برخی شیوههای دروغپردازی رافضیها
دکتر ناصر قفاری در «أصول مذهب الشیعة»[١٢٤] میگوید: «روافض از تشابه اسامی برخی بزرگانشان با اسامی بزرگان اهل سنت، سوء استفاده کرده و جابجایی فکری ناپسندی را مرتکب شدهاند که پژوهشگران حقیقت را گمراه میکند. آنان اسامی معتبر نزد اهل سنت را جستجو میکنند، سپس هر کدام را که در اسم و لقب، موافق با یکی از خودشان بدانند، حدیث یا روایت یا سخن آن شیعه را به او نسبت میدهند.
به عنوان نمونه، محمد بن جریر طبری، امام مشهور سنی و صاحب تفسیر و تاریخ، در این اسم با محمد بن جریر بن رستم طبری از بزرگان شیعه همنام است، هر دو در بغداد و در یک عصر میزیستند و حتی وفاتشان در یک سال (٣١٠هـ) بوده است.
روافض از این تشابه اسمی، سوء استفاده کرده و بعضی مطالبی را که مؤید مذهبشان است، به امام ابن جریر نسبت دادهاند، مانند: کتاب المسترشد في الإمامة، در حالی که این کتاب از رافضی مذکور است. شیعه تا امروزه نیز برخی اخباری را که مؤید مذهبشان است به امام ابن جریر طبری نسبت میدهند.
این کار روافض، سبب اذیت امام طبری در حیاتش نیز شده است. ابن کثیر به برخی عوام که امام طبری را به رافضیبودن متهم کردند و برخی جاهلان که نسبت الحاد به او دادند، اشاره میکند. کتابی در مورد حدیث غدیر خم در دو مجلد و قول به جواز مسح بر دو پا در وضو به او نسبت داده شده است.
به نظر میرسد که این تلاش روافض، از قدیم برای برخی علمای اهل سنت آشکار شده بود؛ چنانکه ابن کثیر میگوید: «برخی علما ادعا میکنند که دو ابن جریر است: یکی شیعه که این موارد به او نسبت داده میشود، دیگری ابوجعفر که از این صفات منزه میباشد»[١٢٥].
این قولی را که ابن کثیر به بعضی علما نسبت میدهد، عین حقیقت است؛ چنانکه این امر از طریق کتب زندگینامهها و آثار آن دو که زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند، نیز آشکار میگردد. تفاوت آثار این دو، قابل قیاس نیست، عقیده امام ابن جریر، به هیچ وجه، با روافض هماهنگ نمیشود؛ زیرا او یکی از ائمه اسلام و از نظر علمی و عملی متمسک به کتاب الله أ و سنت رسولش ج است.
رافضی دیگری غیر از طبری اولی وجود دارد که ابوجعفر طبری نامیده میشود، هرچند استاد فؤاد سزکین آن دو را یکی میداند، اما بیش از دو قرن با هم فاصله دارند. روزنامه مدینه منوره، حکایتی دروغین- از این رافضی اخیر- با عنوان «عقد الزهراء» منتشر کرده است، اگر بهرهکشی روافض از تشابه در اسامی نبود، این حکایت منتشر نمیشد.
دیگرانی مثل ابن جریر هستند؛ مانند ابن قتیبه که نام دو نفر است: یکی عبدالله بن قتیبه، رافضی غلوکننده؛ و دیگری عبدالله بن مسلم بن قتیبه از افراد مورد اعتماد اهل سنت که کتابی به نام «المعارف» تألیف کرده است، سپس رافضی مذکور به قصد گمراهکردن، کتابی با همان عنوان- یعنی «المعارف»- تألیف کرد.
پژوهشگران در انتساب کتاب «الإمامة والسیاسة» به ابن قتیبة سنی، به دلیل سخنان باطلی که در آن وجود دارد، حیرتزده شدهاند؛ و برخی کوشیدهاند مولف را بشناسند، اما موفق نشدهاند؛ مثلاً دکتر عبدالله عسیلان میگوید: «تلاش زیادی کردم تا شخصیت حقیقی مولف کتاب الإمامة والسیاسة را بشناسم، اما به چیزی دست نیافتم»[١٢٦].
وی این تصور را مطرح کرده است که مؤلف از پیروان امام مالک / باشد[١٢٧]، با وجود لکه آشکار و واضح رافضی که در این کتاب وجود دارد؛ یعنی بدگویی از صحابه ش و این ادعا که علی بیعت ابوبکر را نپذیرفت؛ به این دلیل- چنانکه مولف ادعا میکند- که بر این کار سزاوارتر بود. دکتر امثال این مورد را از کتاب مذکور میآورد[١٢٨]. دسیسههای روافض و اینکه دو ابن قتیبه وجود دارد و کتاب الإمامة والسیاسة از آن رافضی است، بر او و بسیاری پوشیده مانده است. حتی با وجود اهمیتی که این امر دارد، هرگز ندیدم کسی آن را یادآوری کند. در اینجا مجال بسط این موضوع نیست و پژوهشی مستقل میطلبد»[١٢٩].
