مرد با همت در پی هدایت امت..
در لغت نامه دعوتگران باهمت و جوانمردان مؤمن حرکت و نشاط یعنی؛ زندگی و بودن. و سکون و آرامش به معنای مرگ و نیستی است...
امام شافعی بر زبان جوانمردان با همت چنین میگفت: همت من همت پادشاهان است، ذلت و خواری را کفر میداند!
و اقبال؛ فیلسوف شرق خطاب به دعوتگر مؤمن و اصلاح گر میگفت: تو چون گنجینهای از لعل و جواهر درخشان هستی در این دنیای تاریک، هر چند مردم قدر تو را ندانند. نسلها به صدای بلند تو نیاز دارند، هر چند به تو گوش فرا ندهند!
بیداری قلب و حرکت اولین پله رسیدن به هدف است:
﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ١ قُمۡ فَأَنذِرۡ ٢﴾[المدثر: ۱-۲].
«ای جامه برخود پوشیده! (١) برخیز و بیم ده، (٢)»
خداوند متعال میفرمایند:
﴿قُلۡ هَٰذِهِۦ سَبِيلِيٓ أَدۡعُوٓاْ إِلَى ٱللَّهِۚ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا۠ وَمَنِ ٱتَّبَعَنِيۖ وَسُبۡحَٰنَ ٱللَّهِ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِكِينَ﴾[یوسف: ۱۰۸].
«بگو: این طریقه و راه من است که من و هر کس پیرو من است بر پایه بصیرت و بینایی به سوی خدا دعوت میکنیم، و خدا از هر عیب و نقصی منزّه است و من از مشرکان نیستم.»
پس بر هر کسی که پیرو پیامبر خداست، واجب است بسوی آنچه او مردم را به آن فرا میخواند دعوت کند.
چون مؤمن به دعوت خداوند لبیگ میگوید، و مردم را بسوی خداوند دعوت میکند، و با کار و عمل نیک صدق ایمانش را ثابت میکند، او دوست و عزیز پروردگار و ولی او در زمین خواهد شد.
﴿وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلٗا مِّمَّن دَعَآ إِلَى ٱللَّهِ وَعَمِلَ صَٰلِحٗا وَقَالَ إِنَّنِي مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِينَ﴾[فصلت: ۳۳].
«و خوش گفتارتر از کسی که به سوی خدا دعوت کند و کار شایسته انجام دهد و گوید: من از تسلیم شدگان [در برابر فرمانها و احکام خدا] هستم، کیست؟»
مرد مؤمن همیشه در پی هدایت امتهاست، و دنیا و وسعت جهان هرگز نمیتواند عزم و همت او را درهم شکند، او مرز و بوم نمیشناسد، چون عقاب به هر جا سر میزند و دعوتش را به همه میرساند:
﴿وَجَآءَ مِنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِينَةِ رَجُلٞ يَسۡعَىٰ قَالَ يَٰقَوۡمِ ٱتَّبِعُواْ ٱلۡمُرۡسَلِينَ﴾[یس: ۲۰].
«مردی از دورترین نقطهی شهر با شتاب بیامد، گفت: ای قوم من! از فرستادگان (خدا) پیروی کنید (که سعادت هر دو جهان شما در آن است)»
﴿وَجَآءَ رَجُلٞ مِّنۡ أَقۡصَا ٱلۡمَدِينَةِ يَسۡعَىٰ قَالَ يَٰمُوسَىٰٓ إِنَّ ٱلۡمَلَأَ يَأۡتَمِرُونَ بِكَ لِيَقۡتُلُوكَ فَٱخۡرُجۡ إِنِّي لَكَ مِنَ ٱلنَّٰصِحِينَ﴾[القصص: ۲۰].
«مردی از نقطهی دوردست شهر شتابان آمد و گفت: ای موسی! درباریان و بزرگان قوم برای کشتن تو به رایزنی نشستهاند، پس (هر چه زودتر از شهر) بیرون برو. مسلّماً من از خیرخواهان و دلسوزان تو هستم.»
هر دو مرد قرآنی از راهی دور آمدهاند تا دعوت خویش را به گوش مردم برسانند. دوری راه هرگز نتوانست همت آنها را بشکند.
