٣) آثار وارد شده از صحابه و تابعین
از صحابه و تابعین نیز آثاری مبنی بر ضرورت کار و اهمیت آن در رشد اقتصاد و عدم تکیه بر دیگران نقل شده است که در ذیل به بخشی از آنها اشاره میکنیم:
الف: معاویه بن قرة س روایت میکند: «أن عمر بن الخطاب أتى على قوم» فقال: ما أنتم؟ قالوا: نحن المتوكلون قال بل أنتم المتكلون ألا أخبركم بالمتوكلين؟ رجل ألقى حبة في بطن الأرض ثم توكل على ربه» و قوله المتكلون يعني على أموال الناس.[٣٢]
" عمر س به قومی برخورد و فرمود: شما چه کسانی هستید؟ گفتند: ما توکل کنندگان هستیم. عمر س گفت: بلکه شما سر بار دیگران هستید! آیا شما را از توکل کنندگان خبر کنم؟ انسان متوکل آن است که دانه را در دل زمین بکارد و سپس به الله توکل کند " مراد از متکلون یعنی بر اموال مردم تکیه میکنند.
ب: حدیث عایشه ل که میفرماید: «كَانَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ج عُمَّالَ أَنْفُسِهِمْ وَكَانَ يَكُونُ لَهُمْ أَرْوَاحٌ فَقِيلَ لَهُمْ لَوْ اغْتَسَلْتُمْ».[٣٣]
«یاران رسول الله ج خودشان کار میکردند، در نتیجه بوی بد (عرق) از آنها به مشام میرسید، پس به آنها گفته شد: اگر غسل میکردید (این بوی بد از بین میرفت)».
وجه استدلال از آثار فوق: در اثر اول عمر س ترک کار را مذموم دانسته و به اختیار اسباب آن امر میکند. و در اثر دوم عایشه ل از حال صحابه خبر میدهد که آنها کار را جایز دانسته و خودشان کار میکردند و کارهای سنگین و سختی انجام میدادند که عرق آنها را درمیآورد و بوی بد عرق از آنها به مشام میرسید.[٣٤]
ج: پس از عصر صحابه ش نیز آثار زیادی در دست است که به کار دعوت میدهد و ما در این مجال تنها به اثری که از امام احمد و ابن عیینه در خصوص وجوب کار آمده، اکتفا میکنیم. خلال میگوید: محمد بن علی از صالح پسر امام احمد بن حنبل برایم نقل کرد که وی از پدرش پرسید: مراد از توکل کردن چیست؟ ایشان فرمود: «توکل چیز خوبی است، اما برای انسان مناسب نیست که سربار دیگران شود؛ انسان باید کار کند تا خود و خانوادهاش خودکفا باشند و هرگز کار را ترک نکنند» صالح میگوید: از پدرم پرسیده شد و من به چشمم گروهی از انسانها را میدیدم که کار نمیکردند و میگفتند: ما توکل کنندگان هستیم. پدرم گفت: «اینان گروهی بدعتگرند». ابوبکر مروزی روایت میکند که به ابو عبدالله " امام احمد "گفته شد: ابن عیینه هم میگفت که: «آنان بدعتگرانند». سپس امام احمد / گفت: «آنان قوم بدیاند، میخواهند با این ادعای خود دنیا را تعطیل کنند»[٣٥].
[٣٢]- جامع العلوم والحکم (۲/ ۵۰۷).
[٣٣]- عمدة القاری شرح صحیح البخاری، عینی (۱۱/ ۲۶۵ـ). شماره حدیث (۲۰۷۱). الإمام العلامة بدرالدین أبي محمد محمود بن احمد، پشاور، المکتبة الحقانیة ١٩٩٥م.
[٣٤]- مرجع قبلی (۱۱/ ۲۶۳ـ ۲۶۶).
[٣٥]- سلسلة أعمال القلوب، شیخ محمد صالح المنجد (١/٣٢)، مجموعة زاد للنشر، چاپ اول، المملکة العربیة السعودیة ١٤٣٠ـ ٢٠٠٩.