دکتر قفاری- همچنین- میگوید: «از آن جمله: این است که روافض عادت دارند کتابهایی تألیف کنند و آنها را به برخی مشاهیر اهل سنت نسبت دهند؛ چنانکه کتاب «سر العالمین» را تألیف کردند و به ابوحامد غزالی نسبت دادند. یا اولین کتابی که روافض آن را با عنوان «أبجد الشیعة»، منظورم کتاب «سلیم بن قیس» است، تألیف کرد، به اقرار برخی بزرگان روافض، آشکار شده است که ساختگی است، اما میگویند: به خاطر هدف صحیحی ساخته شده است! گویی این ساختن را تا زمانی که به نظرشان هدف صحیحی داشته باشد، برای خود جایز میدانند.
این باب نزد روافض، از یک طرف به دلیل حساسیت و از طرفی دیگر، به دلیل اهمیت کشف حقیقت مذهبشان، تحقیق مستقلی را میطلبد.
در حالی که این فرقه بر رسول الله ج و صحابۀ وی ش و اهل بیتش دروغ میبندند، آیا بر دیگران نیز بسیار دروغ نخواهند بست؟!»[١٣٠].
[١٢٤]- ٣/ ١٤٤٣-١٤٤٥.
[١٢٥]- البدایة والنهایة، ١١/ ١٤٦.
[١٢٦]- کتاب الإمامة والسیاسة في میزان التحقیق العلمی، عبدالله عسیلان، ص٢٠.
[١٢٧]- همان.
[١٢٨]- همان، ص١٧-١٩.
[١٢٩]- فائده: خلاصۀ دلایل دکتر عبدالله عسیلان در «کتاب الإمامة والسیاسة في میزان التحقیق العلمی» برای ابطال انتساب کتاب «الإمامة والسیاسة» به ابن قتیبه / بدین قرار است: دلیل اول: از میان کسانی که زندگینامه ابن قتیبه را نوشتند، هیچ کدام بیان نکردند که او کتابی در زمینه تاریخ با نام الإمامة والسیاسة نوشته باشد، از تألیفات تاریخی او فقط کتاب المعارف و کتابی که مولف کشف الظنون آن را با نام (تاریخ ابن قتیبه) بیان کرده و یک نسخه خطی از آن در الخزانة الظاهریة دمشق با شماره (٨٠) تاریخ موجود است، میشناسیم. دلیل دوم: هرکس کتاب را مرور کند، احساس خواهد کرد که ابن قتیبه در دمشق و مغرب اقامت کرده است، در حالی که وی هرگز از بغداد خارج نشده جز به سوی دینور. دلیل سوم: در این کتاب، مطالبی وجود دارد که با امور متفقعلیه، مخالف هستند؛ به عنوان مثال تحت عنوان (إبایة علی کرم الله وجهه بیعة أبیبکر س)میگوید: «آنگاه علی کرم الله وجهه نزد ابوبکر آورده شد در حالی که میگفت: من بنده الله أ و برادر رسولش ج هستم. به او گفتند: با ابوبکر بیعت کن. گفت: من برای این کار از شما شایستهترم، با شما بیعت نمیکنم در حالی که سزاوارتر است شما با من بیعت کنید»!! در حالی که ابن قتیبه در کتاب (الاختلاف في اللفظ والرد علی الجهمیة والمشبهة، ص٤٧) که انتسابش به وی مورد اتفاق است، رافضیها را به دلیل ناسزاگویی به صحابه رسول الله به کفر نسبت میدهد و میگوید: «همچنین آنان را دیدهام، هنگامی که غلو رافضه را در دوستی علی و تقدیم او بر کسیکه رسولالله ج و صحابهاش ش او را بر علی مقدم داشتتند؛ و ادعای مشارکت علی با پیامبر در نبوتش و علم غیب برای ائمه از میان فرزندان علی، آن سخنان و کارهای پنهانی که دروغ و کفر را با جهل و حماقت زیاد یکجا کرده، دیدم، ناسزاگویی آنان به سلف برگزیده و نفرت و بیزاریشان از آنان را دیدم». بعد از این، چگونه کتابی پُر از ناسزاگویی به صحابه گرامی به ابن قتیبه نسبت داده میشود؟! دلیل چهارم: روش و اسلوب مولف الإمامة والسیاسة به طور کامل با روش و اسلوب ابن قتیبه در کتابهایش که در دسترس ماست متفاوت است. از خصوصیات بارز روش ابن قتیبه این است که آثارش را با مقدمههای طولانی آغاز میکند که در این مقدمهها، روش و هدف مولف را بیان میکند؛ اما مولف الإمامة والسیاسة بر خلاف این روش عمل میکند، چون مقدمه کتابش بسیار مختصر است و از سه سطر تجاوز نمیکند. بعلاوه، اسلوب