عنوان اول: ستودن و درخشاننشاندادن مذهب و بزرگان شیعه
١- همفر میگوید: «... و خطر وجود مسلمانان (شیعه) در ایران، از این هم بیشتر است؛ زیرا آنان مسیحیان را کافر و نجس میدانند»[٢٦٨].
این سخن، صرفاً تلاشی است برای آراستن تصویر شیعه و ادعایی است که شیعه در برابر نقشههای غرب مسیحی کافر میایستند، در حالی که سازنده خاطرات میداند که روافض سزاوار این عزت نیستند. چون خیانتها و تبانیهای قدیم و جدید شیعه با دشمنان امت اسلامی علیه امت اسلام بر هیچکس پوشیده نیست[٢٦٩].
٢- همفر میگوید: «علمای ایران استوارترین سد در برابر آرزوهای ما بودند»[٢٧٠].
این سخن، مدح علمای شیعه است! چنانکه میگوید: «از حلّه در لباس بازرگانی از بازرگانان آذربایجان راهی نجف شدم. با مردان دینی مخلوط شدم و با آنان نشست و برخاست نمودم و در مجالس درسشان حضور یافتم. از پاکی روان و علم زیادشان، بسیار شگفتزده شدم...»[٢٧١].
٣- همفر- در ستایش شیعه- میگوید: «امّا مرقد امام امیرالمؤمنین- چنانکه آنان نام میبرند- مرقدی زیبا و آراسته به زیورهای قشنگ است، حرم زیبایی دارد و بر فرازش گنبدی طلایی است و دو گلدسته طلایی بزرگ دارد...»[٢٧٢].
٤- همفر میگوید: «پیش از پایان ماه، کاروانسرا را ترک کردم و راهی مغازه نجّار شدم. او مرد بزرگوار و شرافتمندی بود و با من مانند یکی از فرزندانش رفتار میکرد. نامش عبدالرضا و یک شیعه ایرانی از مردم خراسان بود...»[٢٧٣].
پاسخ: در توصیف مرد شیعه (عبدالرضا) توسط همفر بنگر! که میگوید او «مرد بزرگوار و شرافتمندی بود» و – چنانکه خواهد آمد- او را با یک سنی منحرف به نام (خالد) مقایسه میکند.
٥- همفر میگوید: «به نظر من در مورد خلافت علی و حسن و حسین، حق با شیعه است، زیرا- بر اساس مطالعات من- از تاریخ اسلامی ثابت است که علی ویژگیهای والایی داشته که او را برای رهبری برجسته میکرد، بعید نمیدانم که پیامبر محمد ج، حسن و حسین را نیز به عنوان امام معرفی کرده باشد. این را اهل سنّت نیز انکار نمیکنند»[٢٧٤]!
پاسخ: این شیعه سازنده خاطرات نتوانسته مذهبش را پنهان کند؛ از این رو، این لغزش در تلاشی ساده برای تصحیح و ترویج مذهب از او صادر شده است.
٦- همفر در مورد گفتگوی شیخ محمد با شیخ قمی شیعه میگوید: «میان محمد و شیخ گفتگوی دشواری انجام شد که فقط گزیدهای از آن را به یاد دارم.
قمی به او گفت: اگر تو چنانکه ادعا میکنی، آزاداندیش و مجتهد هستی، چرا مانند شیعیان از علی پیروی نمیکنی؟
محمد پاسخ داد: زیرا گفتار علی مانند عمر و دیگران معتبر نیست، تنها قرآن و سنّت اعتبار دارند.
قمی گفت: مگر پیامبر ج نفرمود که: «أنا مدینة العلم وعلی بابها»[٢٧٥]؛ «من شهر علم و علی دروازه آن است»؟ پس علی با دیگر اصحاب ش تفاوت دارد.
محمد گفت: اگر قول علی حجت است؛ چرا پیامبر ج نفرمود: «کتاب الله و علی بن ابی طالب»؟
قمی گفت: بلکه این کار را انجام داده است، چون فرمود: «کتاب الله و عترتی أهل بیتی»[٢٧٦]؛ «کتاب خدا و خاندانم» و علی بزرگ خاندان است.
محمد نپذیرفت که این سخن از پیامبر ج باشد؛ امّا قمی چنان دلایل قانعکنندهای آورد که محمد سکوت کرد و پاسخی نداشت»[٢٧٧]!
پاسخ: بنگر که شیعه سازنده خاطرات، چگونه مذهبش را بر زبان همفر مسیحی منتشر میکند! با این ادعا که شیخ محمد برای این «دلایل قانعکننده» «پاسخی نداشت»!
