غربتِ اهلِ حق!
اگر فرض کنیم که یکی از آنان با کمک و الهام خداوند راه راست را تشخیص داده و حق را شناخته و برای فهم آنچه که شریعت آورده مردم را ارشاد و راهنمایی میکند.
و این را خوب فهمیده است، که در اسلام از بلند کردن قبر و ساختن و گچ کردن و تزیین کردن قبر و نوشتن و روشن کردن چراغ و شمع بر قبر به شدت نهی شده است، و از مسجد قرار دادن و بت قرار دادن قبر بر حذر داشته شده است.
و همچنین فهمیده است که خواندن و ندا کردن مردگان عبادت است، و عبادت مخصوص خداوند متعال است.
و فهمیده است که خواندن غیرالله در حالات مختلف غم و شادی، و تعظیم هر کس و چیز دیگری جز خداوند، و اینکه در هر خیر و شری به غیر خدا پناه بردن، در اسلام قطعاً ممنوع و حرام است، هر کسی که باشد در هر جایی که باشد، در این امر هیچ فرقی بین پیامبران و خلفای راشدین و سایر صحابه و اهل بیت و دیگر اولیاء الله و سایر مسلمین نیست، چنین شخصی(در عصر و محیط نویسنده) یک استثناء است.
و در اکثر موارد اینگونه افراد هم در انزوا قرار میگیرند و به دلائلی، آنچه که خداوند دستور بیان آنرا صادر فرموده پنهان میکنند، و از بیان حق ساکت مینشینند، که سکوت و کتمان حق ممکن است با عذری موجه باشد و ممکن است بنا بر احتیاط بیش از حد و میل به راحت طلبی و آسایش طلبی باشد و شاید هم برای حفظ منصب یا جایگاهی اجتماعی باشد.