نیز متفاوت است و مانند اسلوب کتاب الإمامة والسیاسة، در آثار ابن قتیبه سراغ نداریم. دلیل پنجم: مولف کتاب از ابن أبی لیلی به گونهای روایت میکند که انگار با او دیدار داشته و ابن أبی لیلی، همان محمد بن عبدالرحمن بن أبی لیلی فقیه و قاضی کوفه متوفای سال ١٤٨ است؛ حال آنکه مشهور است ابن قتیبه در سال ٢١٣ یعنی شصت و پنج سال پس از وفات ابن أبی لیلی متولد شده است!! دلیل ششم: خاورشناسان به تحقیق در مورد انتساب کتاب علاقه نشان دادند که اولین آنان، (دی جاینجوس) در کتاب (تاریخ الحکم الإسلامی في أسبانیا) است، سپس دکتر (ر. دوزی) در کتاب (التاریخ السیاسی والأدبی لأسبانیا) او را تأیید کرده است. بروکلمان در تاریخ الأدب العربی، بارون دی سلان در فهرست نسخههای خطی کتابخانۀ پاریس با عنوان أحادیث الإمامة والسیاسة، و مارگولیوس در کتاب دراسات عن المؤرخین العرب از این کتاب نام بردهاند، تمام آنان، بیان کردهاند که این کتاب به ابن قتیبه منسوب شده و امکان ندارد که از او باشد. دلیل هفتم: هیچ یادی از راویان و استادانی که ابن قتیبه در کتابهایش معمولا از آنان روایت میکند، در این کتاب نشده است. دلیل هشتم: از کتاب چنین به نظر میرسد که مولف، اخبار فتح اندلس را به صورت شفاهی از مردمی که در عصر جنبش این فتح بودند، روایت میکند؛ از جمله: (حدثتني مولاة لعبدالله بن موسی حاصر حصنها التي کانت من أهله) در حالی که مشهور است فتح اندلس در سال ٩٢، یعنی حدود صد و بیست و یک سال قبل از تولد ابن قتیبه رخ داده است!! دلیل نهم: کتاب الإمامة والسیاسة شامل اشتباهات تاریخی آشکاری است، مثلا ابوالعباس سفاح را دو شخصیت مخلتف معرفی میکند!! هارون الرشید را جانشین مستقیم مهدی قرار میدهد!! و گمان میکند که هارون الرشید ولایت عهدی را به پسرش مأمون و پس از آن، به پسرش امین اختصاص داد!! اما با مراجعه به کتاب المعارف ابن قتیبه، اطلاعات صحیحی از سفاح و رشید به دست میآید که مخالف سخنان مولف الإمامة والسیاسة است. دلیل دهم: در این کتاب، راویانی مانند (ابومریم و ابن عفیر) وجود دارد که ابن قتیبه در هیچ یک از کتابهایش از آنان روایت نکرده است. دلیل یازدهم: در این کتاب، عباراتی آمده که در آثار ابن قتیبه نیست؛ مانند (وذکروا عن بعض المشیخة)، (حدثنا بعض المشیخة). چنین ترکیبهایی به طور کامل از اسلوب و عبارات ابن قتیبه به دور است و در هیچ یک از کتابهایش نیامده است. دلیل دوازدهم: لازم به ذکر است که مولف الإمامة والسیاسة به انسجام و هماهنگی مطالب اهمیتی نمیدهد، چنانکه خبری را میآورد سپس به خبر دیگری منتقل میشود، آنگاه بازمیگردد تا خبر اول را تکمیل کند. این هرج و مرج با روش ابن قتیبه که انسجام و هماهنگی مطالب را هدف میگیرد، سازگار نیست. دلیل سیزدهم: مولف الإمامة والسیاسة از دو نفر از علمای بزرگ مصر روایت میکند، در حالی که ابن قتیبه هرگز وارد مصر نشده و از این دو عالم چیزی دریافت نکرده است. دلیل چهاردهم: ابن قتیبه، جایگاه والایی نزد علما دارد، چنانکه نزد علما، اهل سنت و مورد اعتماد از نظر علمی و دینی به شمار میرود؛ سلفی میگوید: «ابن قتیبه از ثقات و اهل سنت بود»؛ ابن حزم میگوید: «در دین و علمش ثقه بود». خطیب بغدادی نیز چنین نظری دارد. ابن تیمیه میگوید: «ابن قتیبه از منتسبان به احمد و اسحاق و مدافعان مذاهب مشهور سنت است... او خطیب سنت است، چنانکه جاحظ خطیب معتزله است». آیا شخصی که نزد علمای بزرگ و محقق چنین جایگاهی داشته باشد، عاقلانه است که مولف کتاب الإمامة