از این نکته نباید غافل شد که – چنانکه پژوهشگران واقف هستند- عقل شیعه، شیفته ساختن مناظرات تخیلی میان علمای سنی و علمای مذهبش است، امکان ندارد یک مولف معاصر یا قدیمی شیعه بیابی، مگر اینکه مناظراتی با اهل سنت دارد که تمام آنها با پیروزی ظفرمندانه رافضیها به پایان رسیده است[٢٧٨]!
٧- همفر میگوید: «یک بار به او- یعنی شیخ محمد /- گفتم: ازدواج موقّت با زنان جایز است. گفت: هرگز. گفتم خدا أ میگوید: ﴿فَمَا ٱسۡتَمۡتَعۡتُم بِهِۦ مِنۡهُنَّ فََٔاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ﴾ [النساء: ٢٤]؛ «پس آن زنانی را که (به ازدواج در آوردید و) از آنان کام گرفتید، باید مهرشان را به آنان بدهید» گفت: عمر متعه را حرام کرده و گفته است: «دو متعه در زمان رسول الله ج جایز بود و من آنها را حرام کردم و بر آن دو مجازات مقرر میکنم»[٢٧٩].
«گفتم: میگویی من از عمر داناترم، پس چرا از عمر پیروی میکنی و وقتی عمر میگوید: من آن را حرام کردم، در حالی که رسول ج آن را حلال کرد، پس چرا نظر قرآن و رسول ج را فرومیگذاری و به نظر عمر عمل میکنی؟ آنگاه ساکت شد»[٢٨٠]!
پاسخ: بنگر که همفر مسیحی چگونه به بشارتدهندهای برای عقاید رافضیها تبدیل میشود! وی دو گنجشک را با یک سنگ میزند! وی دو هدف را از این گفتگوی ساختگی دنبال میکند:
هدف اول: دلیل رافضیها که متعه را حلال میدانند از دلیل اهل سنت که متعه را حرام میدانند قویتر است[٢٨١].
هدف دوم: سرزنش عمر س به اینکه متعه را حرام کرد و با این کار، با فرمان رسولالله ج مخالفت ورزید و آنچه را رسول ج حلال کرده بود، حرام قرار داد! این امر، عادت رافضیهاست که هنگام بحث در مورد متعه آن را تکرار میکنند[٢٨٢].
٨- همفر- در بیان پروژهای که انگلیس آن را برای تضعیف اسلام و پیروانش طراحی کرد- میگوید: «امّا زیارتگاهها را باید به دلیل اینکه در زمان پیامبر ج نبوده و بدعت است، ویران کرد؛ چنانکه باید در اینکه زیارتگاههای موجود واقعاً از آنِ پیامبر ج، امامان، و یا صالحان باشد تردید ایجاد کرد... بقیع را باید با خاک یکسان کرد؛ چنانکه باید گنبدها وضریحهای موجود در همه کشورهای اسلامی را از میان برد»[٢٨٣].
پاسخ: این رافضی دروغگو قصد دارد خوانندگان را اینگونه فریب دهد که تخریب گنبدهای روی قبرها، پروژهای انگلیسی است! نه پیروی از کسانیکه این کار را بر اساس سنت انجام دادند- و در رأس آنان، پیروان دعوت سلفی قرار دارند-. مانند این سخن، سخن دیگری دارد که میگوید:
«حسینیهها را باید با این دستآویز که بدعت و گمراهی است و در زمان پیامبرو خلفای وی نبودهاند، ویران کرد؛ چنانکه مردم را باید به هر وسیلهای از رفتن به این مکانها بازداشت...»[٢٨٤].
٩- هفمر بخشی از مأموریتشان برای تضعیف مسلمانان را اینگونه بیان میکند: «ایجاد تردید در خمس»[٢٨٥]! و ایجاد تردید در پرداخت آن به علما[٢٨٦]! گویی پیامی هشداری به عوام مقلد شیعه میدهد که هرکس در خمس تردید اندازد، مزدور و جاسوس است، وی براندازی یکی از ستونهای مذهب را هدف قرار داده است! بدین وسیله خواسته ارسال اموال به سوی مراجع را تأمین کند!
١٠- همفر میگوید: «تعداد آنان- یعنی شیعه- به تعداد اهل سنت رسید»[٢٨٧].
پاسخ: این عادت شیعی است که برای تلاش در افزایش تعداد افرادشان، هرچند به دروغ، در کتابهایشان بسیار تکرار میشود[٢٨٨].
[٢٦٨]- خاطرات همفر، ص٧.