چون پیامبر اکرم جذوالجوشن ضبابی را پس از غزوه بدر به اسلام دعوت کرد، بدو فرمود: آیا نمیخواهی از اولین کسانی باشی که به این دعوت لبیک گفتند و نشان افتخار پیشگامی را بر شانه خود نهادند؟ او در جواب گفت: خیر، قوم و خویشانت دعوتت را نپذیرفتهاند، و با تو در ستیزند، و تو را از خانه و کاشانهات راندهاند، منتظر میمانم اگر چنانچه بر آنها پیروز شدی به تو ایمان میآورم، ولی اگر شکست خوردی و آنها پیروز شدند ایمان نخواهم آورد!
پس از آن چون به ایمان مشرف شد تا آخر عمرش بر فرصت طلائی که از دستش رفته بود میگریست. و سستی همت و ضعف ارادهاش که باعث شده بود شرف ایمان برتر را از او برباید، و او را در معرض پرتگاه خطر مردن با کفن کفر قرار دهد وجدانش را میآزرد.
در مقابل این همت ضعیف و بیروح عزم و همت مردانه یوسف پیامبر÷را داریم که زندان را بر ذلت و خواری ترجیح داد، عزم راستین و همت جوانمردانه ابراهیم خلیل و اسماعیل ذبیح را داریم که همت فولادینشان تا بروز قیامت اشک تقدیر و ثنا در چشمهای مردان با همت حلقه میاندازد.
ابراهیم به جگر گوشهاش گفت:
﴿يَٰبُنَيَّ إِنِّيٓ أَرَىٰ فِي ٱلۡمَنَامِ أَنِّيٓ أَذۡبَحُكَ فَٱنظُرۡ مَاذَا تَرَىٰ﴾[الصافات: ۱۰۲].
«... فرزندم! من در خواب چنان میبینم که باید تو را سر ببرم (و قربانیت کنم). بنگر نظرت چیست؟...»
بلافاصله پسر جوانمرد بدون اینکه به حجم و خطر کار کوچکترین توجهی داشته باشد به پدرش گفت:
﴿...يَٰٓأَبَتِ ٱفۡعَلۡ مَا تُؤۡمَرُۖ سَتَجِدُنِيٓ إِن شَآءَ ٱللَّهُ مِنَ ٱلصَّٰبِرِينَ﴾[الصافات: ۱۰۲].
«... ای پدر! کاری که به تو دستور داده میشود بکن. به خواست خدا مرا از زمرهی شکیبایان خواهی یافت»
و قربانی مؤمنان در روز عید اضحی سالگرد یادآوری همت فولادین آن بزرگ مردان ثابت قدم و استوار است.
و پیامبر توحید، دست زاری بدرگاه پروردگارش دراز میکرد و از او عاجزانه میخواست: «بارالها! ما را با ایمان زینت بخش، و ما را از هدایت یافتگان هدایتگر گردان».
امامت در دین فخری است که هر مؤمن با همت میبایستی در پی آن باشد، و خداوند ذی الجلال چون عباد الرحمن را مدح و ثنا گفت، دعایشان را چنین معرفی کرد: ﴿وَٱجۡعَلۡنَا لِلۡمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾[الفرقان: ۷۴]. «ما را امانانی برای پرهیزگاران قرار ده».
امامانی که به پیشینیان با همت و مؤمنان استوار پیش از خود چشم دوخته از آنها درس همت و مردانگی میآموزند، و برای آیندگان ستارههای هدایت و معلمان و آموزههای نیکو و امامان هدایتگر میگردند.
امام غزالی/میگوید: هر کسی که در خانهاش ـ در هر جا که باشد ـ آرام نشسته از منکری به دور نیست! حداقل اینکه از مسئولیت دعوت و ارشاد و تعلیم مردم و تشویق آنها به کارهای نیکو شانه خالی کرده است! [۱۶]
امام ابن تیمیه در تفسیر کلام پروردگار ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلۡمُدَّثِّرُ ـ قُمۡ فَأَنذِرۡ﴾[المدثر:۱-۲].