والسیاسة باشد که تاریخ را لکهدار میکند و به صحابه گرامی ش آنچه را که سزاوارشان نیست نسبت میدهد؟!» پایان کلام دکتر عسیلان. شیخ دکتر علی نفیع العلیانی- وفقه الله- در کتاب «عقیدة الإمام ابن قتیبه، ص ٩٠- ٩٣» میگوید: «پس از آنکه کتاب الإمامة والسیاسة را به صورت کلی مطالعه کردم، به این نظر متمایل شدم که مولف آن، رافضی خبیثی است که خواسته این کتاب را در کتب ابن قتیبه قرار دهد؛ به دلیل کثرت این کتابها و با توجه به اینکه نزد مردم به دفاع از اهل حدیث مشهور است، احتمال میرود از روافض مغرب باشد؛ زیرا ابن قتیبه شهرت نیکویی در مغرب دارد. دلایلی که رافضیبودن مولف الإمامة والسیاسة را تقویت میکند به قرار ذیل است: دلیل اول: مولف الإمامة والسیاسة از زبان علی س روایت میکند که به مهاجران گفت: «ای گروه مهاجران! از خدا بترسید و پادشاهی محمد در میان عرب را از منزل و داخل خانه او خارج نکنید تا به منزل و داخل خانه خود درآورید، اهل بیت او را از جایگاه اصلیشان در میان مردم محروم نکنید. ای گروه مهاجران! به خدا سوگند! که ما شایستهترین مردم به پیامبر خدا هستیم؛ زیرا ما اهل بیت او هستیم و در این امر از شما سزاوارتریم... به خدا سوگند! چنین فردی در میان ما وجود دارد، پس از شهوات نفسانی پیروی نکنید که از راه خدا منحرف خواهید شد». در حالی که فقط شیعه خلافت را میراث اهل بیت میداند. دلیل دوم: مولف الإمامة والسیاسة بدگوییهای بسیاری به صحابه رسول الله روا میدارد؛ چنانکه ابن عمر را ترسو، سعد بن أبی وقاص را حسود به تصویر کشیده و بیان کرده که محمد بن مسلمه بر علی ابن ابی طالب خشمگین شد؛ چون علی مرحب یهودی را در خیبر به قتل رساند، و عایشه ل دستور قتل عثمان س را صادر کرد. بدگویی از صحابه، از بارزترین خصوصیات رافضه است، هر چند خوارج در این کار با آنان مشارکت دارند، اما خوارج از تمام صحابه بدگویی نمیکنند. دلیل سوم: مولف الإمامة والسیاسة بیان میکند که مختار بن أبی عبید از جانب مصعب بن زبیر به این دلیل به قتل رسید که به سوی آل رسول الله فراخواند، او خرافات و ادعای وحی مختار را بیان نمیکند. رافضه، مختار بن أبی عبید را به این دلیل که از قاتلان حسین س انتقام گرفت دوست دارند. در حالی که مشخص است ابن قتیبه / مختار را از خروجکنندگان علیه خلیفه نام برده و بیان کرده که مختار ادعا میکرد جبرئیل نزدش میآید، «المعارف، ص٤٠١». دلیل چهارم: مولف الإمامة والسیاسة نقش عبدالله بن سبأ در این فتنه را هرگز بیان نکرده و نامش را به صورت مطلق در کتابش نیاورده است، در حالی که اغلب علمایی که در مورد فتنه میان صحابه نوشتهاند، نقش عبدالله بن سبأ را بیان کردهاند؛ از جمله ابن قتیبه در کتاب «المعارف، ص ٦٢٢». این امر دلالت دارد که مولف الإمامة والسیاسة رافضی است؛ زیرا آنان انکار میکنند که اساس مذهبشان، برگرفته از یهود است. دلیل پنجم: مولف الإمامة والسیاسة در مورد خلافت خلفای سهگانه، ابوبکر و عمر و عثمان، فقط بیست و پنج صفحه و در مورد فتنة میان صحابه دویست صفحه نوشته است. این امر، با روش سلف صالح که از بیان اختلافات صحابه بازمیایستند، مخالف است. مولف الإمامة والسیاسة هدفی شیطانی را از این کار دنبال میکند، آنگاه که تاریخ درخشان و روشن را مختصر میکند و صفحات کتاب را از تاریخ جعلی که فقط اندکی از آن ثابت است سیاه میکند. این کار، از اخلاق مرسوم و عادی روافض است. از گمراهی و خواری به الله پناه میبریم».
[١٣٠]- مسألة التقریب بین أهل السنة والشیعة، ٢/ ٢١٣- ٢١٤.