[٢٦٩]- نک: خیانات الشیعة وأثرها في هزائم الأمة الإسلامیة، استاد عماد علی عبدالسمیع حسین.
[٢٧٠]- خاطرات همفر، ص٩.
[٢٧١]- همان، ص٤٤.
[٢٧٢]- همان، ص٤٥.
[٢٧٣]- همان، ص٣٠.
[٢٧٤]- همان، ص٢٣.
[٢٧٥]- شیخ الاسلام در منهاج السنة، ٧/ ٥١٥ در مورد این حدیث میگوید: «از احادیث موضوعه به شمار میرود. آلبانی در ضعیف الجامع، ش١٣٢٢ آن را ضعیف برشمرده است. برای تخریج مبسوط این حدیث؛ نک: «تخریج حدیث (أنا مدینة العلم و علی بابها)، شیخ خلیفه کواری.
[٢٧٦]- ترمذی، ٣٧٨٦؛ مسلم، ٢٤٠٨ با این لفظ آن را روایت کرده است «وأنا تارکٌ فیکم ثقلین: أولهما کتاب الله فیه الهدی والنّور، فخذوا بکتاب الله واستمسکو به؛ من در میان شما دو «ثقل» به یادگار میگذارم: نخستین آن دو، قرآن است که هدایت و نور در آن نهفته است، پس کتاب خدا را بگیرید و بدان چنگ بزنید. ایشان نسبت به کتاب خدا تشویق و ترغیب نمود، سپس فرمود: أذکِّرُکم اللهَ في أهل بیتی، أذکِّرُکم اللهَ في أهل بیتی، خدا را در حق اهل بیتم به یاد شما میآورم، خدا را در حق اهل بیتم به یاد شما میآورم». در این حدیث، تشویق شده که فقط به قرآن چنگ زده شود و نیز بر نیکی به اهل بیت و شناخت حق آنان تشویق شده است. شیخ آلبانی / در «السلسلة الصحیحة، ش١٧٦١» در پاسخ به شبهۀ روافض پیرامون حدیث ترمذی- به فرض صحت آن- میگوید: «خواننده گرامی بدان که مشهور است شیعه به این حدیث استدلال میکنند و آن را زیاد به زبان میآورند، تا اهل سنت خیال کنند آنان در این مورد بر حق هستند، در حالی که همۀ آنان در این مورد به اشتباه تصور میکنند؛ این امر را میتوان از دو وجه بیان کرد: وجه اول: مراد از «عترتی» در این حدیث، بیشتر از آن چیزی است که شیعه میخواهند، و اهل سنت آن را انکار نمیکنند، بلکه بدان چنگ میزنند، جز اینکه عترت از نظر آنان، اهل بیت پیامبر ج هستند و این امر در بعضی از بیانات ایشان آمده است؛ مانند حدیث ترجمه: «عترتی أهل بیتی»، اهل بیت پیامبر در اصل، همان زنان ایشان ج هستند که عایشة صدیقه- رضی الله عنهن جمیعا- جز آنان است؛ چنانکه الله متعال در سوره (احزاب) به صراحت میفرماید: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا﴾ [الأحزاب: ٣٣]؛ «الله قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید شما را پاک سازد»، چون در آیات قبل و بعد میفرماید: ﴿يَٰنِسَآءَ ٱلنَّبِيِّ لَسۡتُنَّ كَأَحَدٖ مِّنَ ٱلنِّسَآءِ إِنِ ٱتَّقَيۡتُنَّۚ فَلَا تَخۡضَعۡنَ بِٱلۡقَوۡلِ فَيَطۡمَعَ ٱلَّذِي فِي قَلۡبِهِۦ مَرَضٞ وَقُلۡنَ قَوۡلٗا مَّعۡرُوفٗا٣٢ وَقَرۡنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجۡنَ تَبَرُّجَ ٱلۡجَٰهِلِيَّةِ ٱلۡأُولَىٰۖ وَأَقِمۡنَ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتِينَ ٱلزَّكَوٰةَ وَأَطِعۡنَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥٓۚ إِنَّمَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيُذۡهِبَ عَنكُمُ ٱلرِّجۡسَ أَهۡلَ ٱلۡبَيۡتِ وَيُطَهِّرَكُمۡ تَطۡهِيرٗا٣٣ وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ إِنَّ ٱللَّهَ كَانَ لَطِيفًا خَبِيرًا٣٤﴾ [الأحزاب: ٣٢-٣٤]؛ «ای زنان پیامبر! شما مانند هیچ یک از زنان (عادی دیگر) نیستید، اگر پرهیزگاری کنید؛ پس در سخن گفتن نرمی نکنید که آنگاه کسیکه در دلش بیماری است؛ طمع کند، و سخن شایسته بگویید. و در خانههای خود بمانید، و به شیوۀ جاهلیت نخستین زینتهای خود را آشکار نکنید، و نماز را بر پا دارید، و زکات را بدهید، و الله و پیامبرش را اطاعت کنید، الله قطعاً میخواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند و چنانکه باید شما را پاک سازد. و آنچه را در خانههایتان از آیات الله و حکمت (= سنت پیامبر) خوانده میشود یاد کنید؛ بیگمان الله باریکبین آگاه است».