گفت: بر همه امت واجب است آنچه بر پیامبر خدا وحی شده را به مردم برسانند، و آنها را چون او از عاقبت نافرمانی پروردگار یکتا برحذر دارند.
خداوند متعال میفرمایند:
﴿...فَلَوۡلَا نَفَرَ مِن كُلِّ فِرۡقَةٖ مِّنۡهُمۡ طَآئِفَةٞ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي ٱلدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوۡمَهُمۡ إِذَا رَجَعُوٓاْ إِلَيۡهِمۡ لَعَلَّهُمۡ يَحۡذَرُونَ﴾[التوبة: ۱۲۲].
«... باید که از هر قوم و قبیلهای، عدّهای بروند (و در تحصیل علوم دینی تلاش کنند) تا با تعلیمات اسلامی آشنا گردند، و هنگامی که به سوی قوم و قبیلهی خود برگشتند (به تعلیم مردمان بپردازند و ارشادشان کنند و) آنان را (از مخالفت فرمان پروردگار) بترسانند تا (خویشتن را از عقاب و عذاب خدا برحذر دارند و از بطالت و ضلالت) خودداری کنند.»
و هیچ اشکالی ندارد که از جنها درس همت آموزیم که چون قرآن را شنیدند:
﴿...فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوۡاْ إِلَىٰ قَوۡمِهِم مُّنذِرِينَ﴾[الأحقاف: ۲۹].
«... به عنوان مبلّغان و دعوتکنندگان (همجنسان خود، به آئین آسمانی) به سوی قوم خود برگشتند» [۱۷]
امام ابوالفرج جوزی با اسلوب زیبایش میگفت: آیا نمیخواهی به پروردگارت نزدیک شوی؟ پس بندگانش را به سوی او بخوان، همان کاری که پیامبران میکردند. آیا نمیدانی که آنها تعلیم و آموزش مردم را بر گوشه نشینی و اعتکاف و عبادت برتری میدادند، چرا که میدانستند این کارشان نزد دوست و یار و محبوبشان؛ پروردگار یکتا، با ارزشتر است. و میگفت: و آیا کار پیامبران چیزی غیر از صبر کردن بر سختیهای مردم و تشویق آنها به نیکی و بازداشتنشان از زشتیها و بدیها بود!.
تا بدانجا که این زحمتهای شبانهروزی آنها را از پای درمیآورد. از مادر مؤمنان عائشه؛ بانوی دانشمند اسلام، پرسیده شد؛ آیا پیامبر جنشسته نماز میخواندند؟ فرمودند: آری، زمانی که مردم او را به کلی شکسته بودند!
آری! پیامبر جوانمردان با همت خویش همیشه در صحنه حضور راسخ داشتند، و تا بدانجا پیش رفتند که هدف و آرمانهایش او را فرسوده و داغون کرد. و او هرگز در این دیار خاکی طعم آرامش و راحتی را نچشیدند...
مرد را دردی اگر با شد خوش است
درد بیدردی علاجش آتش است
و ابن جوزی میگفت: زاهدان گوشه نشین چون خفاشانند که خود را در گوشهای به دور از مردم دفن کردهاند. البته این کاری است پسندیده اگر از کارهای نیک چون؛ نماز جماعت و بیماربینی و نماز جنازه و غیره بازندارد. ولی با همه اینها این کار انسانهای ترسو است. اما انسانهای شجاع و دلیر میآموزند و میآموزانند، که این مقام و مرتبه پیامبران است.
عثمان بن عطاء مفتی مکه میگفت: اگر در خانهام شیطانی را ببینم بهتر است از اینکه بالشی ببینم. چرا که بالش مرا به خواب و تنبلی دعوت میکند.
همت بلند دار که مردان روزگار
از همت بلند به جایی رسیدهاند
پس ای عزیز...
دریاب که راه و رسم ماندگاری و سر و راز جاویدان ماندن در جهان در همان همت بازوان و اخلاص مؤمنانه تو نهفته است...
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس
که دراز است ره مقصد ومن نوسفرم
[۱۶] (احیاء علوم الدین ۲/۳۴۲) [۱۷] (مجموع الفتاوی ۱۶/۳۲۷)