عنوان سوم: بدنام کردن اهل سنت و اشخاصی که شیعه با آنان دشمنی دارد
١- همفر میگوید: «به او- یعنی شیخ محمد /- گفتم: به اثبات رسیده است که معاویه، یزید، خلفای بنیامیه و خلفای بنیعباس شراب مینوشیدند؛ آیا ممکن است که همه آنان در گمراهی باشند و تو در راه راست قرار داشته باشی؛ بدون تردید، آنان کتاب خدا و سنّت رسولش ج را بهتر میفهمیدند و این امر، دلالت بر این دارد که آنان از این نهی قرآنی، تحریم برداشت نمیکردند؛ بلکه کراهیت برداشت میکردند. در کتابهای مقدّس یهودیان و مسیحیان نیز شراب مباح دانسته شده است، پس آیا عاقلانه است که شراب در یک دین حلال و در دین دیگر حرام باشد، در حالی که تمام ادیان از سوی یک خدا فرود آمدهاند؟ بعلاوه راویان روایت کردهاند که عمر تا هنگام نزول آیه ﴿ٱلصَّلَوٰةِۖ فَهَلۡ أَنتُم مُّنتَهُونَ﴾ [المائدة: ٩١]؛ «پس آیا شما خودداری خواهید کرد؟!» شراب میخورد؛ اگر شراب حرام بود، به طور قطع، پیامبر ج او را مجازات میکرد و مجازاتنکردن رسول، دلیل حلالبودن است»[٣٠١]!
پاسخ: با این اسلوبِ در ظاهر خالی از تعصب! شیعه دروغگوی خاطرات، فقط به تخریب تصویر شیخ محمد / بسنده نکرده است؛ بلکه با تکیه بر این دروغ ناپسند، مجموعهای از کسانی را که شیعه، آنان را دشمن خود میداند به شیخ ملحق کرده است؛ یعنی: عمر و معاویه ب، یزید، بنیامیه و بنیعباس.
٢- همفر- خطاب به بدل شیخ الاسلام حکومت عثمانی، نماینده دیدگاه اهل سنت به نظر او- میگوید: «نزد بدل رفتم و به او گفتم: افندم آیا اطاعت از خلیفه واجب است؟ گفت: بله ای فرزندم، مانند اطاعت از خدا أ و رسولش ج.
گفتم: افندم به چه دلیل؟
گفت: آیا این سخن الله متعال را نشنیدهای: ﴿أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ﴾ [النساء: ٥٩]؛ «اطاعت کنید الله را، و اطاعت کنید پیامبر، و صاحبان امرتان را».
گفتم: افندم، اگر خلیفه همان صاحب امر باشد، چگونه خدا به ما دستور میدهد از یزید که مدینه منوّره را بر لشکریانش مباح کرد و حسین نواده رسول خدا ج را به قتل رساند، اطاعت کنیم. چگونه به ما دستور میدهد از ولید که شراب میخورد، اطاعت کنیم... تا پایان»[٣٠٢].
پاسخ: بنگر که کار «یزید» چگونه در ذهن نویسنده خاطرات «مسیحی ادعایی» حاضر شد! تا جایی که آن را تنها سوال خویش از بدل شیخ الاسلام در ترکیه قرار داد! و در راس نگرانیهایش قرار گرفت.
اینها، همان اموری است که اذهان رافضیها را در هر دوره و مکانی مشغول میکند: «یزید»، «محل کشتن حسین»، «ولید»...
٣- همفر میگوید: «دیگر روزها نزد نجاری کار میکردم، او مزد اندکی به صورت هفتگی به من میپرداخت؛ چون من تنها صبحها سر کار بودم و مزد من نصف مزد دیگر کارگرها بود. نام نجّار خالد بود و هنگام بیکاری پیرامون فضیلتهای خالد بن ولید ورّاجی میکرد... خالد، صاحب مغازه، بسیار بداخلاق و تا آخرین حد تندمزاج بود. او به من اطمینان داشت امّا من دلیلش را نمیدانستم. شاید سبب این اعتمادش آن بود که من مطیع و حرفشنوی او بودم و در امور دین و مغازهاش با او بحث نمیکردم، وی در خلوت از من درخواست میکرد»[٣٠٣]!!
پاسخ: در این بدگویی ظریف نسبت به دشمن شیعه دقت کنید: فاتح ایران آتشپرست، قهرمان فتوحات اسلامی، و شمشیر کشیده خدا، (خالد) بن ولید س، آنجا که اسمش را روی مرد منحرفی میگذارد! این سرزنش نابخردانه و زشت، از سوی کسیکه از کودکی، ناسزاگو و دشنامدهنده اهل فضل رشد یافته است، بعید نیست و آنان موارد بسیاری از این مواضع دارند[٣٠٤].
٤- همفر- برای توضیح مذهب اهل سنت به ادعای خودش- میگوید: «اما اهل سنت بر این باورند که پس از پیامبر، مسلمانان ابوبکر، عمر و عثمان را برای خلافت، شایستهتر از علی دانستند؛ پس فرمان رسول ج را رها کردند و آنان را به جانشینی وی برگزیدند...»[٣٠٥]!