[٢٧٧]صیص (اهل بیت) در این آیه به علی و فاطمه و حسن و حسین بدون زنان پیامبر، یکی از تحریفهای آیات الله توسط شیعه است تا شهواتشان را چیره کنند؛ چنانکه در محل خود توضیح داده شده است. نهایت آنچه از حدیث کساء و شبیه آن، به دست میآید، گسترش دلالت آیه و قراردادن علی و خانوادهاش در آن است؛ چنانکه حافظ ابن کثیر و دیگران گفتهاند. حدیث «عترت» نیز چنین است که پیامبر ج بیان فرموده است که مقصود این است که: اهل بیت ایشان ج شامل همسرانش و علی و خانوادهاش میشود. به همین دلیل، توربشتی- چنانکه در «المرقاة، ٥/ ٦٠٠» آمده- چنین میگوید: «عترت مرد: شامل اهل بیت او و خویشاوندان نزدیکش میشود؛ چون عترت را بر جهات بسیاری به کار میبردند، رسول الله ج آن را با عبارت «أهل بیتی» مشخص کرد تا دانسته شود که نسل و خویشاوندان نزدیک و همسرانش را با آن اراده کرده است». وجه دوم: منظور از «أهل بیت»، علمای صالح و متمسک به کتاب و سنت از میان آنان هستند؛ امام ابوجعفر طحاوی / میگوید: «(العترة) همان اهل بیت پیامبر ج، کسانی هستند که بر دینش بوده و به فرمانش چنگ میزنند». چنانکه در ادامه میآید، شیخ علی قاری شبیه همین عبارت آورده، سپس روشن کرده که دلیل اختصاص اهل بیت به افراد مذکور، چنین است: «اهل بیت غالبا آگاهترین افراد به صاحب خانه و احوالش هستند، پس مراد از اهل بیت، علمای آنان است که از سیرتش آگاه و بر روش وی واقف و به حکمتها و علمش آشنا هستند، و به این ترتیب سزاوار است که در مقابل کتاب الله سبحان قرار گیرد؛ چنانکه میفرماید: ﴿وَيُعَلِّمُهُمُ ٱلۡكِتَٰبَ وَٱلۡحِكۡمَةَ﴾ [الجمعة: ٢]». مؤلف: مانند آن، این فرموده الله متعال خطاب به همسران پیامبر ج در آیة تطهیر است که بیان شد ﴿وَٱذۡكُرۡنَ مَا يُتۡلَىٰ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنۡ ءَايَٰتِ ٱللَّهِ وَٱلۡحِكۡمَةِۚ﴾؛ «و آنچه را در خانههایتان از آیات الله و حکمت (= سنت پیامبر) خوانده میشود یاد کنید». بنابراین، روشن شد که منظور از (اهل بیت): افراد چنگزننده آنان به سنت ایشان ج است، پس مقصود اصلی در حدیث همین است و به همین منظور، آن را یکی از (ثقلین) در حدیث زید بن أرقم و در مقابل ثقل اول یعنی قرآن قرار داد و ابن أثیر در «النهایه» به این امر اشاره کرده است: «آن دو را (ثقلین) نامید؛ زیرا اخذ و عمل به آن دو (یعنی قرآن و سنت) ثقیل است، و به هر چیز ارزشمند و گرانبهایی، (ثقل) گفته میشود؛ پس برای بزرگداشتن ارزش و شأن، آن دو را (ثقلین نامید)». خلاصه اینکه بیان اهل بیت در برابر قرآن در این حدیث، مانند بیان سنت خلفای راشدین در کنار سنت ایشان ج است که فرمود: «فعلیکم بسنتی و سنة الخلفاء الراشدین...». شیخ قاری (١/ ١٩٩) میگوید: «زیرا آنان جز بر اساس سنت من عمل نکردهاند، پس نسبت دادن سنت به خلفا ش، یا به دلیل عمل آنان به سنت است یا به دلیل استنباط آنان و اینکه فقط آن را اختیار کردند». با توجه به مطالب فوق، این حدیث، شاهدی قوی برای حدیث موطأ است با این عبارت: «ترکت فیکم أمرین لن تضلوا ما تمسکتم بهما، کتاب الله و سنة رسوله»؛ «دو چیز را در میان شما به جا گذاشتم که تا هر زمان به آن دو چنگ بزنید گمراه نخواهید شد: کتاب الله و سنت رسولش». این حدیث در «المشکاة، ص ١٨٦» آمده است. امروزه وجه این شاهد در تضعیف حدیث موطأ بر بعضی از برادران تازهکار ما که صفحات را سیاه میکنند پوشیده مانده است. و الله المستعان». پایان کلام آلبانی /. ()- خاطرات همفر، ص٣٣.
