﴿فَإِذَا سَوَّيۡتُهُۥ وَنَفَخۡتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُۥ سَٰجِدِينَ ٧٢ فَسَجَدَ ٱلۡمَلَٰٓئِكَةُ كُلُّهُمۡ أَجۡمَعُونَ ٧٣﴾[ص: ۷۲-۷۳].
«هنگامی که آن (انسان) را سر و سامان دادم و آراسته و پیراسته کردم، و از روح متعلّق به خود در او دمیدم، در برابرش سجده (ی بزرگداشت و درود) کنید). ۷۲ پس همهی فرشتگان جملگی سجده کردند».
رشد عقلی و بالا بردن شعور انسانی افراد آنها را به این مرحله میرساند که دریابند نه صوفیگری کنفوسیوسی و هندی راه سعادت بشر است و نه تمدن مادی غرب و این اولین پله به سوی رسیدن به اسلام خواهد بود. و آمار بالای اسلام آوردن افراد در غرب و شرق در حالیکه اسلام را نه رسانهای است مناسب برای تبلیغات و نه کشوری و دولتی که از آن حمایت کند و نه وکیلان مناسبی که از او در برابر تهمتهای ناروای رسانههای غرب و شرق دفاع کنند، اشارهایست گویا بر بازگشت انسان بسوی فطرت خود. ﴿وَلَوۡ كَرِهَ ٱلۡكَٰفِرُونَ ٣٢﴾...
جهان کنونی به انقلابی روحی نیاز دارد:
در سایه انقلاب روحی انسان از مادیگری و عقلانیت خشک، و از مادیگری جسم پروری و شهوت پرستی، بسوی تعالی و شعور به انسانیت و احساس به وجود و هدف از آفرینش سوق داده میشود. و او قدرت و توانی بکلی متفاوت خواهد یافت چرا که هیچ قدرت و نیرویی را توان مقابله با نیروی روح نیست.
شعور به خوشی و سعادت مادی بسیار کوتاه مدت است. لذت شیرینی سیب با جویدن کامل آن از بین میرود. لذت عقلی کمی طولانی است، لذت قصه یا فیلم و رمان تا چند روزی میتواند ادامه داشته باشد و سپس پژمرده شده از بین میرود. جسد تنها با حرکاتی چند ضعیف گشته از پا در میآید و عقل با وجود توان بیشترش باز هم از کار میافتد. اما روح پیر و فرسوده نمیشود و لذت ناشی از آن میتواند تا آخر زندگی و پس از آن نیز انسان را همراهی کند. پس از کار افتادن عقل و سقوط جسم در قبر این روح است که بسوی ملکوت اعلی پر میکشد.
و به اندازه رابطه قوی انسان با آسمان دایره دید و فضای اندیشه و فکر او گسترش یافته زندگیش معنا و مفهوم پیدا کرده، همیشه در فضایی از سعادت و خوشبختی بسر میبرد.
در این فضای جدید ترس و واهمه از انسان فرو میریزد. اگر تمامی قدرتهای جهانی بر علیه فردی که رابطهاش با آسمان قوی است جمع شوند نمیتوانند در کالبد آرام او وحشت آفرینند:
﴿ٱلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَكُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِيمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَكِيلُ﴾[آل عمران: ۱۷۳].
«همان کسانی که مردمِ [منافق و عوامل نفوذی دشمن] به آنان گفتند: لشکری انبوه از مردم [مکه] برای جنگ با شما گرد آمدهاند، از آنان بترسید. ولی [این تهدید] بر ایمانشان افزود، و گفتند: خدا ما را بس است، و او نیکو وکیل و [نیکو کارگزاری] است.»
دست پروردگان مکتب رسالت، یاران وصحابه پیامبر اکرم با این دید به حقایق مینگریستند. آنچنان در پی آماده سازی و اعتماد به اسباب و نیروهای مادی به نظر میرسیدند که گویا هیچ اعتمادی بر نیروی غیبی ندارند. و همزمان با آن چنان بر خدا توکل میکردند که گویا قدرت مادی را نزد آنها هیچ اعتباری نیست:
﴿وَمَا جَعَلَهُ ٱللَّهُ إِلَّا بُشۡرَىٰ وَلِتَطۡمَئِنَّ بِهِۦ قُلُوبُكُمۡۚ وَمَا ٱلنَّصۡرُ إِلَّا مِنۡ عِندِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ﴾[الأنفال: ۱۰].
