پایِ چوبینِ استدلال!
اشکال کار بعضیها همین اینجاست که در استدلالشان میگویند: فلان کار صورت پذیرفت و کسی آنرا رد نکرد! بنابراین اجماع حاصل شد!!.
در جمله «کسی آنرا رد نکرد!» دقت کنید! این ادعا در حقیقت، گمان و پنداری بیدلیل بیش نیست.
زیرا احتمال این میرود که بسیاری از مسلمانان دلسوز و آگاه آن کار حرام را با قلب خود زشت و ناپسند بدانند و از آن متنفر باشند ولی با دست و زبان نتوانند تغییرش دهند و از بین ببرند!.
خود شما چه بسا کارهای زشت و ناپسندی را میبینید و با اینکه قلباً هم از آن متنفرید و آنرا ناپسند و ناشایست میدانید ولی برای از بین بردن آن چیزی از دستتان بر نمیآید!.
در چنین مواردی فردی که شما را میبیند و نمیداند که در درون شما چه میگذرد میگوید: آقای فلانی، فلان کار زشت و منکر را دید و چیزی نگفت! بلکه در مقابل آن سکوت اختیار کرد! شاید گوینده از این گفتارش دو هدف در نظر داشته باشد:
۱- اول اینکه منظورش اصلاح و سازندگی باشد ۲ـ و دوم اینکه میخواهد در مقابل آنچه مشاهده نموده به خود یک نوع تسلی و آرامش خاطری بدهد!.
بنابراین انسان دانا هرگز به سکوت استدلال نمیکند.