[٢٧٨]- برای نمونه؛ نک: تفسیر الأمثل، مکارم شیرازی، ٧/ ٣٨١؛ کنز الفوائد، کراجکی، ٢/ ٣٦- ٣٧؛ بحار الأنوار، ١٠/ ٢١٦ و ٤٧/ ٢٤٠؛ أعیان الشیعه، محسن امین، ١/ ١٥١.
[٢٧٩]- بیهقی، (١٣٩٤٨). در ادامه میگوید: «نهی از نکاح متعه توسط عمر بن خطاب س، مطابق سنت رسول الله ج بود»- چنانکه در ادامه میآید-.
[٢٨٠]- خاطرات همفر، ص٣٦.
[٢٨١]- برای پاسخ به شیعه در اینکه متعه را حلال میدانند؛ نک: تحریم نکاح المتعة، أبوالفتح نصر بن ابراهیم مقدسی، تحقیق و تخریج احادیث: شیخ حماد انصاری /؛ الشیعة والمتعة، شیخ محمد مال الله /.
[٢٨٢]- این ادعا یکی از دروغهای رافضیهاست که بر عمر س روا میدارند، در حالی که- چنانکه گذشت- موافق سنت رسول الله ج است، آنجا که گفت: «رسول الله ج سه مرتبه به ما اجازه متعه داد، سپس آن را تحریم کرد». ابن ماجه، ١٩٦٣. آلبانی آن را حسن دانسته است. صنعانی در پاسخ بدگویی شیعیان از عمر س میگوید: «صراحت دارد بر اینکه عمر نهی نکرد بلکه حدیث را روایت کرد، نه اینکه از جانب خودش بگوید». منحة الغفار، ٢/ ٧٤٩. شیعه درک نمیکند که نهی از متعه، از طریق علی بن ابی طالب س آمده است! چنانکه در بخاری (٤٢١٦) و مسلم (١٤٠٧) آمده است. الله شیخ الاسلام را رحمت کند، آنجا که به رافضی میگوید: «اهل سنت، از علی و سایر خلفای راشدین ش در آنچه که از پیامبر ج روایت کردند پیروی میکنند، اما شیعه با علی در آنچه از پیامبر روایت کرد مخالفت میکنند و از قول کسیکه با علی مخالفت کرد پیروی میکنند»! منهاج السنة، ٤/ ١٩٠- ١٩١.
[٢٨٣]- خاطرات همفر، ص٧١. در صفحۀ ٦٣، آن را از اسباب قدرت مسلمانان قرار میدهد! زیرا «مرکز تجمع و تحرکاتشان است!».
[٢٨٤]- خاطرات همفر، ص ٧٢. در صفحه ٦٤ یکی از منافع حسینیهها را این امر میداند که «بر انجام عمل صالح» تشویق میکند.
[٢٨٥]- همان، ص ٧٠.
[٢٨٦]- همان، ص ٣٢.
[٢٨٧]- خاطرات همفر، ص٣٢.
[٢٨٨]- برای پاسخ به دروغهای شیعه در مسأله افزایش تعداد افرادشان؛ نک: التجمعات الشیعیة في الجزیرة العربیة، دو استاد فاضل: اسامة شحادة و هیثم کسوانی. این دو پس از پاسخ به دروغ شیعه (ص ١٩٥) گفتهاند: «هدف این ادعای اغلبیت، آن است که آمار شیعه را بیش از آمار حقیقی اعلام کند، چنانکه برکنارکردن اهل سنت از حکومت را مورد هدف قرار میدهد، با این استدلال که اهل سنت اقلیتی هستند که دهههایی طولانی، حکومت را به انحصار خود درآوردهاند».