«و خدا آن [وعده یاری] را فقط مژده و نویدی برای شما قرار داد و نیز برای آنکه دل هایتان به سبب آن آرامش یابد؛ و گرنه پیروزی فقط از سوی خداست؛ زیرا خدا توانای شکست ناپذیر و حکیم است»
قدرت و توان روحی، احساس به آزادی را در انسان بارور میکند؛ آزادی از همه قید و بند و زنجیرهای جسدی و مادی، آزادی از تمامی معانی و مفاهیم بردگی و سر خم کردن در مقابل بشر! و...
انسان در مقابل دو راه قرار دارد؛
یا بالا رفتن و بزرگی و تعالی - و درجات – یا فرود آمدن در «درکات» و پستیها و هلاکت:
﴿لِمَن شَآءَ مِنكُمۡ أَن يَتَقَدَّمَ أَوۡ يَتَأَخَّرَ ٣٧﴾[المدثر: ۳۷].
«برای کسانی از شما که میخواهند (به سوی خیرات و طاعات) پیش بروند، و یا کسانی که میخواهند (از خیرات و طاعات) عقب بکشند»
و در سایه پرورش متوازن روح در کنار بها دادن به جسم، عقل انسان احساس سعادت و خوشبختی میکند.
امام ابن قیم میفرمایند: در زمین بهشتی است که هر کس وارد آن نشود وارد بهشت آخرت نخواهد شد!
و آن بهشت چه میتواند باشد جز چشیدن لذت ایمان و هدفمندی از وجود و خلقت..
امام ابن تیمیه که بدین درجه از تعالی دست یافته بود بر تهدیدها و غرشهای طغیان پوزخند زده، با قلبی سرشار از آرامش میگفت:
«دشمنانم با من چه خواهند کرد، بهشت و سعادت من در قلبم است. اگر مرا به زندان افکنند زندان خلوتگاه راز و نیاز با معبودم خواهد بود. و اگر مرا به تبعید فرستند، فرصت سیر و سیاحت و تفکر در مخلوقات را به من دادهاند و اگر مرا بکشند که جام شیرین شهادت را به من هدیه کردهاند!»..
پیامبر اکرم جبا دعاهای صبح و شام و با تأکید بر تلاوت قرآن کریم انسان مؤمن را به شارژ کردن خود و نیرو گرفتن برای کار، تلاش، فعالیت و رسیدن به موفقیت در زندگی، و دست یافتن به احساس آرامش و سعادت دعوت میکند. و خداوند متعال با نمازهای پنجگانه و تکرار آیات امید و سعادت بخش، و زنده نگه داشتن شعور به بندگی خدای بزرگ، و زندگی در پناه آن ذات والا، به انسان مؤمن نیرو میبخشد تا در زمین خوشبخت و شادکام در فضایی سرشار محبت، سعادت و پرهیزکاری به جلو گام نهد:
﴿ٱتۡلُ مَآ أُوحِيَ إِلَيۡكَ مِنَ ٱلۡكِتَٰبِ وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَۖ إِنَّ ٱلصَّلَوٰةَ تَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنكَرِۗ وَلَذِكۡرُ ٱللَّهِ أَكۡبَرُۗ وَٱللَّهُ يَعۡلَمُ مَا تَصۡنَعُونَ﴾[العنکبوت: ۴۵].
«(ای پیغمبر!) بخوان آنچه را که از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی شده است، و نماز را چنانکه باید برپای دار. مسلّماً نماز (انسان را) از گناهان بزرگ و از کارهای ناپسند (در نظر شرع) بازمیدارد، و قطعاً ذکر خدا و یاد الله (از هر چیز دیگری) والاتر و بزرگتر است، و خداوند میداند که شما چه کارهائی را انجام میدهید (و سزا و جزایتان را خواهد داد).»
صد البته تنها کسی را توان فهم این لذت و سعادت است که آن را چشیده باشد. به گفته امام ابن قیم: اگر شاهان و شاهزادهها میدانستند ما در چه سعادت، خوشبختی، شادکامی و آرامش بسر میبریم با شمشیر به جان ما میافتادند تا آن را از ما سلب کنند!