پاسخ: بنگر که چگونه عبارت «فرمان رسول را رها کردند» را میچپاند! تا بر زبان مسیحی، کسیکه هم طرف دعواست و هم قاضی! مذهب پیشینیان رافضی خود را صحیح بنامد و اهل سنت را خطاکار.
٥- همفر- در مورد تلاش انگلیسیها برای انتشار دیکتاتوری میان مسلمانان- میگوید: «ابوبکر با شمشیر و تهدید از سوی عمر و سوزاندن خانههای کسانی مانند فاطمه دختر محمّد که سر به طاعت ننهادند، توسط عمر، به حکومت رسید»[٣٠٦]!
پاسخ: به مکر رافضی دروغگوی خاطرات بنگر، این حادثه را که نزد شیعه به «حادثه شکستهشدن استخوان پهلوی فاطمه ل»[٣٠٧]! مشهور است، بر زبانی همفر مسیحی جاری میکند، گویی حقیقتی ثابت است. تمام این مسأله، برای خدشهدار کردن دشمن شیعه، عمر س است.
[٣٠١]- خاطرات همفر، ص ٣٧.
[٣٠٢]- همان، ص ٥٦- ٥٧.
[٣٠٣]- همان، ص ١٦-١٧.
[٣٠٤]- کینه و دشمنی روافض با خالد بن ولید س که رسول الله او را «سیف الله؛ شمشیر خدا» نامید، مشهور شده است. در صحیح بخاری (٤٢٦٢) در قصه مؤته چنین آمده است: «قبل از اینکه خبر شهادت زید و جعفر و ابن رواحه برسد، پیامبر مردم را از آن آگاه کرد، آنگاه فرمود: «أخذ الراية زيد فأصيب ثم أخذها جعفر فأصيب، ثم أخذها ابن رواحة فأصيب، حتي أخذها سيف من سيوف الله، حتي فتح الله عليهم»؛ «زید بن حارثه پرچم را به دست گرفت و شهید شد. سپس جعفر بن ابیطالب پرچم را برداشت و شهید شد. سپس عبدالله بن رواحه پرچم را بلند کرد و او نیز شهید شد. اینک پرچم را شمشیری از شمشیرهای خدا گرفت و خداوند متعال آنان را بر دشمن پیروز گردانید». سبب کینه روافض با خالد س این است که وی کمک شایانی در فروپاشی حکومت ایرانیان مجوس، یعنی نیاکان شیعه، داشت. تا جایی که شاه اسماعیل صفوی، مشهورترین حاکم دولت صفوی رافضی، هر کسی را که به نسل خالد نسبت داشت جستجو میکرد و به قتل میرساند! (نک: خریطة الشیعة في العالم، امیر سعید، ص ٨٨- ٨٩) شیخ الاسلام / در پاسخ رافضی که به خالد بیاحترامی کرد، به خوبی از این صحابی بزرگوار دفاع کرده است: «رافضی میگوید: خالد بن ولید را به دلیل دشمنی با امیرالمومنین شمشیر خدا نامیدهاند، در حالی که امیرالمومنین به این عنوان سزاوارتر است... خالد همیشه دشمن و تکذیبکننده رسول الله بود.... اینگونه پاسخ داده میشود: نامگذاری خالد به شمشیر خدا، مختص او نیست، بلکه او یکی از شمشیرهای کشیده الله بر مشرکان است، به همین ترتیب در حدیثی از پیامبر ج آمده است و پیامبر اولین کسی است که او را با این اسم، نامید؛ چنانکه در صحیح بخاری آمده است... این امر، مانع از آن نیست که دیگران نیز شمشیر الله متعال باشند، بلکه این نکته را دربردارد که الله أ شمشیرهای متعددی دارد و خالد یکی از آنهاست؛ بدون تردید، خالد بیش از دیگران، کفار را کشت و در جنگهایش پیروز بود. وی قبل از فتح مکه و بعد از حدیبیه اسلام آورد... از هنگامی که اسلام آورد، پیامبر او را در جهاد امیر میکرد و در غزوه مؤته... او را به تخریب عزی و به سوی بنی جذیمه و غیر از آنان فرستاد... ابوبکر در جنگ با مرتدان و فتح عراق و شام، او را امیر کرد. خالد ماهرترین فرد در جنگ با دشمن بود و کسی نمیتواند این امر را انکار کند؛ پس بدون تردید، او شمشیری از شمشیرهای الله است که الله أ آن را بر مشرکان کشید...» تا پایان کلام که به خوبی از خالد دفاع میکند. منهاج السنة، ٤/ ٤٧٦- ٥٠٦.
[٣٠٥]- خاطرات همفر، ص ٢٥.
[٣٠٦]- خاطرات همفر، ص ٦٢.
[٣٠٧]- برای کشف دروغبودن این ادعا؛ نک: من القلب، شیخ عثمان خمیس، ص ٥٩-٦٠؛ مظلومیة الزهراء... إلی متی، ولحساب من؟ عبدالجبار بحرانی. این افسانه را بیش از یک نفر از شیعیان معاصر مانند حسین فضل الله، احمد کاتب و حسین مؤید تکذیب کردهاند.